مجاهدت

اینجا بوی بقیع می‌دهد


اینجا بوی بقیع می‌دهد

به گزارش نوید شاهد، جواد موگویی نویسنده و فعال رسانه در یادداشتی نوشت : 

۲۰ مهر_لبنان_بیروت

شب‌ها چراغ خاموش می‌رویم روضه‌الحورا؛ مزار شهدای حزب.

همه هستند: فواد شکر، نبیل يحيى، سمير توفیق، کرکی و…

فرماندهان ردیف کنار هم. چه شکوهی، باید احترام نظامی گذاشت.

فرمانده کرکی، همان که در جنگ ۳۳ روزه خواب حضرت‌زهرا دیده بود: «شب جمعه بود. دیدم حضرت‌زهرا و سیده‌زینب با من در یک اتاق هستند. نمی‌دانم خواب بودم یا بیدار. به خانم گفتم ما خیلی در بد وضعیتی هستیم. بحران خیلی سخته. خانم گفت «من همیشه برای شما دعا می‌کنم و هیچ وقت شما را ترک نکردم.»

گفتم این فرمایش شما برای همه مسلمانان و شیعیان عمومیت داره. مستقیما برای ما یک کاری کنید. اما باز خانم با کلمات قشنگی همان دعاهای عمومی را داشتند و تاکید کردند من برای همه دعا می‌کنم برای شما هم دعا می‌کنم. رو کردم به سیده‌زینب. گفتم شما برای ما کاری کنید. ایشان اشاره کردند که از مادرم بخواهید. دوباره به خانم گفتم شما از سلاله نور هستید. مردم خسته شدند. حد بضاعت ما یک کاری کنید علیه نیروی هوایی ارتش اسراییل. خانم فرموند «به مجاهدین بگویید که من حتما برای‌شان یک کاری می‌کنم.» بعد دستمالی از داخل عبایشان درآوردند و در هوا چرخاندند و یک بسم‌الله گفتند و دوباره برگردانند داخل عبایشان. اشکبار از خواب پریدم یک ساعت بعد خبر آمد یک بالگرد سیکورسکی صهیونیست‌ها منهدم شده.»

در ظلمات صدای قرآن می‌آید.

یک‌نفر هر شب می‌آید اینجا

تلاوت می‌کند.

نشستیم کنارش.

گلزارهای اینجا همیشه معطر، تمیز و پر است از دسته‌های گل. حتى الان وسط جنگ.

شبیه بهشت است در رویاها.

سید امیرحسینی (مداح)، عرب خالقی (مداح) و بی‌آزار روحانی هم رسیدند.

روضه‌خوانی به پا شد.

چندتن از گشتی‌های حزب هم می‌رسند، مسلح‌اند.

فارسی نفهمیده اشک می‌ریزند!

یاد اربعین افتادم کنار پاکستانی‌ها.

اردو نفهمیده اشک می‌ریختند ایرانی‌ها!

اعجاز روضه است دیگر.

یک قبر تازه کنده شده. شهیدی در راه است.

اینجا شبانه دفن می‌کنند شهدا را،

از بیم شلیک پهپادها.

چه مظلومیتی،

در کوچه پس کوچه‌های خانه خودت

شبانه دفنت کنند.

غریبانه،

نه تشییعی،

نه مراسمی،

در تاریکی شب.

قبر سید حسن اما معلوم نیست هنوز.

چقدر اینجا بوی بقیع می‌دهد.

سیدامیر روضه حضرت‌زهرا می‌خواند.

گوشه گلزار مزار یک ایرانی است:

شهید سیدرضا زنجانی،

تاریخ شهادت: ۱۳۹۸-سوریه.

یاد تهران افتادم،

بهشت زهرا

قطعه ۲۶

حسین قدیانی کاش اینجا بود،

قلمش سحر می‌کرد.

گریه‌ام نمی‌آید! نشستم به  گوش دادن صدای علی‌اصغر (پسرم) و فاطمه (دخترم) و خواندن فحش‌ها!

انتهای پیام/

 



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل