به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، حمید داوود آبادی از مهمترین نویسندگان حوزه ادبیات و تاریخ نگاری دفاع مقدس هست که بعد از سالها کار در این حوزه تجربیات فراوانی را کسب کرده هست که بهره گیری از آن میتواند برای تربیت نسل آینده نویسندگان دفاع مقدس موثر و مفید باشد.
کتاب «مثل آب خوردن» چکیدهای از همه سالهایی هست که داوود آبادی دست به قلم بوده و آثار ارزشمندی را خلق کرده هست. در این کتاب شیوههای خاطره نویسی از نگاه و زبان داوودآبادی آورده شده هست که بخش دوازدهم آن را در ادامه میخوانید.
اولینها را بنویس
متن نامههای مبادله خودت با خانواده و دیگران را اگر سر موقعیت زمانی خودش، بیاوری حس و حال جالبی به کار میدهد اگر اصل تصویر نامه را هم در کتاب بیاوری، کتاب را زیباتر و مستندتر میکند.
مراسم مختلف که به مناسبتهای خاص برگزار میشد قشنگ بود برگزاری تئاتر، سرود و مداحی و مولودیهایی که در آنها حضور داشتی را برای ما هم بنویس. مراسم مختلفی همچون محرم و عاشورا و ماه رمضان، سرشار از خاطرات معنوی قشنگ بود که خیلیها مشتاق خواندنش هستند.
مردم مناطق مختلف جنگی روحیات و حال و هوای خودشان را داشتند. اهالی غرب کشور کرمانشاه و کردستان اهالی جنوب خوزستان آوردن اینها به جامعه شناسی مردم جنگ خیلی کمک میکند.
مگر میشود توی مدتی که جبهه بودی تنبیه نشده باشی؟ خب بنویس چرا و چگونه؟ خداوکیلی توی منطقه شهردار هم میشدی؟ یا از آن دست آدمها بودی که از زیر کار در میرفتی؟! صادقانه بنویس. مهمترین آرزویت در جبهه چه بود؟ آیا به آن رسیدی؟
در زمانی که جبهه بودی در مجتمع تحصیلی رزمندگان ادامه تحصیل دادی؟ تا چه سطحی؟ از دوستانت چه چیزهایی یادگاری گرفتی و چه چیزهایی یادگاری دادی بنویس چی و کی بوده. با همرزمانت چه عهد و قسمهایی بسته بودی؟ خب بنویس ما هم بخوانیم. بمباران و موشک بارانهای شهری را که به یاد داری؟ مشاهدات خودت را از آنها دقیق بنویس.
حقوق ماهانهات پس از هر اعزام چقدر بود و چه جوری میگرفتی؟ خب بنویس. تا حالا مین خنثی کردی؟ موقع برخورد با مین و خنثی کردنش چه احساسی داشتی؟ خیلی ترسیدی یا دستت لرزید؟ حتما برایت پیش آمده بود وقتی برای عزیمت به عملیات میشدید تو هم وصیتنامهات را بنویسی؛ هنگام نوشتن وصیتنامه چه احساسی داشتی؟ اصلا متن کامل وصیتنامهات را بیاور.
در اتفاقاتی مثل بمباران و… حتما روحیات دیگران را بنویس ترسیدن شوکه شدن یا… وقتی میخواستی عازم خط مقدم شوی چه چیزهایی همراه خود میبردی؟ هنگام عملیات داخل کوله پشتی همراه خودت چه چیزهایی میگذاشتی؟ در زمان جنگ در محاصره دشمن قرار گرفتی؟ چه حالی داشتی و سرانجامش چه شد؟
اولین باری که با نیروهای دشمن رودررو شدی چه حالی داشتی؟ حالا توی شناسایی اسیر گرفتن و جنگ تن به تن یا هر جای دیگر که بود. اولین باری که اسیر گرفتی بینتان چه گذشت؟ برخورد اسیر با شما چه بود و برخورد شما با او؟ اصلا توی مدتی که در جبهه بودی نیروهای دشمن را هم کشتی؟ تو نکشتی پس کی صدها هزار دشمن متجاوز را کشت و جلویشان را سد کرد؟ عیبی ندارد قرار نیست توی کتاب چاپش کنی برای خودت بنویس بگذار کنار.
اگر در عملیات برونمرزی زمینی شرکت داشتی از برخورد مردم داخل عراق با خودتان بنویس تا ببینیم آنها چه روحیهای داشتند. اوضاع و احوال مدرسه برخورد همکلاسیها و مسؤولین مدرسه وقتی که میخواستی بروی جبهه و هنگامی که میآمدی مرخصی یا مجروح بودی را دقیق بنویس.
مرخصیهای بین دوره یا بعد از عملیات که با قطار میآمدید قرارهای دیدار در محلهای نماز جمعه یا خانه همدیگر همه اینها برای خودش خاطرات زیادی دارد.
اولین باری که تیر یا ترکش خوردی چه حالی داشتی؟ با احساسی که قبل از مجروحیت داشتی چقدر تفاوت داشت؟ برای خیلیها پیش میآمد که با دیدن شهیدی که تیر یا ترکش به سرش خورده یا مجروحی که دستش قطع شده، در سر یا دست خود احساس درد میکردند من که این طوری بودم. احساس میکردم الان تیر یا ترکشی داغ به دست یا سرم میخورد؛ تو چطور؟
تا حالا موج انفجار تو را گرفته؟ چه حال و هوایی داشتی؟ همانها را دقیقا بگو. گاز شیمیایی که استنشاق کردی چه بویی داشت؟ سیب، تخم مرغ گندیده؟ وقتی گاز شیمیایی را چشیدی چه مزهای دهنت را گرفت و حال و روزت چطوری شد؟ خسته، کوفته سرگیجه یا. حتما برایت پیش آمده که لحظات آخر شهدا بالای سر آنها باشی بنویس که چه گفتند چه شد و چه گذشت و تو چه حس و حالی داشتی. روحیات و گفتههای شهیدان در ساعات و لحظات آخر را به طور کامل و با حفظ امانت بنویس.
اولین کسی که جلوی چشمانت شهید شد کی بود و چطور؟ چه تاثیری روی تو داشت؟ اولین دوستت که شهید شد کی بود و چطور؟ چه تاثیری روی تو داشت؟ بعد از عقب نشینی و رسیدن به خطوط خودی نیروهایی که در عقبه بودند با دیدن شما چه حس و حالی پیدا میکردند؟
انتهای پیام/ 161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست