اگر شهدا را دوست دارید از شهدا ننویسید!

اگر شهدا را دوست دارید از شهدا ننویسید!

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، فاطمه سلیمانی،‌ نویسنده در یادداشتی که در اختیار مشرق قرار داده، به معضلی که این روزها درباره تولید کتاب با موضوع شهدا و دفاع مقدس محسوس است، اشاره کرده و راهکارهایی ارائه داده است.

ناخوش­آوازی به بانگ بلند قرآن همی‌خواند. صاحب­دلی بر او بگذشت. گفت: «تو را مشاهره چند است؟» گفت: «هیچ.» گفت: «پس این زحمت خود چندین چرا همی‌دهی؟» گفت: «از بهر خدا می‌خوانم.» گفت: «از بهر خدا مخوان.»

گر تو قرآن بر این نمط خوانی ببری رونق مسلمانی

حالا شده حکایت بسیاری از نوقلمان. یا شاید بهتر باشد که بگویم بی­قلمان. آنهایی که حتی یک صفحه انشا ننوشته­اند، اما چون به شهیدی ارادت دارند تصمیم می­گیرند که زندگی­نامۀ شهید را بنویسند. به­خیال خودشان به شهید خدمت هم می­کنند. اما این بزرگ­ترین خیانت به شهید است. برخی هم نیت تبرک دارند. دوست دارند اولین اثرشان متبرک به نام یک شهید باشد. بدون اینکه حتی الفبای نوشتن را بلد باشند.

ملاک فقط نوشتن نیست. مـلاک درسـت­نوشتن و پرداختـن حرفـه­ای متن است. و این دو تبـحر هم آموختنی­ست. متأسفانه عده­ای گمان می­کنند با خواندن مکرر زندگی­نامۀ شـهدا همۀ ریزه­کاری­های نوشتن را یاد گرفته­اند. به­ترتیب روایت­کردن خاطرات شهید از کودکی گرفته تا شهادت از زبان راویان مختلف (اقوام و دوستان هم­رزم) راحت‌­ترین و دم­‌دستی‌­ترین روش ممکن است؛ فرم رایج اکثر زندگی­نامه­‌ها.

بیوگرافی­‌نویسان این حیطه باید آگاه باشند و بدانند که تنها نیت و خلوص باطنی برای نوشتن بیوگرافی یک شهید کافی نیست. آنها باید به همۀ جوانب حرف‌ه­ای نوشتن آگاه باشند. اولین آسیب نوشتن این دوستان نوقلم این­ است که آنها به­طور اتوماتیک کتاب­های بیوگرافی موجود در بازار نشر را، که اغلب به­هردلیلی پرفروش هم هستند، الگوی نوشتن خود قرار می­دهند. درصورتی­که همۀ این کتاب­های چاپ­‌شده قابل توصیه نیستند، چون ضعف ساختاری دارند. این هنرجوهای نوقلم در وهلۀ اول باید دارای قوت تشخیص سره از ناسره باشند. چیزی که برای او و برای مخاطب جذاب است زندگی خود شهید است و فراز و فرودهایش و همۀ این­ها در فرم و قالبی نوین که تکرار همان کتاب­های پیشین نباشند.

ضعف­‌های ساختاری­ای که گریبان بیشتر کتاب­های زندگی­نامۀ شهدا دارند این موارد است:

– اطناب، نویسنده گزیده­گویی نکرده و همۀ آنچه را دربارۀ شهید از راویان شنیده است مکتوب کرده است.

– تلخیص، نویسنده فقط به چند خاطرۀ برجسته اکتفا کرده است. خاطراتی که قادر نیستند شهید را کامل و به­درستی معرفی کنند.

– زبان ضعیف، دایرۀ لغات کوچک و عدم تسلط به حداقل­های دستور زبان فارسی.

– ضعف در فصل­بندی.

– نداشتن شروع پرکشش و پایان­بندی مناسب در لحظۀ اوج.

این تنها یک سوی ماجراست. برای نوشتن یک کتاب زندگی­نامۀ شهید کارها و مصائب زیادی پیش پای نویسنده است که اغلب هنگام شروع به نوشتن ندیده می­گیرندشان. مثل آشنایی با خانوادۀ شهید. جلب اعتماد خانوادۀ شهید. مصاحبۀ درست و کامل با راویان و بعد راستی­آزمایی صحبت­ها و خاطرات آنها. تحقیقات و… هم وجه دیگر ماجراست. که هرکدام نیازمند مهارت جداگانه است. اما کو گوش شنوا؟

بیایید خودمان را بگذاریم جای آن شهید. آیا راضی هستیم که با یک کتاب ضعیف معرفی­مان بکنند؟ حق خود شهید به کنار. آیا اگر یک مخاطب پول و وقت خودش را صرف یک کتاب ضعیف بکند فقط به­خاطر نام شهید شامل حق­الناس نمی­شود؟

دوست نوقلمی گله می­‌کرد که من یک ایدۀ خیلی خوب دارم اما خانوادۀ شهدا به من اعتماد نمی­‌کنند. اصلاً همین حرف باعث نوشته شدن این مطلب شد. بیایید خودمان را بگذاریم جای خانوادۀ شهید. آیا به کسی که حتی یک صفحۀ منتشرشده ندارد اعتماد می­کردیم؟ البته قطعاً ملاک فقط اثر منتشرشده نیست. از نظر من مشکل اینجاست که این نوقلمان عزیز اغلب به آموزش­دیدن هیچ اعتقادی ندارند. چون نه پول کلاس­رفتن و کتاب­خریدن دارند و نه وقت کتاب­خواندن و آموزش­دیدن. فقط نیت قربة­ الی­الله دارند که از نظر خودشان کافی­ست و از نظر نگارنده که خود را صاحب­تجربه در وادی کتاب و ادبیات می­داند ناکافی­ست.

بی­‌پولی و کم‌­وقتی بهانه است

این بهانه را بین علاقه­‌مندانی که ساکن شهرستان هستند بیشتر دیده‌­ام. نه­‌فقط آنهایی که قصد دارند از شهدا بنویسند، بلکه کلاً آنهایی که قصد دارند نویسنده شوند. این بهانه که امکانات نیست و بهانه‌­هایی از این دست از نظر من چندان قابل قبول نیست.

امکانات یعنی کلاس آموزشی، کتابخانه و کتاب­فروشی. این بهانه‌­ها شاید تا چند سال پیش قابل قبول بودند، ولی امروزه باوجود امکان دسترسی به دنیای مجازی دیگر بهانۀ پذیرفته­‌شده­ای نیست مگر در روستاهای دورافتاده بی­امکانات مجازی. با توجه به گسترش سایت­های فروش اینترنتی کتاب و ارسال به سراسر ایران مشکل نداشتن کتاب­فروشی به خودی خود حل می­‌شود. بازهم اکثر مواقع موضوع گرانی کتاب و نداشتن پول کافی را عنوان می­کنند. سؤال مهم من این است که آیا پایتخت‌­نشین­‌ها و ساکنین شهرهای بزرگ دستگاه چاپ پول دارند؟ آیا خبر ندارند که در پایتخت و شهرهای بزرگ نه­‌تنها همه چیز گران­تر به دست ما می­رسد بلکه هزینه­‌های رفت و آمد و حمل و نقل هزینه­های مازاد و غیرقابل اجتناب است. قطعاً همۀ کتاب­ها در کتاب­فروشی سر خیابان موجود نیست.

اصلاً سر خیابان کتاب­فروش‌ی­ای نیست. برای خرید کتاب باید تا مرکز شهر رفت. در ضمن می­‌شود فایل الکترونیکی کتاب­ها را با قیمتی کمتر از نصف از سایت­های مربوطه خریداری کرد. به­علاوه متأسفانه و یا خوشبختانه! فایل پی‌­دی­‌اف تعداد زیادی از شاهکارهای ایران و جهان قابل دانلود هستند. نبود کلاس آموزشی شاید بزرگ­ترین مشکل به­‌نظر برسد که از نظر من آن­هم به­‌مدد وجود کلاس­‌های آنلاین بهانۀ خوبی نیست. اما اگر کسی خوب کتاب بخواند و استعداد داشته باشد کم­‌کم در ناخودآگاه به فرم مسلط می­‌شود. حالااگر همچنان اصرار دارید که باید حتماً در کلاس و کارگاه شرکت کنید به­‌لطف دنیای مجازی و اینترنت هم کلاس­ها و کارگاه­‌های مجازی قابل دسترس هستند هم صوت برخی از کلاس‌­ها و کارگاه­های حضوری. آن هم با قیمت و هزینه­ مناسب.

همۀ اینها را گفتیم اما باز برخی همچنان سر خانۀ اول هستند. چه پایتخت­‌نشین، چه روستایی. نه وقت دارند، نه پول و نه حوصله، ولی قصد دارند که به­‌خیال خودشان باایدۀ نابشان دنیای ادبیات را دگرگون کنند. بهانه­‌شان هم این است که بسیاری از نویسندگان آموزش ندیده‌­اند. معمولاً هم فقط یک جمله از صحبت­‌های نویسنده را حفظ کرده‌­اند: «من کلاس نرفتم…»

نگویید مادرزاد نویسنده به دنیا آمده­‌ایم

نویسندگان زیادی را دیده‌­ام که در هیچ­کلاس داستان­‌نویسی­‌ای شرکت نکردند. اما یک سؤال از این دوستان دارم. یعنی بدون هیچ آموزش، راهنمایی و مطالعه یک­شبه تبدیل به یک نویسندۀ حرفه­‌ای شده‌­اید؟ یعنی هیچ­وقت در هیچ جلسۀ ادبی­ای شرکت نکردید؟ آیا سابقۀ وبلاگ­نویسی هم نداشته‌­اید؟ یعنی کاملاً ناآشنا به تکنیک­‌های داستان­‌نویسی بوده‌­اید؟ آیا اهل کتاب­‌خواندن و مطالعه هم نبودید؟ حالا که نویسنده شده‌­اید چطور به‌صورت تئوری با همۀ تکنیک‌­ها و مکتب­های ادبی آشنا هستید؟ آیا شما به­عنوان یک نویسندۀ حرف‌ه­ای بی‌­نیاز از آموزش و مطالعه­‌اید؟ یک بندۀ خدا یک بار به من گفت: «حافظ و سعدی مگه کتاب خوندن؟» در جواب فقط سکوت کردم. به دو دلیل. اول اینکه نامبرده خودش را هم­ردیف حافظ و سعدی می­‌دانست و دوم اینکه گمان می­کرد زمان حافظ و سعدی کتاب دیگری موجود نبوده است. حکمت و فلسفه و طب و قرآن و… احتمالاً کتاب و دانش به حساب نمی­‌آید. احتمالاً این سؤال پیش می­آید که نویسندگان نسل­های قبل که کلاس نرفتند. بله. کلاس نرفتند. اما اگر اهل خواندن و کنکاش بودید متوجه می‌­شدید که هم‌ه­شان شاهکارهای ادبی جهان را مطالعه کرده­اند و در گعده­‌های ادبی شرکت می­کرده­‌اند و داستان­های همدیگر را نقد می­کرده‌­اند و همین می­‌شده کلاس درسشان.

دوست عزیزِ نویسنده اگر در کلاس و کارگاه نویسندگی شرکت نکرده‌­اید لطفاً طوری صحبت نکنید که انگار مادرزاد نویسنده به دنیا آمده­‌اید بدون حتی خواندن یک خط کتاب یا شنیدن یک جمله نقد.

منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید