مردی که متهم است با همدستی خواهرش، خواهر دیگرش را به قتل رسانده، مدعی است حادثه به خاطر حرف بیجایی که مقتول پشت سرش گفته بود، رقم خورده است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، آبانماه سال گذشته، مردی مأموران کلانتری ۱۹۰ مجیدیه را از قتل زن جوانی باخبر کرد. با اعلام این خبر، مأموران به محل حادثه رفتند که خانهای مسکونی بود و با جسد زن جوانی به نام الناز روبهرو شدند که با ضربات چاقو کشته شده بود.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مردی به نام امین که در محل حضور داشت مورد تحقیق قرار گرفت.
او گفت: «مدتها الناز را میشناختم و میخواستیم با هم ازدواج کنیم. او خانه مستقلی داشت و مادرش از آشنایی ما خبر داشت. مادرش امروز صبح تماس گرفت و گفت هرچه با خانه دخترش تماس میگیرد، او پاسخ نمیدهد، بنابراین از من خواست به خانه دخترش بروم و او را از حالش باخبر کنم. همین باعث شد به خانه الناز بروم، اما هرچه در زدم کسی در را باز نکرد. به همین دلیل مجبور شدم قفل در را بشکنم که با جسد الناز مواجه شدم.»
در روند تحقیقات، خواهر الناز هم مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: «شب قبل از حادثه، الناز در خانهاش میهمانی گرفته بود. او مرا هم دعوت کرده بود، اما نتوانستم در آن میهمانی شرکت کنم. فردای همان شب جسد خواهرم درحالیکه از خانهاش دو گوشی موبایل، لپتاپ و دوربینش سرقت شده بود، کشف شد. من به امین مشکوک هستم و احتمالاً او از قتل باخبر باشد، چون به خانه خواهرم رفت و آمد داشت.»
دستگیری متهمان و اقرار به قتل خواهر
با ثبت این اطلاعات، امین بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت، اما از آنجایی که ردی از او به دست نیامد، ادعای خواهر مقتول رنگ باخت و وی آزاد شد.
به این ترتیب تحقیقات ادامه داشت تا اینکه پلیس فهمید مقتول سالها با برادر بزرگترش به نام آرش اختلاف داشته و با هم رابطه و رفت و آمدی نداشتهاند. همچنین مشخص شد آرش همان شب حادثه برای درمان سوختگی دستش به بیمارستانی در شرق تهران رفته و بعد از درمان به شهرستان آمل متواری شده است.
با به دست آمدن این سرنخ، پلیس وی را به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار داد که چند روز بعد شناسایی و بازداشت شد.
مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفت و درحالیکه سعی داشت خودش را بیگناه معرفی کند، سرانجام به قتل اعتراف کرد و گفت: «من و الناز ۱۲ سال قهر بودیم و رفت و آمدی نداشتیم تا اینکه روزی خواهرم الهام مدعی شد او پشت سر من حرفهای نامربوطی زده است. همین باعث شد با الهام هماهنگ شوم تا به خانه الناز برویم و در این باره صحبت کنیم، اما کار به درگیری کشید، به همین خاطر با همدستی الهام، او را کشتم.»
با ثبت این اظهارات، الهام بازداشت شد و به همدستی در قتل خواهرش اعتراف کرد. با اقرار متهمان، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و در وقت رسیدگی روی میز هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه قرار گرفت.
محاکمه
به این ترتیب اولین جلسه محاکمه به ریاست قاضی رضایی تشکیل شد. با اعلام رسمیت جلسه، وکیل اولیای دم به جایگاه رفت و گفت: «پدر و مادر الناز حالشان خوب نیست و نتوانستند به دادگاه بیایند. هنوز قبول این حادثه برایشان سخت است. آنها باور نمیکنند پسر و دخترشان بیرحمانه خواهرشان را به قتل رساندهاند، به همین خاطر برای آرش و الهام درخواست قصاص دارند.»
در ادامه آرش به جایگاه رفت و با قبول جرمش گفت: «من قتل را قبول دارم، اما از قبل تصمیمی برای انجام آن نداشتم.» او گفت: «۱۲ سال با خواهرم قهر بودم و رابطهای با او نداشتم تا روزی که الهام تماس گرفت و گفت الناز پشت سر من و خانوادهام حرفهای نامربوطی زده است و گفته میخواهیم پول مواد مخدر تهیه کنیم. حتی شنیده است من دخترم را مجبور کردهام برای جابهجایی مواد لباس پسرانه بپوشد و در سطح شهر بگردد! وقتی این حرفها را شنیدم، خیلی عصبانی شدم، به همین خاطر از الهام خواستم به خانه الناز برویم تا در این باره با هم صحبت کنیم.»
متهم در ادامه گفت: «قبل از رفتن به خانه خواهرم قدری شیشه مصرف کردم، سپس همراه الهام به خانه او رفتم. همان موقع فهمیدیم میهمانی گرفته و خانه شلوغ است. از رفتن به داخل خانه منصرف شدیم و برگشتیم. فردای آن روز دوباره به خانه الناز رفتیم. الهام یک ظرف اسید همراهش بود. وقتی در زدیم و الناز در را باز کرد از دیدن من متعجب شد. همان موقع گله کردم که چرا آن حرفهای نامربوط را پشت سر من زده است که کار به درگیری کشید. تحت تأثیر مواد، یک چاقو برداشتم و چند ضربه به او زدم. بعد از آن ضربات، الهام هم دست به چاقو شد و چند ضربه زد. در آن کشمکشها بود که مقداری اسید روی الناز پاشیدم، اما مقداری از آن روی دستان خودم ریخت.»
در ادامه خواهر مقتول با رد اتهامش گفت: «هیچ کدام از حرفهای برادرم را قبول ندارم. او دروغ میگوید. خود من ۱۴ سال با او قهر بودم و هیچ رفت و آمدی نداشتیم. او خودش از من خواست به خانه الناز برویم تا با او صحبت کنیم. من با الناز اختلافی نداشتم و انگیزهای هم برای قتل نداشتم. این برادرم بود که از او کینه داشت. باور کنید از نقشه قتل برادرم اطلاعی نداشتم، وگرنه همراهش نمیرفتم.»
در ادامه زن جوان در پاسخ به سؤال قاضی درباره اینکه چرا در بازجوییهای اولیه حقیقت را پنهان کرده و نگفته که برادرش قاتل است، گفت: «اشتباه کردم. بالاخره خواهر بودم و میخواستم به برادرم کمک کنم، به همین خاطر سکوت کردم.»
در پایان هیئت قضایی بعد از دفاعیات وکلای دو متهم، جهت صدور رأی وارد شور شد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است