آیا همه نیروهای زبده انقلاب باید در دولت باشند؟

آیا همه نیروهای زبده انقلاب باید در دولت باشند؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری فارس، جعفر فرجی طی یادداشتی به بهانه معرفی کابینه دولت آیت‌الله رئیسی نوشت: این روزها مجلس در اختیار جریان انقلابی است و سید ابراهیم رئیسی از طرف مردم به ریاست قوه مجریه انتخاب شده است.

خبرهای کابینه نقل هر محفلی است و همه چشم ها به تشکیل دولت بعدی دوخته شده است.

اما جریان انقلابی با یک سوال اساسی مواجه است.

چگونه در گام دوم انقلاب می توان مسائل کلان کشور را حل نمود و حکمرانی کشور را دستخوش تحول و تغییر کرد و کشور و مردم را از شرایط بغرنج موجود و دیوانسالاری ناکارآمد و توسعه ناعادلانه مبتنی بر فرهنگ سرمایه داری، خارج ساخت و در مسیر و ریل «پیشرفت» قرار داد ؟ 
این مهترین سوال پیش روی جریان انقلابی است که دورۀ طلایی هماهنگی سه قوه را تجربه می کند. بنابراین در این دورۀ طلایی که اوج ظرفیت های های بی نظیر جوانان را شاهدیم، با پدیدۀ تشکیلِ دولتِ نوین، چگونه باید مواجهه شویم؟ 

چند واقعیت انکار ناپذیر پیش روی ماست: 

۱. پیش بینی می شود پاسخ ابتدایی جریان انقلابی به نیاز تحول حکمرانی، تغییر پست های مدیریتی و جایگزینی نیروهای انقلابی و جوان با نیروهای فرسوده و بروکراتیک باشد تا با روحیه جهادی و کار شبانه روزی به رفع نیاز ها و حل مسائل مردم بپردازند. 

از این روی لاجرم، تمام توان و ظرفیت های ناب جریان انقلابی، جهت تصدی پست های مدیریتی در دولت، اخذ شده و به کار گرفته می شوند؛ آن گونه که در ابتدای دولت نهم رخ داد. 

تمامی گلوگاه‌ها و نهادسازی های نرم خارج از دولت، از نیروهای انقلابی خالی شده و جریان غرب زده همچنان زبده ترین نیروهای خود در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در خارج از دولت صرف نهادسازی های گلوگاهی می کند. 

۲. تغییر مدیران و اجرای برخی پروژه ها بویژه در حوزۀ معیشت، مسکن، تامین کالاهای اساسی و بهبود حوزۀ اشتغال و کسب و کار، از وخامت اوضاع خواهد کاست اما اقتضائات و مسائل پیچیده ساختاری و برخورد سنتی با مسائل، تغییر جدی در شاخصه ها، به وجود نخواهد آورد. دولتی که با بحران شروع کرده است، اگر به بحران های عمیق تر گرفتار نشود، تحولی درخور را هم، رقم نخواهد زد. آنگاه انتقادات و تخریب های رسانه ای گوناگون است که شعله خواهد کشید و امید مردم را مورد هجوم قرار خواهد داد.

3. اقتضائات زیست جدید بشر و تحول حکمرانی در سراسر دنیا، ما را هر روزه با پلت فرم ها و تکنولوژی ها و شبکه های اجتماعی نوین و … روبرو خواهد کرد که عنان حکمرانی و نظم اجتماعی را به دست می گیرند.

بارها گفته ایم در آینده نزدیک در پست های حکومتی مانند مدیر تاکسیرانی شهرداری تهران همچنان پشت میزهای خود هستند اما پلتفرم اسنپ قدرت را در دست دارد.

بودجه و ساختار و مدیران از نیروهای انقلابی هستند اما عرصه های گلوگاهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را آنان مدیریت خواهند کرد و ما منفعلانه باید صحنه تحول را نظاره گر باشیم و حتی از آنان پشتیبانی کنیم.

4. بحران های متعدد بر جای مانده از یک دهه اخیر ، دولت را به جای دولت تحول، مداوم به دام دولت ثبات می اندازد. بالاترین جریان مقاومت در برابر تحول، در درون خود دولت ایجاد خواهد شد و تحول خواهی در دولت را با حربۀ مدیریت بحران و ضرورت ثبات و آرامش، به چالش خواهد کشید. 

در چنین شرایطی جریان انقلابی با این سوال مواجه خواهد شد که همه چیز. و همه قوا دست خودتان هست پس چرا تغییرات تحولی رخ نمی دهد؟

چرا مسائل از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود اما حل نمی شود؟ چرا شکاف طبقاتی و ناعدالتی، هنوز فراگیر است؟ چرا فساد ریشه کن نمی شود و هر سرش را می زنند، هفت سر دیگر بر می آورد؟؟ چرا ….

به نظر شما پاسخ چیست ؟ 

باید نگاه خویش به حکمرانی را تغییر دهیم. این تنها راه برای گذار از وضع موجود به سوی تمدن اسلامی است. بر این اساس چند پاسخ به ذهن حقیر می رسد که با شما بزرگواران در میان خواهم گذاشت: 

۱. حکمرانی با مفهوم حاکمیت و حاکمان متفاوت است. 

اولین تفاوت توجه به مفهوم و اهمیت حکمرانی این است که تنها با تغییر مدیران و حاکمان و بدون داشتن برنامه تحولیِ ساختاری، تغییری بوجود نخواهد آمد و برنامه های تغییر، تغییری نمی آفرینند.

باید دولت به جای به کار انداختن بازو و دست خود، به مغز خود میدان دهد و نیروهای انقلابی در گلوگاه‌های مغزافزاری دولت نشسته و نقش و نگار آینده ای نوآور را ترسیم کنند.

دولت باید بسترهای مناسب حضور و میدان داری مردم را فراهم کند و به شیوه های نوآورانه و مردمی در حل مسائل، بها دهد. مردم به ویژه جوانان، تنها راه حل واقعی مسائل هستند. قدرت مردم، ده ها و بلکه صد ها برابر تمامی قدرت آشکار و پنهان دولت است. نوآوری نیز میان بر اصلی ما برای رشد تصاعدی و فتح سریع قله هاست.

دولتی که بر عملکرد و خروجی دستگاه‌ها متمرکز نشود، بودجه و سرمایه کشور را بر اساس تعداد پرسنل هزینه کند، به جای ایجاد زیست بومی رقابتی برای حضور مردم و خرید خدمت، به تولید خدمت و تصدیگری بپردازد، لاجرم هر روز، کارمندان شایستۀ بیشتری را استخدام و ناکارآمد خواهد کرد و در باتلاق بروکراسی های فسیل صد سال گذشته و هزینه های بزرگ دولت بزرگ و ناکارآمد، بیشتر فرو خواهد رفت.

۲. تمرکز بر حکمرانی به جای حاکمان یعنی پذیرش این واقعیت که بازیگران کارآمدسازی نظام، فقط حاکمان نیستند بلکه بازیگران دیگری همچون رسانه ها، مجموعه های مردمی و … وجود دارند.

دولت و سایر قوا، باید از بن دندان بر این باور باشند که مهمترین بازیگر پیشرفت و تحول حکمرانی، مردم و میدان داری مردم است.

نظریۀ تحولیِ «حکمرانی حلقه های میانیِ» رهبر معظم انقلاب، نشان از اهمیت این حوزه دارد. 

جریان های حلقه های میانی، افراد یا هسته ها یا نهادیی فعال و فکور هستند که هم حاکمیت را می‌شناسند، هم حاکمیت به آنها اعتماد دارد و هم توان بسیج کنندگی توان مردم و مجموعه های مردمی را دارند.

در عصر گام دوم و در سال ابتدایی قرن پانزدهم، جریان انقلابی با توزیع مناسبی از عناصر زبده در عرصه های اولویت دار و پیشرانِ تحول، باید برای توان و ظرفیت انسانی تحول آفرین خود، برنامه ریزی نماید؛ از تصاحب نقاط هدایتگر و گلوگاه‌های مغزافزاری دولت، وَ نوآوری در فرایندها و ساختارها برای حضور و میدان داری مردم، تا تمرکز گروهی از بهترین ها، بر تشکیل حلقه های میانی و میدان سازی برای توده های جوان در عرصه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور .
اشغال کردن پست های مدیریتی اجرایی سنتی توسط زبدگان انقلابی، ظلم به انقلاب و خود آنهاست. 

باید طرحی نو در بکارگیری نیروها در انداخت. این علاوه بر بصیرت و نگرش تحولی، از خودگذشتگیِ میدان داران انقلابی را نیز طلب می نماید.

3. باید جسارت و شجاعت چرخش های بزرگ تحولی را داشت. بدون آن ها هر سخنی از تحول، شوخی است.

بزرگترین شجاعت تحول ساختارها برای میدان دادن و پشتیبانی برای شکل گیری ظرفیت های مردمی است. باید شجاعت داشت و «خام فروشی نفت» به عنوان بنیان اقتصاد ایران را با میدان دادن به مجموعه های دانش بنیان جوان کشور به کناری نهاد. باید با درگیر ساختن دانشگاه‌ها به مسائل پیرامون محیط خود «جدایی علم از صنعت و منطقه» را پایان داد.

باید کشاورزی سنتی را با دانش جوانان متحول ساخت. باید آموزش و پرورش متمرکز سفله پرور و ناچابک را با میدان دادن به ایده های نوآورانه محلی دستخوش تحول کرد. دیوانسالاری گرفتار در انواع فساد ها و تعارض منافع¬ها، باید با عدالت، هوشمند سازی و چابک سازی، شفافیت و نوآوری های مردمی دگرگون شود. نظام سلامت که گرفتار انواع بیماری هاست و بیشترین نارضایتی ها را خلق می کند، باید با توجه به نهادهای مردمی بومی اصلاح گردد. … اینها همگی جسارت تحول می خواهد و مهمتر از آن مجموعه هایی مردمی می خواهد که در بیرون از دولت مورد حمایت قرار گرفته و در پایان دولت یک زیست بوم بزرگ را از رقابت و نوآوری شکل داده باشند.

سخن گفتن از تحول حکمرانی بدون داشتن شجاعت برای پشتیبانی و میدان دادن به جوانان راهبر تحول در بیرون از بدنه دولت ، بازی با الفاظ است. 

جسارت اتفاقی و فردی نیست. همراهی با جوانان و مردم، وَ میدان دادن به جوانان اندیشمند و نوآور و کارآمد و بهره گیری از مدل های جدید حکمرانی این جسارت را در حکمرانی پدید می آورد.  

بیایید با این افق، تصویر خیالی از داشته های انتهای دولت سید ابراهیم رئیسی را با رسم شکل بگوییم:

۱. سلول جدید انقلاب اسلامی به نام «هسته های پیشرفت» در سطح استان و شهرستان و شهر و روستا و محلات شکل گرفته که هدف شان، پیشرفت همه جانبۀ اقتصادی اجتماعی فرهنگی مناطق خود هستند . این مجموعه های مردمی، دیده بان های پیشرفت مناطق خود هستند؛ بیشتر مغزافزار و به هم رسان هستند و نقشه پیشرفت مناطق خود را بر اساس ظرفیت های خود نوشته، در شوراهای اداری بخش یا شهرستان یا … مصوب کرده، و آن نقشه را به میثاق جمعی بین مردم و دولت، استوار و قانونی کرده اند.

در این تصویر مطلوب از حکمرانی، تغییرات مداومِ مسئولین، تغییر مداوم سیاست ها را به همراه ندارد و هر مسئولی که می آید، باید بر اساس این نقشه عمل کند. مجموعه های مردمی و حلقه های میانی و هسته های پشرفت، دیده بان آن هستند ( قابل توجه خوانندگان که امروزه، ما در سطح شهرستان به پایین، سندی برای پیشرفت نداریم ) 

۲. ساختار دولتی متحول شده و مدل های مردم پایه رقابتی جایگزین شده است.

جوانان عالم، آزاده و با تجربه ای که شکل دادن حلقه های میانی در عرصه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را خارج از دولت پیگیری می کنند نه تنها با تنگ نظری مواجه نیستند بلکه ساختار دولت به نفع پشتیبانی و توسعه آنان تغییر یافته است.

شاید اینجا نیاز باشد که یک مثال بزنم :

بیایید یک بار با نگاه مرسوم و سنتی، یک سازمان را در نظر بگیریم. این سازمان امروز در ده هزار روستا حضور دارد و برای پانصد هزار نفر شغل ایجاد کرده و حدود پنجاه هزار پروژه عمرانی بزرگ را اجرا کرده است از همه مهمتر در سطح روستا و بخش و شهرستان نهادسازی مردمی کرده ومردم برای اقتصاد و اشتغال خود گرد هم جمع می شوند و انرژی صدها نهاد مردمی جدید را پایه گذاری و آزاد کرده است.

به نظر شما با نگاه مرسوم این سازمان چه میزان باید کارمند داشته باشد؟ چه میزان باید ساختمان داشته باشد ؟ چه میزان باید ماشین داشته باشد؟ 

اگر به شما بگویند این سازمان هیچ ماشینی ندارد، هیچ کارمندی ندارد، هیچ ساختمانی در استان ها ندارد و تنها با ۴۰ نفر کار می کند احتمالا می گویید این یک تخیل بچه گانه است.

بنیاد برکت یکی از نمونه هایی ست که امروز می توان در برابر سازمان های سنتی دولتی موجود علم کرد.
این بنیاد، با نهادسازی مردمی و آزاد کردن پتانسیل نیروهای مردمی و بهره گیری و بکارگیری تسهیلگران و استفاده از فناوری روز و نهادسازی بومی در مناطق، امروز تنها با حدود ۴۰ کارمند، تمام ساختارهای سنتی را به چالش کشیده.

چون به جای آنکه سریع به میدان برود تلاش کرده میدان سازی کند؛ مغز باشد؛ روی فرایندهای حضور و نهادسازی مردمی کار کند؛ و … ؛ نتیجه یک شبه معجزه در مدیریت است.

3. آرزو داریم در انتهای دولت سید ابراهیم رئیسی علاوه بر آنکه ده هزار مدیر ارزشمند فکور پرورش یافته باشند، ما صد هزار تاجر درجه یک در کشورهای اطراف بصورت شبکه ای  داشته باشیم.

ده ها پلتفرم بین المللی در منطقه داشته باشیم.  

امیدواریم در انتهای این دورۀ طلایی تحول، هزاران شرکت دانش بنیان در هر منطقه داشته باشیم و دست کم پنج هزار هسته پیشرفت، دیده بانان پیشرفت کشور باشند. 

اتحادیه های بزرگ و قدرتمند اقتصادی اجتماعی فرهنگی بصورت ملی و بین المللی از انبوه مجموعه های مردمی انقلابی شکل گرفته باشد.

ساختار های اجرایی به نفع میدان داری مردم متحول شده باشد و دولت اصلی ترین پشتیبان شکل دهی به حلقه های میانی شده باشد. علم ، عدالت و مردم، به عنوان سه رکن اصلی پیشرفت، بیشترین رشد را رقم زده باشند. 

و در نهایت بر کسانی که عالمانه و مجاهدانه بر گلوگاه‌های مغزافزاری دولت با برنامه ای تحول آفرین می‌نشینند درود می‌فرستیم.

اما سلام و صدها درود بر آنانی که امروز تصمیم گرفته اند در گمنامی با تشکیل حلقه های میانی در خارج از دولت به نظام و دولت کمک کنند و حتما آنان در تمدن سازی سهم بیشتری از مدیرانی دارند که بدون هیچ برنامه تحولی، بر ساختارهای فرسوده تکیه خواهند زد…

بر این گمنامان تمدن ساز درود میفرستیم …

انتهای پیام/





منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید