از خداوند می‌خواهم مرا جزء یاران حسین (ع) گرداند

از خداوند می‌خواهم مرا جزء یاران حسین (ع) گرداند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از شهرکرد، «سیدمهدی علوی» یکم فروردین ماه ۱۳۴۹ در روستای اشکفتک از توابع شهرستان شهرکرد به دنیا آمد، علوی تا پایان دوره راهنمایی به تحصیل خود ادامه داد و پس از آن از سوی بسیج در جبهه‌های حق علیه باطل حضور پیدا کرد.

سیدمهدی علوی در تاریخ ۲۲ دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت است، مزار این شهید والاقدر در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد، برادر او سیدرحمن نیز یکی دیگر از شهدای گرانقدر دوران دفاع مقدس است.

این شهید والامقام در وصیت‌نامه خود آورده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
(مپندارید آن‌ها که در راه خدا کشته شده‏ اند مرده اند، بلکه آن‌ها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند)

آغاز هرکارى را با نام تو و به یارى تو آغاز می‌کنم، از سوى تو آمدم و به سوى تو می‌آیم، در راه تو هستم و در راه تو خواهم ماند، زندگیم براى توست و در راه تو می‌کوشم، براى رضاى تو می‌جنگم و اگر کشته شوم براى توست.‌

می‌خواهم در لحظاتى که شاید چند صباحى به پایان زندگیم نمانده، سخنى با مادرم بگویم؛ من پاسدار اسلام هستم.

اسلام محمد، اسلام خون، اسلام جهاد و شهادت، براى همین سخنم مبنى بر رضایت پدر و مادرم چیزى نخواهد بود؛ مادر، روزى که من به عزم پاسدارى از خانه بیرون رفتم خواستم بگویم مرا حلال کن زمانى آسایش تو را حرام می‌کردم و شب‌هاى متمادى تو را بى‌خواب و استراحت گذاشتم، مرا حلال کن.

مادر حالا که لباس رزم پوشیده، سلاح به دست گرفته و غسل شهادت کرده‌ام می‌گویم؛ مادر تا به امروز مال تو بودم ولى بعد از این، براى خدایم و سرباز امام زمان (عج) مادر پاسدار یعنى حافظ دین، حافظ ایران عزیز، رفیق گلوله و پاسدار قرآن؛ من آمادگی پیوستن به حسین (ع) و کربلا را دارم.

مادر جان من که خودسوخته این راه هستم و در حال جهاد براى رسیدن به شهادت لحظه شمارى می‌کنم و از خداوند می‌خواهم که مرا، چون یاران حسین (ع) که در راه حق رفتند و نخواستند که ریشه ظلم تا ابد بماند و جنگیدند و شهید شدند و به حق پیوستند مرا نیز عنایتى فرماید و جزء یاران (ع) گرداند.

مادر اگر من کشته شوم روبرویم منشین و گریه مکن؛ برایم صورت مخراش و گریه مکن، چون در این صورت زندگى نویی آغاز کرده‌ام در مرگ من سیاه مپوش و براى من عزا مگیر و در سوگ من منشین و گریه مکن.

اگر می‌خواهى و اگر مرا دوست دارى بهترین لباس‌هایت را بر تن کن، مثل کسانى که در جشن عروسى فرزندان‌شان نشسته‌اند بنشین و در حال شور و شادى باش، چون من با مرگ زندگى می‌کنم نه با ماندنم؛ مادر جان این حالت که تو خواهى داشت نمایانگر آن است که در خون سرخم غلتیده‌ام و راه حقیقت پیموده‌ام.

مادر جان بر سر قبرم کلمه ناکام ننویسید، چون اگر در جهاد کشته شوم، شهید شده‌ام و گامى بزرگ‌تر از این است که آدمى در جهاد در راه خدا کشته شود.

پدر، مادر، خواهران، برادران، دوستان، خویشان حلالم کنید، در راه خدا اگر کسى از دست من رنجیده است رضایت او را به دست آورید و شما پدرجان من جان خودم را در راه اسلام و قرآن داده و بیش از این نتوانستم خودم را کنترل کنم ولى ممکن است کشته شوم و خواهش می‌کنم ناراحت نباشید. چون باید خیلى خوشحال باشید که پسرتان در این راه کشته شده؛ بارى پدرجان اول خودت و بعد مادر و خویشان یک به یک حلالیت بنده را بخواهید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید