گروه استانهای دفاعپرس ـ «سمیرا السادات امامی» نویسنده و استاد دانشگاه؛ مناسبتهای تقویم بهانههای خوبی هستند برای یادآوری اتفاقات مهم، گاه این اتفاقات و وقایع برای یک فرد خاطره ساز هستند، گاه در حافظهی تاریخی یک ملت اثر میگذارند و گاه به سرنوشت تمام انسانها مربوط میشوند.
این روزها در هفتهی بازخوانی و افشای حقوق بشر امریکایی فرصت مغتنمی است تا از عباراتی به ظاهر خوش معنا و زیبا، اما در باطن بی محتوا و آسیب زا سخن گفته شود.
وقتی صحبت از بشریت میشود یکی از پرکاربردترین اصطلاحاتی که میشنویم واژهی حقوق بشر است که اگرچه بسیار از آن سخن میرود، اما برکسی پوشیده نیست بیشترین مدعیان پر هیاهوی حقوق بشر همان کسانی هستند که عمدهترین سهم را در تضییع اش داشته اند، و کسانی که با کمترین سروصدا همواره حامی انسان و انسانیت بوده اند گمنامترین مدافعان حقوق بشر بوده اند.
احقاق حق و دفاع از حقوق انسانی همیشه مطلوب و مقصود انسانها بوده و هست و آنقدر این مفهوم جذاب و پرکاربرد است که میتوان از آن به عنوان لفافهای برای اهداف غیربشردوستانه هم استفاده کرد، حقوق بشر وقتی تعریفی امریکایی مییابد از اساس به معنا میشود چراکه حکومت امریکا هرگز برای احقاق حقوق انسانی نه تشکیل شد و نه قدمی برداشت.
با پایان یافتن جنگ دوم جهانی و تقسیم شدن قدرت به دو قطب بلوک شرق و غرب، درحقیقت جنگ و قدرت نمایی بین حکومتهای سلطه گر به اتمام نرسید و فقط شکل جدید و پیچیده تری به خود گرفت، تشکیل سازمانهایی با نامهای به ظاهر بشردوستانه که هدف شان دستیابی فاتحان جنگ جهانی به پیروزیها و تصرفات بیشتر بود آن هم بدون خونریزی بلکه با سلاح قانون و شعارهای زیبا، یکی از آنها سازمان ملل متحد بود که چندین شورا و زیرمجموعه برای خود تعریف کرد ازجمله شورای حقوق بشر.
در زمانهای به سر میبریم که متجاوزترین و بدسابقهترین کشور جهان، یعنی امریکا با بهره گیری از ابزار کنترل افکار عمومی توانسته خود را به عنوان شاقول و معیار سنجش حقوق بشر معرفی نماید کشوری که اساس شکل گیری آن بر تجاوز به سرزمین سرخپوستان و نسل کشی ساکنان اصلی آن سرزمین بوده و پایههای تمدن نه چندان باسابقه اش را بر استخوانهای سیاهپوستان بنا کرده، کشوری که جنگ جهانی دوم را نه در نبردی عادلانه که با استفاده از بمب اتم به پایان برد امروز مدافع و داعیه دار حقوق بشر است و زمانیکه چنین داعیه داری بخواهد حدود و مرزهای حقوقی رامشخص کند، بیچاره بشریت و انسان.
امریکا در کارنامهی حکومت خود اگرچه از قدمت چندانی به نسبت سایر تمدنها و کشورها برخوردار نیست، اما پروندهی قطوری در جنگ افروزی و نقض حقوق انسانها در هر سرزمین و بلاد دارد به طوری که شاید بتوان ادعا کرد هیچ ملت و قومیتی از آسیب و ترکشهای مسموم حقوق بشر امریکایی در امان نمانده است و این سخنان اگرچه تازگی ندارند.
اما نکتهای را آشکار میکنند و آن اینکه امریکا یا هر قدرت کوچک و بزرگ غاصب، مادامی میتواند تعریف حقوق را به نفع خود تغییر دهد و شیرهی وجود بشریت را به واسطهی قوانین حقوقی اش بمکد که از تکیه گاه مردمی برخوردار باشد، مردم و به تبع آنها حکومتهای دنیا هستند که با حمایتها و حتی با سکوت بی موقع خود راه را برای تاخت و تاز امریکا و هم پیمانانش باز میگذارند، و درحقیقت تنها راه احقاق حقوق بشر به شکل واقعی آن در عبور از سلطه پذیری و قیام برعلیه سلطه گران است.
هیچ پادشاهی در طول تاریخ بدون داشتن لشکر و پشتوانهی انسانی و تنها با تکیه بر ابزارهای بی جان از سلاح و طلا نتوانسته ملتی را استثمار کند مگر آنکه ابتدا از شیوههای گوناگون، خواه فریب و نیرنگ، خواه ترس و استضعاف موفق شده باشد برای خود همراهانی فراهم نماید همراهانی که تنها سهم شان از قدرت طلبیها، سیاه لشکر بودن و قربانی شدن است.
حقوق بشری که امریکا تعریف کرده یکی از قدرتمندترین سلاحهای سلطه گران در به سلطه کشیدن ملتها و تصرف سرزمینهاست و این روزها زمان بازخوانی عملکرد امریکا در ارائهی تعریف خود از حقوق بشر است.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است