گروه اخبار داخلی دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ تاریخ اسلام در دل خود نهضتها و انقلابهای پرشماری را ثبت و ضبط کرده است که مطالعه هر کدام از آنها میتواند وضعیت ما را نسبت به موقعیت موجود مشخص کند. درک شرایطی که در آن قرار داریم فارغ از آنچه در قرون پیش پشت سر گذاشتهایم ممکن نیست. قیام زید بن علی، قیام محمد نفس زکیه، واقعه شهدای فخ که بعد از حادثه عاشورا تاثرانگیزترین حاثه در نزد اهل بیت بود؛ همچنین قیام علویان طبرستان، روی کارآمدن فاطمیان در مصر، تشکیل حکومت شیعی صفویان و … همه برای تحقق دولتی اسلامی از جنس زمانه امیرالمومنین علیه السلام بود.
اما آنچه که این این قیامها را ناکام گذاشت و یا با تشکیل آن مانایی و پویایی لازم را نداشت مسیری بود که سردمداران آن طی میکردند. نداشتن افق دیدی مشخص در صورت پیروزی قیام مانند قیام توابین که تنها برای شهادت قیام کردند و دوری حکومتهای شیعی از پایگاه فکری مرجعیت سبب شد تا به افول برسند.
در این میان قیام جهانی حضرت امام خمینی (ره) که دوازده قرن پشتوانه مرجعیت شیعه را داشت و بر اصل ولایت فقیه استوار بود توانست در کمتر از یک دهه به چنان اقتداری دست یابد که نظم جهانی روزگار خود بر هم بزند و تعریف دیگری از سیاست، حکومت و مردم ارائه دهد. این اقتدار روزافزون تا امروز که در کانون قدرتهای جهان قرار داریم ادامه داشته و ادامه خواهد داشت.
انقلاب اسلامی مبتنی بر اصل فقیه بود که مشخصا از زمان شیخ مفید (336 ه.ق ـ 431 ه.ق) که وظایف ولی فقیه را شرح داد در سال 1342 توسط امام خمینی (ره) به منصه ظهور رسید. امام خمینی (ره) بر خلاف رهبرانی که سعی داشتند خود در مرکز حکومت باشند و با قدرت طلبی سلسلههای پیش از خود را کنار زدند و حکومتی موروثی تشکیل دادند در پی امر والاتر بود.
ایشان حکومت را برای مردم مشروع میدانستند و نه بر مردم. به همین دلیل بیداری عامه مردم و حضور آحاد آنها در صحنه قیام و تشکیل حکومت را اصل میدانستند، تا جایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل حکومت جمهوری اسلامی را به رأی مردم گذاشتند. چرا که آرای مردم است که تشکیل حکومت را بر ولیفقیه واجب میکند.
آنچه که حضرت امام خمینی در سال 1342 رقم زد را نباید به چشم یک واقعه صرف سیاسی نگریست، ایشان در ابتدا سعی داشتند مشی ناصحانهای نسبت به حکومت وقت داشته باشند، اما سیاست و نگاه مستبدانه شاه پهلوی که خود را سایه خدا بر زمین میدانست و با مردم با تفرعن رفتار میکرد سبب شد تا امام خمینی (ره) مشی ناصحانه خود را به مبارزه با همه ارکان طاغوت پهلوی تغییر دهد.
این مبارزه نه با شخص شاه که با رژیم صهیونیستی، آمریکا و همه مظاهر استبداد بود. مبارزهای که مردم در صف اول آن قرار داشتند. این حرکت بیداری بخش از آنجا که متکی بر اصل خدشه ناپذیر اسلام و بنیان مرصوص تشیع بود و نه بر شخص.
امام خمینی (ره) با ارتحال ایشان از میان نرفت. حضرت امام خمینی (ره) گوهری به دست خود ساخته و پرداخته نکرد بلکه این گوهر فراموش شده را از دل قرنها غبار فراموشی و لوث سلسلههای طاغی بیرون کشید و تلولو آن را به رخ جهانیان کشید. رمز پیروزی، مانایی و پویایی انقلاب اسلامی در این است که این نهضت رو به تعالی نهضتی الهی بود و هست.
امام خمینی مردی بود به وسعت جغرافیای عرفانی [1] که شناختی تازه از حکومت دینی ارائه داد. شناختی که فراتر از گستره اندیشه محدود مارکسیستها و کمونیستها ایسمهای دیگر بود.
[1] اشاره به شعری از قیصر امینپور:
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
زسمت مشرق جغرافیای عرفانی
ادامه دارد…
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است