«امام رضا» (ع) ولی‌نعمت معنوی، فکری و مادی ملت ماست

ز


به گزارش مجاهدت از خبرنگار اخبار داخلی دفاع‌پرس، امام خامنه‌ای در وصف حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام فرمودند: «برکت وجود حرم مطهر حضرت رضا علیه‌السلام در سرزمین ما و حضور معنوی ایشان در سرتاسر کشور و در دل آحاد مردم ما آشکار است. امام هشتم علیه‌الصلاةوالسلام ولی نعمت معنوی و فکری و مادی ملت ماست.»

به بهانه ولادت امام رضا (ع) مروری به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره این امام رئوف پرداختیم که در ادامه می‌خوانید. (دیدار با فرماندهان سپاه ۹۲/۰۶/۲۶)

یک جمله درباره‌ی امام بزرگوار و عالِم آل محمّد حضرت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) عرض بکنیم. مقامات معنوی و روحانیّت این وجودات مقدّسه، حقیقتاً از درک عقلانی ما هم بیشتر است، چه برسد به توصیف زبانىِ ما؛ لکن در مقابل چشم ما و چشم تاریخ، زندگی این بزرگواران یک درس عملی و جاودان و غیرقابل انکار است.

اگر ما در مواردی به زندگی ائمّه (علیهم‌السّلام) میپردازیم، سیاست‌های آن‌ها را، تدبیر‌های آن‌ها را، شرح حال آن‌ها را مورد تکیه قرار میدهیم، نه به این معنا است که این بخش، اهمّ و اعظم بخش‌های زندگی آن بزرگواران است؛ نه، آن عالَم معنا و آن قرب الی‌الله و آن معرفت و محبّتی که موج میزند در آن دل‌های بی‌نظیر، یک داستان دیگری است. لکن آنچه جلوی چشم ما است، زندگی این بزرگواران است که باید از آن‌ها درس گرفت.

عمر مبارک امام رضا (سلام‌الله‌علیه) تقریباً پنجاه و پنج سال بوده است – یعنی از سال ۱۴۸ که سال شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) است تا سال ۲۰۳ – تمام زندگی این بزرگوار با همه‌ی این عظمت‌ها و عمق‌ها و ابعاد گوناگونی که میشود برای آن ذکر کرد و تصویر کرد، در همین مدّت عمر نسبتاً کوتاه انجام گرفته است.

از این مدّت پنجاه و پنج سال، نزدیک به بیست سال – تقریباً نوزده سال – مدّت امامت این بزرگوار است؛ امّا همین مدّت کوتاه را که ملاحظه میکنید، تأثیری که در واقعیّت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی که به معنای حقیقىِ اسلام و پیوستن به اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و آشنا شدن با مکتب این بزرگواران انجامید، یک داستان عجیبی است، یک دریای عمیقی است.

آن وقتی که حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیکان و علاقه‌مندان حضرت میگفتند که: علىّ‌بن‌موسی در این فضا چه کار میتواند انجام بدهد – این فضای شدّت اختناقِ هارونی که در روایت دارد که میگفتند: وَ سَیفُ هارونَ تَقطُرُ دَما؛ خون میچکد از شمشیر هارون – این جوان در این شرایط، در ادامه‌ی جهاد امامان شیعه و در مسئولیّت عظیمی که برعهده‌اش است، میخواهد چه بکند؟ این اولِ امامت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا (علیه‌السّلام) است.

بعد از این نوزده سال یا بیست سال که پایان دوران امامت و شهادت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا است، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکّر ولایت اهل‌بیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آن‌چنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنی‌عبّاس از مواجهه‌ی با آن عاجز است؛ این را علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا انجام داده.

شنیده‌اید شما که دعبل به مروْ، به خراسان آمد و آن اشعار معروف را در مدح امام رضا انشاء کرد و انشاد کرد؛ بعد هم جایزه‌ای گرفت؛ و حالا فرض بفرمایید چند روزی هم در مروْ و در سایر شهر‌های خراسان ماند، بعد هم راه افتاد رفت به طرف بغداد و کوفه و همان جا‌هایی که میخواست برود. در میان راه دزد‌ها به کاروانی که دعبل در آن بود حمله کردند و غارت کردند این کاروان را.

کاروانی‌ها نشسته بودند تماشا میکردند، اموالشان همه به غارت رفته بود، رئیس دزد‌ها هم نشسته بود بالای بلندی روی یک سنگی، او هم با تبختر تماشا میکرد این زندانی‌ها و اسرای کاروانی و این اموالی را که گرفته بودند و جمع میکردند و میبستند و ضبط میکردند. دعبل شنید که رئیس دزد‌ها دارد با خودش زمزمه میکند، یک شعری را میخواند؛ گوش کرد، دید شعر خودش است.

یک بیت از همان قصیده‌ای را که فرضاً یک ماه پیش، یک ماه و نیم پیش در مرو سروده – «أرَی فَیئَهُم فی غَیرِهِم» (۲) تا آخر – رئیس دزد‌ها در بین راه، در نزدیکی مثلاً ری و عراق، این شعر را دارد از حفظ میخواند. دعبل خوشحال شد، بلند شد گفت که این شعری که میخوانی، مال کیست؟ گفت: این شعر مال دعبل خزاعی است. گفت: خب، دعبل خزاعی منم! رئیس دزد‌ها وقتی که دید این شخص دعبل خزاعی است، بلند شد او را در آغوش گرفت، بوسید، گفت: به برکت حضور این شخص در این کاروان، همه‌ی اموال را پس بدهید.

همه‌ی اموال را پس دادند، کاروانی‌ها را احترام کردند، راه انداختند، رفتند. خب، این حادثه‌ی کوچکی است در تاریخ، امّا معنای بزرگی دارد. شعری که در باب علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا در مروْ سروده میشود؛ بعد از حدود یک ماه، یک ماه و نیم – کمتر، بیشتر – در ری و عراق از زبان یک راهزن، آن هم به صورت حفظ شده، تکرار میشود. معنای این چیست؟ معنایش این است که زمینه آن‌چنان برای ترویج اهل‌بیت و برای نام مبارک امام رضا مساعد است که این شعر – که آن روز شعر یکی از مؤثّرترین و نافذترین رسانه‌ها بوده – در یک مدّت کوتاهی دست به دست میچرخد تا میرسد به یک آدمی که مثلاً یک راهزنی در وسط بیابان است.

این نشان‌دهنده‌ی حرکت عظیمی است که در دوران امامت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا (سلام‌الله‌علیه) برای ترویج مکتب اهل‌بیت انجام گرفته؛ محبّت آن‌ها همه‌گیر شده است؛ حضور آن‌ها و وجود آن‌ها در جامعه‌ی اسلامی به اعماق دل‌های مردم نفوذ پیدا کرده است. اینکه شما میبینید امامزاده‌های بزرگوار بلند شدند، راه افتادند، آمدند اینجا، غیر از جنبه‌ی عزا و غمناک قضیّه که شهادت این‌ها در بین راه است، یک جنبه‌ی مثبت و پرمعنا دارد؛ معنای این، درخواست مردم، تقاضای مردم، زمینه‌ی پذیرش و قبول مردم نسبت به اهل‌ بیت است. میدانید وقتی میگوییم «اهل‌ بیت»، یعنی این مکتب، این معنا و لبّی که اهل‌بیت از اسلام معرّفی میکردند؛ یعنی یک کار عمیقاً فرهنگی و معنوی و یک کار بزرگ اعتقادی.

این حرکت امام رضا (علیه‌السّلام) است؛ تا بالاخره مأمون طىّ همان قضایایی که شنیده‌اید و تکرار شده است و میدانید، احساس میکند که ناچار است علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا (علیه‌السّلام) را – که با نیّتهای خاصّ خودش، آن بزرگوار را از مدینه کشانده بود، آورده بود، به خود نزدیک کرده بود و قصد کشتن آن بزرگوار را هم نداشت – برخلاف آنچه تدبیر کرده بود، به شهادت برساند؛ کار قضاء الهی و اراده‌ی الهی و تدبیر الهی – که پاره‌ی تن پیغمبر در این نقطه‌ی دوردست از مدینه مدفون بشود که خود این یک تدبیر الهی است، یک مهندسی الهی است – به وسیله‌ی دشمنان اهل‌ بیت انجام بگیرد.

کار برای اهداف بلند را این‌جوری باید انجام داد؛ نگاه به بلندمدّت را با این انگیزه‌ها، با این نیّتها، با این امیدها باید انجام داد.

انتهای پیام/341

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید