به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، هر اهل هیأت و علاقهمند به مداحی که نگاهی به گذشته این دم و دستگاه داشته باشد، نامش را شنیده است: «شاه حسین بهاری». اسم شناسنامهایاش این بود، شاه حسین فرزند آقا حسین. او که روزی سرآمد مداحان کشور بود و از مهارت بسیار بالایی در این زمینه برخوردار بود، به خوبی با عزاداران ارتباط برقرار میکرد. شاه حسین بهاری در سال ۱۳۰۱ شمسی متولد شد.
تصویری از شاه حسین بهاری (نشسته از راست) در کنار احمد صالح (نشسته سمت چپ)
مداحی شغل شاه حسین نبود
شاه حسین جزو باسوادان زمان قدیم بود. دیپلم آن موقع را داشت و به چند زبان آشنا بود. شغلش مداحی نبود؛ یعنی مثل برخی از مداحان، زندگی را با مداحی اداره نمیکرد. حمیدرضا بهاری، فرزند شاه حسین بهاری در این خصوص میگوید: «پدرم ابتدا کارش در میدان ترهبار بود. در میدان کار حسابداری میکرد. او آشنا به چند زبان بود. به ترکی کاملاً مسلط بود. هم متوجه میشد و هم حرف میزد. زبان دیگری که کاملاً مسلط بود و میخواند و مینوشت، زبان فرانسه بود. آن موقع در مدارس انگلیسی تدریس نمیشد و زبان فرانسه را تدریس میکردند.»
حمیدرضا بهاری فرزند شاه حسین بهاری که خود از نوحهخوانان کشور است
زمانی که شاه حسین علاوه بر پس دادن پاکت مداحی، کلی پول هم از جیب داد
این مداح پرآوازه که در چهارپایهخوانی ید طولایی داشت، به قدری به مداحی و ذکر اهل بیت علاقهمند بود که از پاکت گرفتن در جلسات هم پرهیز میکرد. فرزندش در خاطرهای میگوید: «مدتی قبل یکی از کسبه خاطرهای از پدرم نقل کرد که او را برای مجلس دهگی همراه با کاروان زیارتی به مشهد برده بودند. بعد از حدود ۶ روز پاکتی به پدرم میدهند. او سوال میکند وعده ما هنوز تمام نشده چرا پاکت را زود دادید؟ مدیر کاروان میگوید: پولی که از زائران بابت خرج سفر گرفته بودیم، تمام شده و دیگر نمیتوانیم سفر را ادامه بدهیم. برای همین بنا داریم سفر را زودتر تمام کنیم یا سادهتر ادامهاش دهیم تا کمخرج به پایان برسد. چون با شما وعده کرده بودیم، پاکت ۱۰ روز را برای شما فراهم کردیم. پدرم زمانی که این را میشنود، پاکت را پس میدهد و میگوید خرج زائران هم با من، سفر را به همان شکل که برنامهریزی کرده بودید، ادامه بدهید.»
روضه امام مجتبی (ع) با نوای شاه حسین بهاری در مدینه منوره سال ۱۳۵۵
مداحی که استاد دیده بود
شاه حسین، شاگرد حاج مرزوق عرب حائری، مداح اهل کربلا و مقیم تهران بود. خود حاج مرزوق هم قصهای دارد که شنیدنی است. البته شاهحسین، اساتید دیگری هم داشت. تسلط به روضهخوانی و حرکتهای بجا در مداحی، شاه حسین را مشهور کرد. فرزندش میگوید: «یکی از وصایای پدر ما این بود که اگر خواستی مداح بشوی حتماً با استاد این کار را بکن. یعنی اصول مداحی را باید رعایت کنی. پدرم با چند استاد در ارتباط بود. استادی که مدح خوانی یاد میداد، روضهخوانی یاد نمیداد، نوحهخوانی یاد نمیداد. اینها شاخههایش مختلف بود. الان همه چیز با هم قاطی شده، یعنی یک خواننده همه کاری میکند، اما در گذشته اینگونه نبود. پدر من نوحهخوان بود. درست است که یک مجلس هم میرفته و چند تا شعر هم میخوانده، اما بیشتر هنر پدرم در سینهزنی، نوحه خواندن و اشک گرفتن از مستمع بود.»
حاج شاه حسین بهاری در دهه چهارم زندگی
مداحی که مخاطبشناس بود
یکی از ویژگیهای حاج شاهحسین بهاری، شناخت او از مخاطبان مراسم بود. در مراسمات شاه حسین از همه اقشار با تحصیلات متفاوتی اعم از طبیب، بازاری و فقها حضور داشتند. او به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار میکرد و مانند یک روانشناس ماهر، با توجه به مخاطبانش، فضایی را فراهم میآورد که همه بتوانند از آن بهره مند شوند. او در هیأتهای پیرعطا، صنف کفاش، اطاقسازان، محبانالزهراء و بنیفاطمه بهطور ثابت مرثیهخوانی میکرد. در و دیوار این حسینیه این هیأتها، نغمههای سوزناک شاه حسین بهاری را در تاریخ ثبت کردهاند؛ روضههایی که بر اساس واقعیات و به دور از تحریفات و البته با چاشنی حال خوش و صفای باطن مداح آن بود. او هر چند علاقه زیادی به خواندن روضههای حضرت جوادالائمه(ع) داشت ولی نوحه ماندگار وداع او هنوز در خاطرهها باقی است که اینگونه میخواند: «کس ندیده در عالم این چنین گرفتاری، شه رود به میدان و من کنم جلوداری، کشته شد اگر شاها عباس علمدارت، من به راه عباست، میکنم علمداری». اطرافیان و دوستان شاه حسین میگویند: با این روضهها در و دیوار هم اشک میریخت.
نوحه کس ندیده در عالم این چنین گرفتاری بانوای شاه حسین
روضه جوادالائمه تبحر شاه حسین بود
شاه حسین تبحر خاصی در روضه جوادالائمه داشت و حتی در مواقعی که مداحان دور هم جمع میشدند، از حاج حسین بهاری درخواست میکردند که روضه جوادالائمه بخواند. حمیدرضا بهاری میگوید: «ما هر سال دهه آخر صفر در منزل روضه داشتیم. روضهای که حال و هوای خاصی داشت. خانه ما خیلی بزرگ بود، پشت بیمارستان بازرگانان. کل این خانه را چادر میزدند. دور تا دور این حیاط اتاق بود که به همدیگر راه داشت. روضههای قدیم و اصل دهگیهای قدیم، زنانه بود. خانمها جمعیت زیادی را تشکیل میدادند. از صبح شروع میشد و تا ظهر هم طول میکشید. روضه خانه ما هم با روضههای دیگر کمی متفاوتتر بود. چون پدر ما سرشناس بود، افراد سرشناس و بزرگی منزل ما منبر میرفتند. من یادم است مرحوم آقای فلسفی، مرحوم آقای کافی، نواب صفوی، شهید محمد مقدسیان (داماد حاج شاهحسین)، آقای سیدقاسم شجاعی، شیخ علی متبحری، آقای شاهرودی که عربزبان بود و … منبر میرفتند و از آقایان مداح هم کسی نبود که در منزل ما نخواند. پدرم هم روز آخر میخواند و همه وعاظ و مداحان میآمدند تا شاه حسین بخواند.»
مستند «میراث مرثیه» به کارگردانی مهدی زنگنه، پخش شده از شبکه افق سیما
مداحی در دوران پهلوی
شاه حسین در زمان پهلوی سردمدار مداحان بود و رژیم هم از او حساب میبرد، زیرا پرمخاطب بود و پشتوانه مردمی داشت. مرحوم عبدالله ملاباقر درباره شرایط آن دوران گفته است: «جامعه مداح تهران، دوشنبهشبها جلسه داشتند و هر هفته، منزل یکی از مداحان بود. اسم و نشانی تمام مداحان هم پیش رئیس هیأت، یعنی حاج شاهحسین بهاری بود. ساواک به خاطر هیأت مداحان، او را دستگیر کرد و یک شبه، همه ما را گرفتند. ما حدود پنجاه و سه ـ چهار نفر بودیم که بعضی از آنها، مثل مرحوم حاج سیدعباس زریباف یا حاج محمدعلی اسلامی، مداح رسمی هم نبودند. ساواک از همه ما تعهد گرفت که هر جا خواندیم، باید شاه را دعا کنیم. بعضی از ما را هم ممنوعالمنبر کردند. مثلا من به مدت ۱۵ سال فقط یک جا میتوانستم بخوانم و آن، هیأت ثامنالائمه (ع) بود. حتی شب اول ماه که خانه خودمان روضه بود، اجازه نداشتم بخوانم. اینکه چطوری میفهمیدند، نمیدانم، اما وقتی ما را میگرفتند و به ساواک میبردند، همه مشخصات ما را داشتند؛ اینکه دیروز و دیشب کجا و با چه کسانی بودیم، چی گفتیم و حتی چی خوردیم!»
تصویری از آگهی ترحیم مرحوم شاه حسین بهاری در روزنامه کیهان سال ۱۳۶۲
آخرین روضه شاه حسین بهاری
این پیرغلام اهل بیت سرانجام در سن ۶۱ سالگی در سال ۱۳۶۲ و در روز شانزدهم شعبان دارفانی را وداع گفت و در آرامگاه ابن بابویه شهر ری به خاک سپرده شد. حمیدرضا بهاری در خصوص آن روز میگوید: « روز قبل از فوت، در هیأت قائم روضه عجیبی هم خواند. نقل است که میگوید: میخواهم روضهای را برای شما بخوانم که امام زمان (عج) خیلی برای این روضه گریه میکند، که روضه ذوالجناح را در روز نیمه شعبان میخواند. همان جا هم اعلام میکند که پرونده شاه حسین هم بسته شده است و ما را هم حلال کنید. شانزده شعبان، خودش از بیرون میآید و رو به قبله میخوابد. هیچ مشکلی هم نداشت، حتی تب هم نداشت. خودش جایش را رو به قبله پهن میکند و چند دقیقهای هم طول نمیکشد که به رحمت خدا میرود. دکتر علت مرگ را سکته قلبی و مغزی با هم اعلام کرد. همیشه میگفت که از خدا خواستم اسیر تخت بیمارستان و رختخواب نشوم. خدا حتی نخواست که او تب هم کند.»
روزهای آخر شاه حسین به روایت فرزندش حاج حمیدرضا بهاری
پیکر شاه حسین در حسینیه اتاق سازها که آن زمان بزرگترین حسینیه بود و او سالها در آن خوانده بود، توسط آقای سادات شیرازی غسل داده شد. او در وصیتنامهاش نوشته بود: «دوست دارم حتی الامکان یک بچه حضرت زهرا(س) من را غسل دهد.»
حمیدرضا بهاری میگوید: «عجیب پدرم به سادات ارادت داشت. میگفت که من سید میبینم زانوهایم میلرزد. در هنگام تغسیل مداحان ذکر «شیعتی مهما شربتم ماء عذب فندبونی» را گرفته بودند و میخواندند. ظهر که میخواستند بدن را حرکت دهند، مداحان مانند حاج محسن اعتمادیان، حاج حسن ذوالفقاری، حاج احمد صالح، حاج احمد شمشیری، حاج محمدعلی اسلامی و حاج محمد علامه روضهخوانی کردند.»
دهه ۴۰ هجری شمسی ـ حاج شاهحسین بهاری در لباس احرام
امام حسین، شاه حسین را چگونه خرید؟
مراسم تشییع پیکر شاه حسین هم بسیار پرجمعیت شده بود. پیکر او از حسینیه اتاقسازها در خیابان بوذرجمهری (۱۵ خرداد فعلی) حرکت کرد، سپس به خیابان ری بعد به سمت میدان قیام، مسجد حاج ابوالفتح که پاتوق مداحهای آن زمان بود، حرکت کرد. سیل جمعیت به قدری بود که ابتدای جمعیت میدان قیام و انتهای آن از خیابان بوذرجمهری بیرون نیامده بود. حمیدرضا بهاری میگوید: «بدن را با آمبولانس به ابن بابویه بردند. در آنجا نماز خواندند و به خاک سپردند. حاج آقا سادات شیرازی بدن را در قبر گذاشت و گفت که حاج حسین سفارش ما را هم به ارباب بکن. پدرم در وصیتش گفته بود که یک نخ سبز گردن من ببندید که من فردای قیامت به مادر سادات بگویم در دنیا به بچههایت ادب کردم. اما حاج آقا سادات شیرازی یک شال سبز داشت که از کمرش باز کرد و دور کمر شاه حسین بست و کفن کرد. چند وقت گذشت و حجتالاسلام سیدمحمود مؤمنی را دیدم. او گفت که خواب پدرم را دیده است که در یک جای خیلی قشنگ و زیبایی نشسته و من بر حسب ادب دو زانو مقابلش نشستم. در عالم خواب میدانستم که شاه حسین مرده است. از او در خصوص احوال آن طرف سوال کردم. گفت که چیزی نمیتوانم به شما بگویم. اما گفت: فقط یک کلام آقا سیدمحمود. امام حسین(ع) خیلی آقاتر از این حرفهاست که ما در دنیا میگفتیم. آقا آمد و آن شال سبز را گرفت و مرا پیش خودش برد.
انتهای پیام/
منبع خبر