آخرین وصایای امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟

آخرین وصایای امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟



امیرالمومنین(ع) در آخرین وصایای خود پیش از شهادت فرمودند: سفارش من به شما این است که چیزی را همتای خدا مدارید و سنّت محمد(ص) را ضایع مگذارید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، امیرالمؤمنین (ع) آینه تمام‌نمای پیامبر و ترجمانِ رسول خداست و همان‌گونه که خدا در مورد پیامبرش فرمود: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ [انبیاء/۱۰۷] ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم» دقیقاً همین مضمون بر خلیفه و وصی پیامبرش نیز کاملاً صدق می‌کند. نقش پیامبر و امام در جامعه، نقش سعادت‌بخشی و هدایت‌گری و تعالی‌دادن بشر و اصلاح و تربیت جامعه است و تا جایی که کسی و گروهی امکان هدایت و رشد و تعالی داشته باشد، برای هدایت آن‌ها از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نخواهند کرد، اما اگر کسی و یا گروهی قابل هدایت نبوده، بلکه منشأ فتنه و ضلالت و فساد باشند، در این صورت، اگر رفع فتنه و فساد در جامعه اسلامی، با مدارا و مسالمت ممکن بود، امام و پیامبر با این روش مخالفان را کنترل می‌کردند و اگر با نرمش و روش مسالمت‌آمیز، رفع فتنه و فساد از سطح جامعه اسلامی امکان‌پذیر نبود، در نهایت، با برخورد تند و قاطع اسلام روبرو می‌شدند، چنان‌که مضمون آیه «محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ [فتح/۲۹] محمّد (ص) فرستاده خدا و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند» دقیقاً بر این مساله حکایت دارد. بنابراین، روش مواجهه امیرالمومنین (ع) با مخالفان دقیقاً همان روش مواجهه رسول خدا (ص) با مخالفان است چون امیرالمؤمنین (ع) بارزترین مصداق «و الذین معه» در این آیه است چرا که معصوم و تربیت یافته پیامبر (ص) و وصی ایشان است.

بیشتر بخوانید:

شبی که مولود کعبه به خدای کعبه پیوست

البته مقصود از کفار در آیه ۲۹ سوره فتح، مطلق کفار نیست، بلکه مقصود، کفار محارب که مخالفت آشکارا و عملی با اسلام می‌کنند می‌باشد و الا کفاری که در ذمّه اسلامند و مخالفت علنی با اسلام ندارند، در پناه امنیت حکومت اسلامی می‌باشند و حکومت اسلامی خود را موظف می‌داند در برابر پای‌بندی آنان به تعهدات خویش، از آنان و امنیت آنان محافظت کرده و به آنان خدمات برساند. مخالفت قلبی با اسلام هرگز باعث برخورد اسلام نمی‌شود و آنچه باعث برخورد اسلام با آنان می‌شود، مخالفت علنی و دشمنی آشکارا و عملی در برابر اسلام و حکومت اسلامی است نه کفر؛ حال، اگرچه آن مخالف حکومت اسلامی، در ظاهر مسلمان هم باشد، ولی موجب واکنش سخت حکومت اسلامی در برابر او می‌شود. پس مقصود از مخالفان، اعم از کفارِ مخالفِ دین و یا آشوب‌گران و منافقان و مرتدّین مخالف دین است که آشکارا و علنی با حکومت اسلامی به مخالفت می‌پردازند.

امیرالمؤمنین (ع) در عصر حکومت خودشان مواجهه قابل توجهی با کفار نداشتند و بیشترین برخورد ایشان با آشوب‌گران و پیمان‌شکنان بوده است، اما امیرالمومنین (ع) به خاطر نقش هدایت‌گری و سعادت‌بخشی‌ای که به عنوان امام و خلیفه الهی داشتند، مواجهه اولیه‌اش با بغات و آشوب‌گران، مدارا و مماشات بود.

حضرت بر این باور بودند که مدارا با مخالفان، از تندی آنان می‌کاهد و زمینه جوسازی را از آنان سلب می‌کند. آن حضرت حتی زمینه انتقاد را فراهم می‌آورد تا انتقادها به آشوب‌های مسلحانه تبدیل نشود و جواب منتقدان را با دلیل و مدرک می‌داد. روزی امام بر بالای منبر رفت و به مخالفان گفت تا اعتراضات و اشکالات را بیان کنند و سپس به تک تک تهمت‌ها و شایعات پاسخ داد و حتی ابوبرده بن عوف ازدی – از دوستان خلیفه سوم – پاسخ اشکالات و شایعات خود را شنید و گفت: «ای امیرمؤمنان! تاکنون دچار شک بودم، اما اکنون هدایت گردیدم». بسیاری از افرادی که در خیل مخالفان قرار می‌گرفتند، به خاطر شبهات و یا فضای اختناق و روشن نبودن حق بود، لذا امیرالمومنین (علیه‌السلام) با روشن‌گری‌، نصیحت و پاسخ به شبهات، بسیاری از این فریب‌خوردگان را از سرکشی دور می‌ساخت.

حضرت، تا زمانی که مخالفان، امنیت جامعه را به خطر نمی‌انداختند و توطئه بر علیه حکومت نمی‌کردند، با آنان برخورد نمی‌کردند و حتی دشنام‌های آنان را تحمل کرده و حقوق‌شان را از بیت المال قطع نمی‌کردند، اما وقتی مدارا با مخالفان سودی نداشت و هدایت نمی‌شدند، آنگاه به برخورد با آنان می‌پرداخت، چون اصل اولیه حاکم دینی، هدایت بشر و حفظ دین و جلوگیری جامعه از انشقاق و رفع فتنه و ناامنی از سطح جامعه است. و طبیعی است که وقتی کسانی با مداراهای حضرت، هدایت نشده و توبه نکردند و از سرکشی و ایجاد مزاحمت برای مؤمنین و راه حق بازنگشتند، حضرت ناچار به برخورد شدید شده و آنان را سرکوب نمود تا فتنه نماند چنانکه نص صریح آیه قرآن است: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ [بقره /۱۹۳] و با آن‌ها پیکار کنید! تا فتنه‌ای باقی نماند»

به عنوان نمونه، تنها به گوشه‌ای از این روش مواجهه حضرت با مخالفان، اشاره می‌کنیم:

خوارج ابتدا هجده هزار نفر بودند و امیرالمومنین (ع) با این قومِ بی‌رحم و سفاک مماشات و مدارا کردند و حتی پیش از وقوع نبرد، پرچم امان برافراشت و از آن جماعت ۱۸۰۰۰ هزار نفره، ۱۴ هزار نفر خارج شدند و کمتر از ۴۰۰۰ هزار نفر از آن‌ها باقی ماند حتی در برخی نقل‌ها آمده است که از تعداد ۱۸۰۰۰ هزار خوارج، فقط حدود ۲۸۰۰ نفر و در برخی نقل‌ها نیز حدود هزار و هشتصد نفر با عبدالله بن وهب رهبر خوارج ماند و با وجود تعصب و هدایت‌ناپذیری آن افراد باقیمانده، حضرت به اصحابش دستور داد که شما شروع کننده جنگ در برابرشان نباشید و هر زمانی که آن‌ها جنگ را آغاز کردند با آنان می‌جنگیم.

چرا حضرت با این گروه خشک‌مغزِ جاهل و بی‌رحم، تا این مقدار مماشات کرد؟ چون غالب خوارج دچار شبهات و هیجاناتی شده بودند که امیرالمومنین (ع) با دادن زمان و با روشن‌گری و نصیحت، از آنان رفع شبهه نموده و حق را آشکار ساخته و با این کار بخش عظیمی از آن جماعت را از سرکشی و طغیان باز داشت، اما حضرت در مقابل آن تعداد افرادی که قابل هدایت نبودند و بر عناد خود پافشاری می‌کردند و زنده ماندن‌شان موجب فساد و ناامنی و فتنه و انشقاق امت اسلامی می‌شد، به غیر از تعداد انگشت‌شماری، حضرت همه را در جنگ نهروان به هلاکت رساندند.

امیرالمؤمنین این سیره را نه فقط در مقابل خوارج، بلکه دقیقاً با اصحاب جمل و شامیان نیز داشتند و تلاش وسیعی را خاضعانه و مجدّانه برای برقراری صلح و جلوگیری از خون‌ریزی و هدایت پیمان‌شکنان به کار گرفتند که اگر کسی به قدرت، شجاعت و دلاوری‌های او در جنگ‌های صدر اسلام آگاهی نداشته باشد، او را آن‌چنان ضعیف و ناتوان می‌پندارد که گویی برای حفظ حکومتش قادر به اقدامی نیست و لذا از دشمن این‌گونه تقاضای صلح می‌کند! و حال آنکه این نوع مواجهه، روش برخورد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با مخالفانش این بود که تا جای ممکن برای هدایت‌شان تلاش می‌کرد و اگر هدایت آن‌ها ممکن نبود و گردن‌کشی‌هایشان موجب فتنه و ناامنی و انشقاق امت اسلامی می‌شد، با آن‌ها با شدت برخورد می‌کرد.

ابن ملجم؛ شقی‌ترین افراد

محمدحسین رجبی دوانی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) و کارشناس تاریخ اسلام در مورد شخصیت قاتل امام علی (ع) گفت: ابن ملجم از تیره بنی مراد از قبیله بزرگ کنده از قبایل یمنی است که در کوفه مستقر شده بودند. بخش بزرگی از قبیله کنده در زمان خلیفه دوم از یمن به کوفه آمدند و در این شهر ساکن شده بودند. از سابقه ابن ملجم و پیش از آنکه امیرمومنان (ع) با او روبرو شود چیزی درتاریخ ذکر نشده است، اما هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) به خلافت رسیدند و پس از مقابله با پیمان‌شکنان و فتنه جمل به کوفه آمدند، مردم برای زیارت آن حضرت و بیعت با آن وجود مقدس در شهر کوفه به سویش شتافتند. هنگامی که ابن ملجم برای بیعت نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد، حضرت نگاهی به او انداختند و فرمودند: من زندگی او را اراده می‌کنم و او مرگ مرا می‌خواهد. هنگامی که ابن ملجم این را شنید تعجب کرد و گفت: یا امیرالمؤمنین! چنین نیست و دوباره با حضرت بیعت کرد، وقتی که از حضرت دور می‌شد حضرت به این مسئله دوباره اشاره کرد و او را قاتل خود اعلام فرمود. از بزرگان قبیله کنده روایت می‌کند که گفته است شنیدم امیرالمؤمنین (ع) بر فراز منبر در حالی که دست بر محاسنش می‌گذاشت می‌فرمود: چه چیز مانع می‌شود شقی‌ترین این امت این‌ها را (یعنی محاسن مرا) از خون بالای سرم خضاب کند؟

وی افزود: همچنین طبق نقل‌های تاریخی در زمان رسالت رسول اکرم (ص) روزی امیرمومنان و عمار یاسر در نخلستان قبیله بنی مُدلَج بودند که رسول اکرم (ص) به سراغ آنها رفتند. وقتی رسیدند، امیرالمؤمنین و عمار بر روی خاک به خواب رفته بودند، رسول اکرم (ص) آنها را از خواب بیدار کرد و به امیرالمؤمنین که خاک آلود شده بود فرمود: ای ابوتراب! تورا چه می‌شود آیا نمی‌خواهید شما را از شقی‌ترین انسان‌ها باخبر کنم؟ عرض کردند: بلی یا رسول الله! پیغمبر اکرم (ص) فرمود: شقی‌ترین افراد یکی سرخ روی قوم ثمود است که شتر صالح پیغمبر را کشت و دیگری کسی است که ای علی تو را ضربت می‌زند و محاسنت را به خون سرت آغشته می‌سازد. بنابراین ابن ملجم در لِسان رسول خدا به عنوان شقی‌ترین افراد به سبب شهادت امیرالمؤمنین (ع) نام برده شده است.

امیرالمومنین درباره قاتل خود چه سفارشی کرد؟

مصطفی دلشاد تهرانی استاد و پژوهشگر نهج البلاغه در مورد رفتار و گفتار امام علی (ع) پس از ضربت خوردن و در آستانه شهادت گفت: چون امیرمؤمنان علی (ع) به دست ابن ملجم شقی‌ترین مردمان ضربت خورد و در آستانه شهادت قرار گرفت، درباره قاتل خود سفارش فرمود که از نظر خوراک و پوشاک به او توجّه نمایند و او را اذیّت نکنند؛ و فرمود: اگر زنده بمانم، خود سزاوارتر از هر کس درباره‌ی حقّ خویشم [که او را ببخشم یا قصاص نمایم]، و اگر مُردم، مبادا او را بیش از یک ضربت بزنید!

وی افزود: بَلاذُری نقل کرده است که آن حضرت درباره قاتل خویش چنین سفارش فرمود: همانا که او اسیری است در دست شما، پس از نظر جا و مکان و اقامت گرامی‌اش بدارید و به خوبی مهمان نوازی کنید؛ پس اگر زنده ماندم، خود می‌دانم که او را مجازات کنم یا عفو نمایم، و اگر از این ضربت مُردم، او را بدین جرم مجازات نمائید ولی از اندازه در نگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد.

آخرین وصایای امیرالمومنین (ع)

این پژوهشگر نهج البلاغه تصریح کرد: پس از این، نمونه اعلای انسان دوستی، علی (ع) آخرین وصایای خود را پیش از پیوستن به رفیق اعلا، به حسن و حسین علیهماالسلام فرمود و در آن، درباره پرهیز از انتقام‌جویی و ریختن خون کسی جز قاتل تأکید نمود و چنین یادآور شد: ای فرزندان عبدالمطّلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته‌اید و دست‌ها را بدان آلوده‌اید و بانگ برآورده‌اید که امیرمؤمنان را کشته‌اند! امیرمؤمنان را کشته‌اند! بدانید که نباید به قصاص خون من جز قاتلم کشته شود. بنگرید! اگر از این ضربتِ او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبُرید که من از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: «بپرهیزید از مُثله کردن، هر چند سگ دیوانه باشد».

وی در ادامه سخنانش گفت: پیشوای عدالت پیشگان و رحیمان در آخرین سفارشهای خود فرمود: سفارش من به شما این است که چیزی را همتای خدا مدارید و سنّت محمد را که بر او و خاندانش درود باد ضایع مگذارید. این دو ستون را برپا دارید و خود را از هر نکوهشی برهانید! من دیروز یارتان بودم و امروز موجب عبرت شمایم، و فردا از شما جدایم. اگر ماندم، خود صاحب اختیار خون خویشم، و اگر مُردم، مرگ مرا وعده گاه دیدار است. اگر ببخشم، بخشش موجب نزدیکی من است به خدای باری، و اگر شما هم ببخشید، برای شما نیکوکاری. پس ببخشید! «آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟». به خدا که با مردن چیزی به سر وقت من نیاد که آن را نپسندم، و نه چیزی پدید گردد که آن را نشناسم، بلکه چون جوینده آب به شب هنگام باشم که ناگهان به آب رسد، یا خواهانی که آنچه را خواهان است بیابد! «و آنچه نزد خداست، نیکوکاران را بهتر است».

وی در پاسخ به این سوال که چرا امام علی (ع) با آن همه بزرگواری و آزادگی، قاتل خود را نبخشید، گفت: علی (ع) درباره ضربت زننده خود بخشش را بر قصاص مقدّم می‌دانست، ولی شرایط به گونه‌ای بود که اگر ابن ملجم، پس از شهادت امام (ع) مجازات نمی‌شد، به خونخواهی امام (ع) نه فقط ابن ملجم، که کسانی دیگر نیز کشته می‌شدند. از این رو علی (ع) در وصیت خود به حسن و حسین (ع) سفارش کرد که جز قاتل او نباید مجازات شود و اینکه در ازای ضربتی که زده است، یک ضربت بیشتر نباید به او زده شود. بدین ترتیب امام (ع) از ریخته شدن خون هر کس دیگر جلوگیری کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید