به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، احمد فروغی فرزند اصغر در ۲۵ مرداد ۱۳۳۵ در روستای ابر از توابع شهر خوراسگان اصفهان متولد شد. در سال ۱۳۵۵ در انستیتو تکنولوژی شهرکرد قبول شد و در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ مدرک فوقدیپلم برق صنعتی شد.
با شروع انقلاب اسلامی فعالیت خود را در کمیته دفاع شهری اصفهان آغاز کرد و نقش مؤثری در دستگیری عمال رژیم پهلوی ایفا کرد. از ابتدای تشکیل سپاه پاسداران با فرماندهی حجتالله سالک و معاونت سید یحیی صفوی، در پست معاونت عملیات خدمت میکرد.
با شروع فتنه گروهکهای ضدانقلاب در کردستان از ۱۳۵۹/۲/۲۲ ش، به همراه علی مصدق فر و احمد حجازی عازم منطقه شد و به خاطر شجاعت و توانایی نظامی، بهعنوان فرمانده انتخاب شد و حدود ۴ ماه در منطقه کردستان به مبارزه با عناصر ضدانقلاب پرداخت و به دلیل مجروحیت به اصفهان بازگشت و در اصفهان بهعنوان فرمانده عملیات سپاه پاسداران اصفهان منصوب شد.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عازم منطقه جنوب شد و به همراه عباس کردآبادی، یک تیم مستقل تشکیل داد و از سوی رحیم صفوی، فرماندهی جبهه دارخوین به وی واگذار شد. او در عملیات فرمانده کل قوا نقش مهمی داشت. احمد در عملیات ثامنالائمه (ع)، فرمانده محور بود و فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی را نیز در عملیات پیروزمندانه طریقالقدس بر عهده داشت.
سرانجام در همین عملیات بر اثر اصابت تیر به داخل دهانش، در تاریخ ۱۱/آذر/۱۳۶۰ در منطقه چزابه به شهادت رسید.
روایت قدرت الله میرزایی؛ مدیر گروه مهماتسازی سپاه اصفهان در دوران جنگ
فرقدانی که راننده آقا رحیم (صفوی) شده بود، گاهی به من سر میزد. او مدتی همراه آقا رحیم بود تا اینکه قرار شد شهر کامیاران از دست ضدانقلاب گرفته شود. ستون نیروهای سپاه بهطرف کامیاران راه افتاده و آقا رحیم هم با ستون رفته بود. این موضوع را احمد فروغی برایم تعریف کرد که مهدی فرقدانی ظاهراً با یکی دو ساعت تأخیر، با یک جیپ آهو، تنها بهطرف ستون راه افتاده بود.
در بین راه، ضدانقلاب راه او را بسته و با او درگیر شده بودند. مهدی از جیپ آهو پیاده شده و تیراندازی کرده بود و حتی دو نارنجکی که همراه داشته، بهطرف دشمن پرتاب کرده بود؛ ولی آنها گروهی چند نفره بودند و او را گرفته، دست و پای او را با ابزاری مثل تبر یا قمه بریده و او را شهید کرده بودند. بعد هم اسلحه و خودرو را همراه خودشان برده و پیکر او را همانجا رها کرده بودند.
احمد فروغی با چند نفر از نیروها از کامیاران به سنندج برمیگشته هست که در بین راه، پیکر مهدی فرقدانی را پیدا میکند. او را داخل خودرو میگذارد و از مسیری که جیپ آهوی فرقدانی را برده بودند، ضدانقلاب را تعقیب میکند. این کار شجاعت بینظیری میخواهد. همهجا در دست دشمن بود.
وی وقتی این حادثه را میبیند، دنبال ضدانقلاب راه میافتد. خدا میداند که تا کجا رفته بود تا ببیند چه کسانی مهدی فرقدانی را شهید کردهاند. ضدانقلاب را تعقیب کرده و روستا به روستا تجسس کرده و از اهالی سؤال میکند تا به روستایی میرسد که جیپ آهو داخل آن قرار داشته هست. بعد هم با قاتلان مهدی درگیر میشود و همه آنها را میکشد یا زخمی میکند.
منابع:
۱-عشوریون، احمدرضا، اطلس لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در دوران دفاع مقدس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، ص ۱۴۰،
۲-هاشمی، علی، رسا، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، تهران ۱۴۰۱، صص ۲۴۳، ۲۴۴
انتهای پیام/ 112
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست