به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «بانگ آزادی»، «برخیزید» (خاطرات شفاهی سید حمید شاهنگیان)، «متولد بهمن» (خاطرات شفاهی اسفندیار قره باغی)، «تا نفس داریم می جنگیم» (خاطرات شفاهی محمد میرزاوندی) و «جنگ جنگ تا پیروزی» (تاریخ شفاهی گروه سرود امور تربیتی خرم آباد) و دیگر کارهای منتشر نشده واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مانند خاطرات منوچهر ابرآویز، محمد گلریز، تحقیقات محسن نفر، خاطرات گروه سرود آباده فارس و… خط و افقی جدید را پیش روی مخاطبان و هنرمندان این حوزه قرار میدهد.
«بانگ آزادی» خاطرات شفاهی استاد احمدعلی راغب، آهنگساز برجسته هنر انقلاب اسلامی است که دریچه جدیدی از تاریخ و فرهنگ و هنر انقلاب برایم گشود که پیش تر درباره آن خیلی کم میدانستم و بهتر بگویم اصلاً نمیدانستم. کتابی که میتوان با خیال راحت به همه فعالان فرهنگی و هنر و هنردوستان و حتی حوزویان پیشنهاد کرد تا اندکی از مظلومیت موسیقی انقلاب کاسته شود. تعبیری در مقدمه کتاب آمده که مخاطب بعد از مطالعه درمی یابد که چه نکته دقیقی: «موسیقی انقلاب، مظلوم ترین هنر در میان هجمه شبه روشنفکران و قدرناشناسی فعالان فرهنگی». این یادداشت ادای حق ناچیزیست به کتاب «بانگ آزادی» و راوی هنرمندش. امیدوارم که در فرصت بهتری، به بازخوانی خاطرات و تجربیات این استاد متواضع و خلّاق بپردازم.
۱. احمدعلی راغب کیست؟ «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی کیست؟ «پدرم مدت محدودی با اسلحه رفت و همراه میرزا شد… نگهداری عکس میرزا هم جرم سنگینی بود؛ یعنی هر کس عکس میرزا را داشت یا باید آن را از بین میبرد یا مخفی میکرد.» (ص ۲۱) کدام میرزا؟ همین کافیست اطلاعات خاصی از میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان دست تان بیاید. «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب است که پدرش از همراهان میرزا بود و از خفقان چند دههای پس از شهادت میرزا میگوید.
۲. «مادرم در خودش درون مایهای از موسیقی داشت و خیلی دلش میخواست ما هم دنبال موسیقی برویم (ص ۲۳) … من با مادرم صحبت میکردم که چرا در فلان قطعه و فلان جا، موسیقی اینطور شد و او برایم توضیح میداد. موسیقی آذری را به خوبی میشناخت و با تار قفقازی آشنایی داشت، اما سازَش را نداشت. من با تشویق مادرم به موسیقی گرایش پیدا کردم.» (ص ۲۴)
او هنرمند گیلانی خوش ذوقی است که تحت تأثیر مادر باکو (بادکوبه) ای اش وارد فضای موسیقی میشود و جایگاه ویژه ای برای مادرش در گرایشش به هنر و موسیقی قائل است. آن چنان تحت تأثیر شخصیت مادرش است که در مقدمهای که دی ماه ۱۳۹۸ بر کتاب مینویسد: «همه ما فرزندان زمین، حاصل عمر مادرانمان هستیم… هر چه بر زمین حاصل میکنیم حظّی است که از خاطره مادرانمان می بریم. حاصل عمر ما همین حظّ است… پیش کش به خاطره مادرم.» (ص ۴)
۳. راغب ساده و بی تکلّف و متواضع بود. اهل مطالعه و تحلیل هم هست و صرفاً راوی و تماشاگر نیست. مردم شناسی تجربی بود و گویی مردم شناسی خوانده بود. روستایی بود و گویی روحیات تواضع و سادگی و صمیمیت اش به روستازادگی او بر میگشت و این روحیات را تا پایان عمر حفظ کرده بود. راغب از بندرانزلی و گیلان دهههای سی و چهل و پنجاه روایتهایی میکند که کمتر کسی از اهالی غیرگیلان ممکن است خوانده یا شنیده باشد. (صص ۱۷ ۶۷) روایت صمیمی و دقیق او از گیلان آن دوره یکی از نقاط قوت این کتاب و نشانه صبر و حوصله راوی و محققان کتاب است. او درباره مردم گیلک میگوید: «با مردم گیلک شاید به دلیل موقعیت آب و هوای مرطوب و مه گرفته، نوعی فضای اندیشه گرایانه دارند. اهل مطالعه هستند و تحلیل سیاسی میکنند. شما اگر با صیاد کهنهکار بندر انزلی هم بنشینید تحلیلهای سیاسی قوی ارائه میدهد.(ص ۲۲) او حرفهای قابل تأملی را درباره گیلان و گیلانیها و کُردها داشت.
۴. راغب (۱۳۲۳ ۱۳۹۹)، هنرمندی پُرتلاش، پُرکار و دارای آثار پرمخاطب بود و حدود ۱۵۰۰ قطعه و سرود ملی ساخت که تعداد قابل توجهی است و بدین جهت او را «مرد هزار آهنگ» لقب دادند. شناخت و تسلط خوبی به موسیقی اقوام و مناطق ایرانی داشت. هنرمندی زمان شناس و فرزند زمانه خویش بود و سهم بسزایی در تولید آثار انقلابی و دفاع مقدس کشور داشت. «آثار موسیقی راغب نمونهای از حضور مؤثر هنر موسیقی در تحولات اجتماعی است که در ارتباط با شرایط و مشخصههای کشور در آن [دوران] ساخته و اجرا شده و محصول زمانه خود است. اما ماندگار و همیشه روایتگر سالهای پُرشور انقلاب اسلامی و دفاع مقدس خواهد بود.» (سید مجتبی حسینی، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
۵. راغب در این کتاب از نوجوانی اش و سختیهای دوران زندگی اش و دست و پنجه نرم کردنهایش با فقر و محرومیت و نداری میگوید و اینکه با سختی زیاد توانسته است در فضای هنری دوام بیاورد و عشق و علاقه اش را در عرصه موسیقی دنبال کند. راغب از کتابهایی که در دوره نوجوانی و جوانی خوانده است میگوید. جنگ نیشکر در کوبا، کُمدی الهی دانته، بینوایان، کلبه عموتُم، قلعه حیوانات، خرمگس، ژان کریستف نوشته رومن رولان، «کتابی به نام ژان کریستف را خواندم که اصلاً زندگی و درونم را متحول کرد.» (ص ۴۰) آثار ماکسیم گورکی و جک لندن و نویسندگان آمریکای لاتین و.. (ص ۳۹- ص ۴۱). او از محدودیتهای فرهنگی و فقر فرهنگی آن زمان میگوید. درباره تجربیات و فضای آن روز در کتابخوانی میگوید: «هرکس کتابی را میخواند به دیگری میداد. خود به خود اتحاد فرهنگی در جوانان انزلی ایجاد شده بود که برنامهریزی شده نبود، هرکس وقتی کتابی را میخواند میدانست که نباید نگه اش دارد و به دیگری میداد. با خودمان فکر میکردیم وقتی خواندی اگر کسی نیاز دارد به او بده.» (ص ۴۱)
۶. راغب در جهت رفع محرومیت و فقر انقلاب از هنر و موسیقی قدم برداشت و از محدود هنرمندانی بود که بایکوت هنری و تحریم انقلاب مردم مسلمان ایران را شکست. راغب در آخرین گفتگوهای رسانهاش (در گفتگو با هنر آنلاین) میگوید: «ما آن زمان سعی میکردیم پا به پای سیاست زمان و جامعه حرکت کنیم و از رزمندگان عقب نیافتیم. آنان تنها به دلیل احساسات شأن به جبهه نمیرفتند، بلکه آرمانهای بزرگی داشتند که با فکر و تحلیل ترسیم شده بود.»
۷. مردم و تعالی آنها در فکر و نظر راغب مهم بود. مردمی بود و مردمی ماند. «هنرمند مردمی» برازنده اوست. سفارشی کار متعارف نبود، او نیز هنرمندی سفارشی بود، اما به سفارش دل و ایمانش و برای آرمانها و باورهایش آهنگ میساخت. همچنان که محمد گلریز، خواننده و هنرمند فعال در دهه اول انقلاب اسلامی و از همکاران نزدیک استاد راغب، درباره اش میگوید: «مرحوم راغب عاشقانه و بدون هیچ سفارشی عاشق موسیقی انقلاب بود و این خیلی جالب است که هیچ کدام از ترانهها و آهنگهایی که توسط او آهنگسازی میشد شبیه هم نبود. او هیچ گاه دنبال تظاهر نبود.» (خبرگزاری مهر ۲۵ آذر ۱۳۹۹)
۸. راغب هنرمند چند جانبهای است و هنر او فقط در موسیقی و آهنگسازی محدود نمیشود. او فضای شعر داستان نویسی و ترجمه را هم تجربه کرده است و کتابهایی هم در این حوزهها دارد. اگرچه این کتاب بیشتر به بُعد «موسیقایی» این هنرمند توجه کرده است، ولی ضرورت تدوین «شناخت نامه جامع احمدعلی راغب» نیز ضرورت دارد و تجربیات که او در دیگر حوزههای هنری داشت. البته درخشش شخصیت هنری استاد راغب نباید ما را از بُعد ادبی ایشان غافل کند. به تعبیر دکتر محمدرضا ترکی: «راغب بی شک از زمره هنرمندانی است که احساس و زیبایی هنر را با درنگ و تأمل فرهنگ درآمیخته اند.» (مقدمه کتاب «زنگ ها و درنگها»، ۱۳۹۰)
۹. کتاب «بانگ آزادی» در پنج فصل به خاطرات بخشهای مختلف و متنوع زنده یاد احمدعلی راغب میپردازد و نقش ویژه شهید مجید حداد عادل، حمید سبزواری، محمد گلریز، مجتبی میرزاده، حمید شاهنگیان، محمد بیگلری پور و… در این زمینه آشکار میشود. جمعی همدل و همسو و دغدغهمند که علیرغم برخی اختلاف نظرها و رویکردها، در مجموع توانسته بودند موسیقی انقلابی را سر و سامان بدهند و به موسیقی ایرانی هویتی انقلابی بدهند که از جامعه و تحولات زمانه عقب نیفتد. از دغدغههای آن زمان خود و دوستان و همفکران انقلابی اش میگوید: «در سرودهایی که آن زمان میساختیم، غیر از موسیقی ایرانی به هیچ چیز دیگری فکر نمیکردیم چون انقلاب در کشور ایران در حال وقوع بود. پیامها متعلّق به مردم ایران بود و فرهنگ و ادبیات هم ایرانی بود. دنبال این بودیم موسیقی که چاشنی متن است از ایران صادر شده باشد و غربی نباشد.» (ص ۱۱۶) یا در بخشهای دیگری میگوید: «انقلاب که شد خیلی فکر کردم. دیدم مردم بدون اینکه بدانند، شعارهاشان را با نوحهها و موسیقی مذهبی میخوانند. عجیب هم جا میافتد و همه سریع حفظ میکنند. «ای شاه خائن» نوحه است و خیلی هم قدیمی است.» (ص ۱۱۶) «انقلاب مرا به این فکر وامی داشت که حرکت انقلاب شعار انقلاب، پیامهای حضرت امام، جنس و سونوریته [صداداری] صدای خود امام و جملاتی که به کار میبرد همهاش مردمی، خودمانی و واقعی است همه اینها مرا وادار کرد که به سراغ آنها بروم و از آنها در موسیقی استفاده کنم.» (ص ۱۱۷) قدرشناس همه اساتید و دوستان و همکارانش است. از نقش مهرداد کاظمی و محمد گلریز در ایام دفاع مقدس هم تجلیل میکند.(ص ۲۱۵) از نقش و جایگاه ویژه شهید مجید حداد عادل در سروسامان گرفتن هنر انقلاب در بخشهای مختلف صداوسیمای ابتدای انقلاب یاد میکند و قدرشناس این شخصیت نیز است. «شخصیت فعال ایشان همه ما را عاشق هنر کرده بود.» (ص ۲۲۰) حیف که این شخصیت و دیگر هنرمندان انقلابی شناخته و شناسانده نشده اند.
فصل آخر کتاب اشاراتی مختصر به دیدگاههای هنری و فعالیتهای فرهنگی و هنری او درباره موسیقی میپردازد (ص ۲۵۵ ۲۷۱) که ای کاش میتوانست با دیگر یادداشتها و تأملات منتشر نشده وی، نوید انتشارات یک کتاب یا کتابچه مختصری درباره فلسفه هنر یا فلسفه موسیقی را بدهد. امید که خانواده این هنرمند و محققان سختکوش و خوش قریحه، میراث معنوی و مکتوب استاد را گردآوری و زنده نگاه بدارند.
۱۰. کتاب «بانگ آزادی» اطلاعات زیادی از فعالیتهای هنرمندان عرصه موسیقی در اواخر دوره پهلوی و چهار دهه پس از انقلاب اسلامی را بیان میکند و مخاطب کتاب حداقل با ۱۰۰ چهره هنری این عرصه (اعم از خواننده، موزیسین، نوازنده، تهیه کننده و…) آشنا میشود که با تحقیقات نویسنده در پاورقی این آشناییها جدی تر میشود و کتاب را به مثابه شخصیت شناسی موسیقی و سرود انقلاب واجد ارزشهای برجسته ای میکند. از تحریف ذائقه محلی در موسیقی و شعر در دوره پهلوی خبر میدهد و میگوید: «بی مهریهای رادیو تلویزیون شایسته تحلیل بود. آقای رضا قطبی پسردایی فرح بود. تمام مدیران رده بالا همه سیاسی بودند، اما سیاسی عاشق امپریالیسم و سرمایه داری.» (ص ۱۰۰)
«اصلاً اجازه نداشتیم درباره میرزاکوچکخان حرفی بزنیم در زمان پهلوی دوم و به فتوای انگلیس، ترانههای حماسی عامیانه و محلی ما، چه موسیقی گیلان و چه موسیقی خرم آباد و یاسوج و مناطق کویری و چه کردستان، تحریف میشد. مثلاً در ترانه «تو که دانی موگالشم میرزا» میرزا را حذف کردند و لیلا ماند. اسامی شخصیتها داشت تحریف میشد. نیامدند جلویش را بگیرند. گفتند شعرش را عوض کنید. میرزاکوچک آزادیخواه را عاشق زمینگیری بکنید که پای منقل نشسته و دارد آه و ناله میکند.» (ص ۱۰۰)
۱۱. راغب در کنار تواضع و ویژگیهای فردی مثبتی که دارد، شخصیتی قدرشناس نیز بود. او قدردان حمایتهای یک سری چهرههای هنری است که در کتاب برخی خاطراتش آورده است و همین روحیه قدرشناسی او نیز بسیار ارزشمند است. متأسفانه در غالب کتابهای کم و محدود این حوزه، غالباً به یک سری طیفهای خاص و محدودی بسنده میشود و هنرمندان بسیاری از قلم میافتند ولی حُسن کتاب این است که راوی تلاشی داشته است فعالان و مؤثران چهار دهه این حوزه را حتی شده به صورت اسمی یاد کند و این باعث میشود که روایت صحیحتر و دقیقتری از چهار دهه موسیقی و سرود پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیش رو داشته باشیم و منبع خوبی برای تحقیقات حوزه موسیقی و تاریخ هنر انقلاب داشته باشیم. روایت و تعابیر او از زندگی و هنرمندان هم «خودمانی» و «شیرین» و «دلنشین» است. برای یک نمونه میگوید: «مرحله اول قبول شدم اما استاد علی … گفت یک مرحله دیگر هم بیاید امتحان بدهد، انگشتهایش فالش و ناکوک است انگار “خلق شده بود که سدّ راه من شود! ” نمی دانم در چهره ام میدید بعدها هم نمیگذاشت که زیاد کار آهنگسازی کنم.» (ص ۸۴)
۱۲. استاد راغب در خاطراتش، بُعد ناشناخته دیگری از شخصیت شهید آیت الله دکتر بهشتی و شهید دکتر چمران را به نمایش میگذارد. او از شهید بهشتی به صورت ویژه یاد میکند و میگوید: «یکی از کسانی که از ما خیلی حمایت میکرد شهید بهشتی بود. هم از ما انتقاد میکرد و هم بعضی از آثارمان تقدیر میکرد. من از ایشان تشویق نامهای هم دارم که با دستخط و امضای خودش است. چند بار من و حمید سبزواری به کاخ دادگستری رفتیم، به طور خصوصی پای صحبتش نشستیم. یک بار ناهار دعوت مان کرد و با ما صحبت کرد.
گفت من در فرنگ درس خواندهام، سمفونی و رنگ سازها را میشناسم. نگاهم به موسیقی نگاه دیگری است. کار شما بسیار مهم و ارزشمند است تا جایی که ممکن است آخوند روی منبر برود و ساعتها حرف بزند، هیچ کس نفهمد، اما شما سرودی میسازید و ظرف سه دقیقه، همه چیز را به مردم میگوئید. من لحظه شماری میکنم که چنین چیزی بشنوم.» (ص ۱۹۹) وی علاوه بر نکات و اشارات خوبی که درباره موسیقی آئینی کردها دارد، از سفارش شهید دکتر چمران در ضبط و ثبت موسیقیهای کردی یاد میکند و میگوید: «آن مناطق [کُردنشین] بسیار پُرهرج و مرج بود. ما به مرور فهمیدیم ضبط این موسیقی کُردی به به سفارش شهید چمران بوده و او خواسته است چنین گروهی را به تهران بیاورند و موسیقیهای حماسی کُردی را به کمک آنها ضبط کنند تا در غرب ایران پخش شود. بنا بود به دشمنان انقلاب ایران پیام داده شود که حساب آنها از کُردها جداست.» (ص ۱۹۱) این ذوق هنری و موسیقایی شهید بهشتی و ابتکار شهید چمران در کمتر کتابی اشاره شده است و جای پیگیری دارد.
۱۳. «بانگ آزادی» روایت میکند که فضای فعالیتهای هنری به ویژه موسیقی و ترانه چه سختیها و دورههایی داشته است و اینکه چگونه عدهای با خلوص نیت با صبر و حوصله و استقامت آثار هنری متناسب با فضا و گفتمان انقلاب اسلامی تولید کنند (البته با رعایت شرایط تأثیرگذاری و هنرمندی) و توانستند هنری شناسنامهدار برای انقلاب اسلامی خلق کنند. راغب از جمله هنرمندان دارای شناسنامه و شخصیت هنری مستقل است که خوشبختانه در سبکهای سنتی و پاپ و اجتماعی توانسته است هنر و استعداد درونیاش را به ظهور برساند.
با مطالعه این کتاب مخاطب میتواند سختی کار و خلق اثر هنری به ویژه در حوزه موسیقی آشنا شود شاید بتواند درک مخاطبان از فن و هنر موسیقی را ارتقا بدهد و از نگاههای سطحی و تکبُعدی در این عرصه که شاید همچنان ادامه دارد پرهیز بدهد. در این کتاب از اطلاع و آشنایی رهبر معظم انقلاب با فنون موسیقی نیز سخن میرود. بیراه نبوده است که اولین مجموعه دروس فقهی رسمی منتشر شده از ایشان در باب موسیقی و غنا باشد. امید که این مجموعه آثار تاریخ شفاهی هنر انقلاب دفتر مطالعات بتواند جریان اثرگذار و با پشتوانه و باسواد در این حوزه تربیت کند و باعث جدی تر شدن نگاهها به هنر انقلاب به ویژه موسیقی انقلاب بشود. چه بسا از آن کتابها بتوان به سیاستگذاری دقیقتری در عرصه موسیقی انقلاب دست زد و جوانان هنرمند و با انگیزهای را در این حوزهها پرورش داد. به یاری خدا.
۱۴. کتاب «بانگ آزادی» برای مخاطبان غیرحرفه ای موسیقی و هنر انقلاب از جمله نگارنده بسیار شیرین و جذاب بود و حوادث و مشکلات و چالشهای این عرصه را خصوصاً در اوایل دهه شصت و دوران پیروزی انقلاب بیان میکند. اگر چه زمانی محققان و نویسنده سراغ جناب آقای راغب رفتند که کهولت و بیماری و ناراحتیهای از دست دادن همسری همراه و فداکار و شرایط جدید او، حس و حال سابق را از او گرفته بود ولی باز هم جای شکر دارد که عمده خاطرات ایشان ثبت و ضبط شده است، اما تجربیات گرانبهایی از این هنرمند بزرگ ثبت و ضبط نشد و انتقال نیافت. شاید بتوان مطالعه این کتاب را به برخی مدیران و مدرسین خارج فقه و اصول حوزههای علمیه هم توصیه کرد که شاید تصویر درست تر از موسیقی در این دوره و زمانه داشته باشند و حتی باعث تأملات جدید آنها در رابطه دین و موسیقی شود. «بانگ آزادی» اگر توانسته باشد تا حدی دانش و تاریخ و موسیقی انقلاب را ارتقا بدهد به اهداف خود رسیده است.
۱۵. آنچه که نگارنده درباره استاد راغب و تأسف برای مدیران فرهنگی و سیاستگذاران فرهنگی است اینکه: استاد راغب با توجه به شرایط خاص فرهنگی و تربیتی و روحیات و باورها و شناختش به تولید آثار ماندگار و خاطره ساز میتوانست به عنوان هنرمند برجسته فرهنگ و تمدن اسلامی شناسانده شود و در کشورهای مختلف به ترویج فرهنگ و هنر و تمدن اسلامی و ایرانی بپردازد و در جایگاه سفیر هنری انقلاب اسلامی در کشورهای مختلف حضور یابد. حداقل اینکه سفیر یونسکو یا سفیر صلح از طرف ایران معرفی میشد چرا که فرهنگهای مختلف محلی و غیرمحلی ایرانی و جهان را خوب میشناخت و با افراد و هنرمندان مختلفی مرتبط بود.
۱۶. دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که خاطرات شفاهی استاد راغب را تحت عنوان «بانگ آزادی» منتشر کرده است در پیام تسلیتش آورده است: «تنوع کارهای خاطره ساز او از موسیقی کودک و نوجوان، موسیقی ملی و ارکسترال، موسیقی حماسی و انقلابی و موسیقی محلی منطقه گیلان از او یک چهره برجسته و قابل اقتدا توسط نسل جوان ساخته است.» در پیام حوزه هنری نیز آمده است: «نهضت موسیقی حماسی و معنوی انقلاب اسلامی میراث استاد راغب و هم شاگردان و شاگردان اوست.
راغب را میتوان طلیعه دار موسیقی انقلاب اسلامی دانست هرچند از این عناوین و تعاریف گریزان بود.» به تعبیر یکی از دوستان فاضل و خوش ذوق ما (آقای سید حسین شهرستانی): «ویژگی بزرگ آقای راغب این است که متوقف نمیشود. خیلیها بودند که در لحظه جنگ درخشیدند و تمام شدند و دیگر چیزی برای گفتن نداشتند؛ ایشان باز هم تداوم میدهد در دوره بعد از جنگ و دهه هفتاد و بعد به فعالیت ادامه میدهد.»
با این اوصاف، اگرچه / شاید سخت باشد که به هنرمندان برخی حوزهها علی الخصوص موسیقی، تعبیر «جهادگر» یا «مجاهد» را اطلاق کرد، ولی راغب جزو هنرمندانی است که میتوان گفت روحیه جهادی داشت. گاهی اوقات برخی هنرمندان و شخصیتها، مجاهدند و برخی روحیه جهادی دارد و معدودی همین روحیه جهادی را استمرار میبخشند و از آن پاسداری میکنند. راغب از این دست هنرمندان مجاهد با مجاهدتهای مستمر است. راغب از هنرمندانی نبود که در قاب خاطرات و گذشتهها باقی بماند و خاطره گویی کند و همچنان فعال و با نشاط و در صحنه بود. سعی میکرد همان روحیه و انگیزه و دغدغههایش را در کل حیات این دنیایی اش استمرار دهد. خدای متعال او را غریق رحمت بیکرانش کند و مهمان اهل بیت (ع) و حضرت داوود (ع) باشد. ان شاءالله تعالی.
*یاسر عسگری پژوهشگر و فعال فرهنگی
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «بانگ آزادی»، «برخیزید» (خاطرات شفاهی سید حمید شاهنگیان)، «متولد بهمن» (خاطرات شفاهی اسفندیار قره باغی)، «تا نفس داریم می جنگیم» (خاطرات شفاهی محمد میرزاوندی) و «جنگ جنگ تا پیروزی» (تاریخ شفاهی گروه سرود امور تربیتی خرم آباد) و دیگر کارهای منتشر نشده واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مانند خاطرات منوچهر ابرآویز، محمد گلریز، تحقیقات محسن نفر، خاطرات گروه سرود آباده فارس و… خط و افقی جدید را پیش روی مخاطبان و هنرمندان این حوزه قرار میدهد.
«بانگ آزادی» خاطرات شفاهی استاد احمدعلی راغب، آهنگساز برجسته هنر انقلاب اسلامی است که دریچه جدیدی از تاریخ و فرهنگ و هنر انقلاب برایم گشود که پیش تر درباره آن خیلی کم میدانستم و بهتر بگویم اصلاً نمیدانستم. کتابی که میتوان با خیال راحت به همه فعالان فرهنگی و هنر و هنردوستان و حتی حوزویان پیشنهاد کرد تا اندکی از مظلومیت موسیقی انقلاب کاسته شود. تعبیری در مقدمه کتاب آمده که مخاطب بعد از مطالعه درمی یابد که چه نکته دقیقی: «موسیقی انقلاب، مظلوم ترین هنر در میان هجمه شبه روشنفکران و قدرناشناسی فعالان فرهنگی». این یادداشت ادای حق ناچیزیست به کتاب «بانگ آزادی» و راوی هنرمندش. امیدوارم که در فرصت بهتری، به بازخوانی خاطرات و تجربیات این استاد متواضع و خلّاق بپردازم.
۱. احمدعلی راغب کیست؟ «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی کیست؟ «پدرم مدت محدودی با اسلحه رفت و همراه میرزا شد… نگهداری عکس میرزا هم جرم سنگینی بود؛ یعنی هر کس عکس میرزا را داشت یا باید آن را از بین میبرد یا مخفی میکرد.» (ص ۲۱) کدام میرزا؟ همین کافیست اطلاعات خاصی از میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان دست تان بیاید. «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب است که پدرش از همراهان میرزا بود و از خفقان چند دههای پس از شهادت میرزا میگوید.
۲. «مادرم در خودش درون مایهای از موسیقی داشت و خیلی دلش میخواست ما هم دنبال موسیقی برویم (ص ۲۳) … من با مادرم صحبت میکردم که چرا در فلان قطعه و فلان جا، موسیقی اینطور شد و او برایم توضیح میداد. موسیقی آذری را به خوبی میشناخت و با تار قفقازی آشنایی داشت، اما سازَش را نداشت. من با تشویق مادرم به موسیقی گرایش پیدا کردم.» (ص ۲۴)
او هنرمند گیلانی خوش ذوقی است که تحت تأثیر مادر باکو (بادکوبه) ای اش وارد فضای موسیقی میشود و جایگاه ویژه ای برای مادرش در گرایشش به هنر و موسیقی قائل است. آن چنان تحت تأثیر شخصیت مادرش است که در مقدمهای که دی ماه ۱۳۹۸ بر کتاب مینویسد: «همه ما فرزندان زمین، حاصل عمر مادرانمان هستیم… هر چه بر زمین حاصل میکنیم حظّی است که از خاطره مادرانمان می بریم. حاصل عمر ما همین حظّ است… پیش کش به خاطره مادرم.» (ص ۴)
۳. راغب ساده و بی تکلّف و متواضع بود. اهل مطالعه و تحلیل هم هست و صرفاً راوی و تماشاگر نیست. مردم شناسی تجربی بود و گویی مردم شناسی خوانده بود. روستایی بود و گویی روحیات تواضع و سادگی و صمیمیت اش به روستازادگی او بر میگشت و این روحیات را تا پایان عمر حفظ کرده بود. راغب از بندرانزلی و گیلان دهههای سی و چهل و پنجاه روایتهایی میکند که کمتر کسی از اهالی غیرگیلان ممکن است خوانده یا شنیده باشد. (صص ۱۷ ۶۷) روایت صمیمی و دقیق او از گیلان آن دوره یکی از نقاط قوت این کتاب و نشانه صبر و حوصله راوی و محققان کتاب است. او درباره مردم گیلک میگوید: «با مردم گیلک شاید به دلیل موقعیت آب و هوای مرطوب و مه گرفته، نوعی فضای اندیشه گرایانه دارند. اهل مطالعه هستند و تحلیل سیاسی میکنند. شما اگر با صیاد کهنهکار بندر انزلی هم بنشینید تحلیلهای سیاسی قوی ارائه میدهد.(ص ۲۲) او حرفهای قابل تأملی را درباره گیلان و گیلانیها و کُردها داشت.
۴. راغب (۱۳۲۳ ۱۳۹۹)، هنرمندی پُرتلاش، پُرکار و دارای آثار پرمخاطب بود و حدود ۱۵۰۰ قطعه و سرود ملی ساخت که تعداد قابل توجهی است و بدین جهت او را «مرد هزار آهنگ» لقب دادند. شناخت و تسلط خوبی به موسیقی اقوام و مناطق ایرانی داشت. هنرمندی زمان شناس و فرزند زمانه خویش بود و سهم بسزایی در تولید آثار انقلابی و دفاع مقدس کشور داشت. «آثار موسیقی راغب نمونهای از حضور مؤثر هنر موسیقی در تحولات اجتماعی است که در ارتباط با شرایط و مشخصههای کشور در آن [دوران] ساخته و اجرا شده و محصول زمانه خود است. اما ماندگار و همیشه روایتگر سالهای پُرشور انقلاب اسلامی و دفاع مقدس خواهد بود.» (سید مجتبی حسینی، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
۵. راغب در این کتاب از نوجوانی اش و سختیهای دوران زندگی اش و دست و پنجه نرم کردنهایش با فقر و محرومیت و نداری میگوید و اینکه با سختی زیاد توانسته است در فضای هنری دوام بیاورد و عشق و علاقه اش را در عرصه موسیقی دنبال کند. راغب از کتابهایی که در دوره نوجوانی و جوانی خوانده است میگوید. جنگ نیشکر در کوبا، کُمدی الهی دانته، بینوایان، کلبه عموتُم، قلعه حیوانات، خرمگس، ژان کریستف نوشته رومن رولان، «کتابی به نام ژان کریستف را خواندم که اصلاً زندگی و درونم را متحول کرد.» (ص ۴۰) آثار ماکسیم گورکی و جک لندن و نویسندگان آمریکای لاتین و.. (ص ۳۹- ص ۴۱). او از محدودیتهای فرهنگی و فقر فرهنگی آن زمان میگوید. درباره تجربیات و فضای آن روز در کتابخوانی میگوید: «هرکس کتابی را میخواند به دیگری میداد. خود به خود اتحاد فرهنگی در جوانان انزلی ایجاد شده بود که برنامهریزی شده نبود، هرکس وقتی کتابی را میخواند میدانست که نباید نگه اش دارد و به دیگری میداد. با خودمان فکر میکردیم وقتی خواندی اگر کسی نیاز دارد به او بده.» (ص ۴۱)
۶. راغب در جهت رفع محرومیت و فقر انقلاب از هنر و موسیقی قدم برداشت و از محدود هنرمندانی بود که بایکوت هنری و تحریم انقلاب مردم مسلمان ایران را شکست. راغب در آخرین گفتگوهای رسانهاش (در گفتگو با هنر آنلاین) میگوید: «ما آن زمان سعی میکردیم پا به پای سیاست زمان و جامعه حرکت کنیم و از رزمندگان عقب نیافتیم. آنان تنها به دلیل احساسات شأن به جبهه نمیرفتند، بلکه آرمانهای بزرگی داشتند که با فکر و تحلیل ترسیم شده بود.»
۷. مردم و تعالی آنها در فکر و نظر راغب مهم بود. مردمی بود و مردمی ماند. «هنرمند مردمی» برازنده اوست. سفارشی کار متعارف نبود، او نیز هنرمندی سفارشی بود، اما به سفارش دل و ایمانش و برای آرمانها و باورهایش آهنگ میساخت. همچنان که محمد گلریز، خواننده و هنرمند فعال در دهه اول انقلاب اسلامی و از همکاران نزدیک استاد راغب، درباره اش میگوید: «مرحوم راغب عاشقانه و بدون هیچ سفارشی عاشق موسیقی انقلاب بود و این خیلی جالب است که هیچ کدام از ترانهها و آهنگهایی که توسط او آهنگسازی میشد شبیه هم نبود. او هیچ گاه دنبال تظاهر نبود.» (خبرگزاری مهر ۲۵ آذر ۱۳۹۹)
۸. راغب هنرمند چند جانبهای است و هنر او فقط در موسیقی و آهنگسازی محدود نمیشود. او فضای شعر داستان نویسی و ترجمه را هم تجربه کرده است و کتابهایی هم در این حوزهها دارد. اگرچه این کتاب بیشتر به بُعد «موسیقایی» این هنرمند توجه کرده است، ولی ضرورت تدوین «شناخت نامه جامع احمدعلی راغب» نیز ضرورت دارد و تجربیات که او در دیگر حوزههای هنری داشت. البته درخشش شخصیت هنری استاد راغب نباید ما را از بُعد ادبی ایشان غافل کند. به تعبیر دکتر محمدرضا ترکی: «راغب بی شک از زمره هنرمندانی است که احساس و زیبایی هنر را با درنگ و تأمل فرهنگ درآمیخته اند.» (مقدمه کتاب «زنگ ها و درنگها»، ۱۳۹۰)
۹. کتاب «بانگ آزادی» در پنج فصل به خاطرات بخشهای مختلف و متنوع زنده یاد احمدعلی راغب میپردازد و نقش ویژه شهید مجید حداد عادل، حمید سبزواری، محمد گلریز، مجتبی میرزاده، حمید شاهنگیان، محمد بیگلری پور و… در این زمینه آشکار میشود. جمعی همدل و همسو و دغدغهمند که علیرغم برخی اختلاف نظرها و رویکردها، در مجموع توانسته بودند موسیقی انقلابی را سر و سامان بدهند و به موسیقی ایرانی هویتی انقلابی بدهند که از جامعه و تحولات زمانه عقب نیفتد. از دغدغههای آن زمان خود و دوستان و همفکران انقلابی اش میگوید: «در سرودهایی که آن زمان میساختیم، غیر از موسیقی ایرانی به هیچ چیز دیگری فکر نمیکردیم چون انقلاب در کشور ایران در حال وقوع بود. پیامها متعلّق به مردم ایران بود و فرهنگ و ادبیات هم ایرانی بود. دنبال این بودیم موسیقی که چاشنی متن است از ایران صادر شده باشد و غربی نباشد.» (ص ۱۱۶) یا در بخشهای دیگری میگوید: «انقلاب که شد خیلی فکر کردم. دیدم مردم بدون اینکه بدانند، شعارهاشان را با نوحهها و موسیقی مذهبی میخوانند. عجیب هم جا میافتد و همه سریع حفظ میکنند. «ای شاه خائن» نوحه است و خیلی هم قدیمی است.» (ص ۱۱۶) «انقلاب مرا به این فکر وامی داشت که حرکت انقلاب شعار انقلاب، پیامهای حضرت امام، جنس و سونوریته [صداداری] صدای خود امام و جملاتی که به کار میبرد همهاش مردمی، خودمانی و واقعی است همه اینها مرا وادار کرد که به سراغ آنها بروم و از آنها در موسیقی استفاده کنم.» (ص ۱۱۷) قدرشناس همه اساتید و دوستان و همکارانش است. از نقش مهرداد کاظمی و محمد گلریز در ایام دفاع مقدس هم تجلیل میکند.(ص ۲۱۵) از نقش و جایگاه ویژه شهید مجید حداد عادل در سروسامان گرفتن هنر انقلاب در بخشهای مختلف صداوسیمای ابتدای انقلاب یاد میکند و قدرشناس این شخصیت نیز است. «شخصیت فعال ایشان همه ما را عاشق هنر کرده بود.» (ص ۲۲۰) حیف که این شخصیت و دیگر هنرمندان انقلابی شناخته و شناسانده نشده اند.
فصل آخر کتاب اشاراتی مختصر به دیدگاههای هنری و فعالیتهای فرهنگی و هنری او درباره موسیقی میپردازد (ص ۲۵۵ ۲۷۱) که ای کاش میتوانست با دیگر یادداشتها و تأملات منتشر نشده وی، نوید انتشارات یک کتاب یا کتابچه مختصری درباره فلسفه هنر یا فلسفه موسیقی را بدهد. امید که خانواده این هنرمند و محققان سختکوش و خوش قریحه، میراث معنوی و مکتوب استاد را گردآوری و زنده نگاه بدارند.
۱۰. کتاب «بانگ آزادی» اطلاعات زیادی از فعالیتهای هنرمندان عرصه موسیقی در اواخر دوره پهلوی و چهار دهه پس از انقلاب اسلامی را بیان میکند و مخاطب کتاب حداقل با ۱۰۰ چهره هنری این عرصه (اعم از خواننده، موزیسین، نوازنده، تهیه کننده و…) آشنا میشود که با تحقیقات نویسنده در پاورقی این آشناییها جدی تر میشود و کتاب را به مثابه شخصیت شناسی موسیقی و سرود انقلاب واجد ارزشهای برجسته ای میکند. از تحریف ذائقه محلی در موسیقی و شعر در دوره پهلوی خبر میدهد و میگوید: «بی مهریهای رادیو تلویزیون شایسته تحلیل بود. آقای رضا قطبی پسردایی فرح بود. تمام مدیران رده بالا همه سیاسی بودند، اما سیاسی عاشق امپریالیسم و سرمایه داری.» (ص ۱۰۰)
«اصلاً اجازه نداشتیم درباره میرزاکوچکخان حرفی بزنیم در زمان پهلوی دوم و به فتوای انگلیس، ترانههای حماسی عامیانه و محلی ما، چه موسیقی گیلان و چه موسیقی خرم آباد و یاسوج و مناطق کویری و چه کردستان، تحریف میشد. مثلاً در ترانه «تو که دانی موگالشم میرزا» میرزا را حذف کردند و لیلا ماند. اسامی شخصیتها داشت تحریف میشد. نیامدند جلویش را بگیرند. گفتند شعرش را عوض کنید. میرزاکوچک آزادیخواه را عاشق زمینگیری بکنید که پای منقل نشسته و دارد آه و ناله میکند.» (ص ۱۰۰)
۱۱. راغب در کنار تواضع و ویژگیهای فردی مثبتی که دارد، شخصیتی قدرشناس نیز بود. او قدردان حمایتهای یک سری چهرههای هنری است که در کتاب برخی خاطراتش آورده است و همین روحیه قدرشناسی او نیز بسیار ارزشمند است. متأسفانه در غالب کتابهای کم و محدود این حوزه، غالباً به یک سری طیفهای خاص و محدودی بسنده میشود و هنرمندان بسیاری از قلم میافتند ولی حُسن کتاب این است که راوی تلاشی داشته است فعالان و مؤثران چهار دهه این حوزه را حتی شده به صورت اسمی یاد کند و این باعث میشود که روایت صحیحتر و دقیقتری از چهار دهه موسیقی و سرود پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیش رو داشته باشیم و منبع خوبی برای تحقیقات حوزه موسیقی و تاریخ هنر انقلاب داشته باشیم. روایت و تعابیر او از زندگی و هنرمندان هم «خودمانی» و «شیرین» و «دلنشین» است. برای یک نمونه میگوید: «مرحله اول قبول شدم اما استاد علی … گفت یک مرحله دیگر هم بیاید امتحان بدهد، انگشتهایش فالش و ناکوک است انگار “خلق شده بود که سدّ راه من شود! ” نمی دانم در چهره ام میدید بعدها هم نمیگذاشت که زیاد کار آهنگسازی کنم.» (ص ۸۴)
۱۲. استاد راغب در خاطراتش، بُعد ناشناخته دیگری از شخصیت شهید آیت الله دکتر بهشتی و شهید دکتر چمران را به نمایش میگذارد. او از شهید بهشتی به صورت ویژه یاد میکند و میگوید: «یکی از کسانی که از ما خیلی حمایت میکرد شهید بهشتی بود. هم از ما انتقاد میکرد و هم بعضی از آثارمان تقدیر میکرد. من از ایشان تشویق نامهای هم دارم که با دستخط و امضای خودش است. چند بار من و حمید سبزواری به کاخ دادگستری رفتیم، به طور خصوصی پای صحبتش نشستیم. یک بار ناهار دعوت مان کرد و با ما صحبت کرد.
گفت من در فرنگ درس خواندهام، سمفونی و رنگ سازها را میشناسم. نگاهم به موسیقی نگاه دیگری است. کار شما بسیار مهم و ارزشمند است تا جایی که ممکن است آخوند روی منبر برود و ساعتها حرف بزند، هیچ کس نفهمد، اما شما سرودی میسازید و ظرف سه دقیقه، همه چیز را به مردم میگوئید. من لحظه شماری میکنم که چنین چیزی بشنوم.» (ص ۱۹۹) وی علاوه بر نکات و اشارات خوبی که درباره موسیقی آئینی کردها دارد، از سفارش شهید دکتر چمران در ضبط و ثبت موسیقیهای کردی یاد میکند و میگوید: «آن مناطق [کُردنشین] بسیار پُرهرج و مرج بود. ما به مرور فهمیدیم ضبط این موسیقی کُردی به به سفارش شهید چمران بوده و او خواسته است چنین گروهی را به تهران بیاورند و موسیقیهای حماسی کُردی را به کمک آنها ضبط کنند تا در غرب ایران پخش شود. بنا بود به دشمنان انقلاب ایران پیام داده شود که حساب آنها از کُردها جداست.» (ص ۱۹۱) این ذوق هنری و موسیقایی شهید بهشتی و ابتکار شهید چمران در کمتر کتابی اشاره شده است و جای پیگیری دارد.
۱۳. «بانگ آزادی» روایت میکند که فضای فعالیتهای هنری به ویژه موسیقی و ترانه چه سختیها و دورههایی داشته است و اینکه چگونه عدهای با خلوص نیت با صبر و حوصله و استقامت آثار هنری متناسب با فضا و گفتمان انقلاب اسلامی تولید کنند (البته با رعایت شرایط تأثیرگذاری و هنرمندی) و توانستند هنری شناسنامهدار برای انقلاب اسلامی خلق کنند. راغب از جمله هنرمندان دارای شناسنامه و شخصیت هنری مستقل است که خوشبختانه در سبکهای سنتی و پاپ و اجتماعی توانسته است هنر و استعداد درونیاش را به ظهور برساند.
با مطالعه این کتاب مخاطب میتواند سختی کار و خلق اثر هنری به ویژه در حوزه موسیقی آشنا شود شاید بتواند درک مخاطبان از فن و هنر موسیقی را ارتقا بدهد و از نگاههای سطحی و تکبُعدی در این عرصه که شاید همچنان ادامه دارد پرهیز بدهد. در این کتاب از اطلاع و آشنایی رهبر معظم انقلاب با فنون موسیقی نیز سخن میرود. بیراه نبوده است که اولین مجموعه دروس فقهی رسمی منتشر شده از ایشان در باب موسیقی و غنا باشد. امید که این مجموعه آثار تاریخ شفاهی هنر انقلاب دفتر مطالعات بتواند جریان اثرگذار و با پشتوانه و باسواد در این حوزه تربیت کند و باعث جدی تر شدن نگاهها به هنر انقلاب به ویژه موسیقی انقلاب بشود. چه بسا از آن کتابها بتوان به سیاستگذاری دقیقتری در عرصه موسیقی انقلاب دست زد و جوانان هنرمند و با انگیزهای را در این حوزهها پرورش داد. به یاری خدا.
۱۴. کتاب «بانگ آزادی» برای مخاطبان غیرحرفه ای موسیقی و هنر انقلاب از جمله نگارنده بسیار شیرین و جذاب بود و حوادث و مشکلات و چالشهای این عرصه را خصوصاً در اوایل دهه شصت و دوران پیروزی انقلاب بیان میکند. اگر چه زمانی محققان و نویسنده سراغ جناب آقای راغب رفتند که کهولت و بیماری و ناراحتیهای از دست دادن همسری همراه و فداکار و شرایط جدید او، حس و حال سابق را از او گرفته بود ولی باز هم جای شکر دارد که عمده خاطرات ایشان ثبت و ضبط شده است، اما تجربیات گرانبهایی از این هنرمند بزرگ ثبت و ضبط نشد و انتقال نیافت. شاید بتوان مطالعه این کتاب را به برخی مدیران و مدرسین خارج فقه و اصول حوزههای علمیه هم توصیه کرد که شاید تصویر درست تر از موسیقی در این دوره و زمانه داشته باشند و حتی باعث تأملات جدید آنها در رابطه دین و موسیقی شود. «بانگ آزادی» اگر توانسته باشد تا حدی دانش و تاریخ و موسیقی انقلاب را ارتقا بدهد به اهداف خود رسیده است.
۱۵. آنچه که نگارنده درباره استاد راغب و تأسف برای مدیران فرهنگی و سیاستگذاران فرهنگی است اینکه: استاد راغب با توجه به شرایط خاص فرهنگی و تربیتی و روحیات و باورها و شناختش به تولید آثار ماندگار و خاطره ساز میتوانست به عنوان هنرمند برجسته فرهنگ و تمدن اسلامی شناسانده شود و در کشورهای مختلف به ترویج فرهنگ و هنر و تمدن اسلامی و ایرانی بپردازد و در جایگاه سفیر هنری انقلاب اسلامی در کشورهای مختلف حضور یابد. حداقل اینکه سفیر یونسکو یا سفیر صلح از طرف ایران معرفی میشد چرا که فرهنگهای مختلف محلی و غیرمحلی ایرانی و جهان را خوب میشناخت و با افراد و هنرمندان مختلفی مرتبط بود.
۱۶. دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که خاطرات شفاهی استاد راغب را تحت عنوان «بانگ آزادی» منتشر کرده است در پیام تسلیتش آورده است: «تنوع کارهای خاطره ساز او از موسیقی کودک و نوجوان، موسیقی ملی و ارکسترال، موسیقی حماسی و انقلابی و موسیقی محلی منطقه گیلان از او یک چهره برجسته و قابل اقتدا توسط نسل جوان ساخته است.» در پیام حوزه هنری نیز آمده است: «نهضت موسیقی حماسی و معنوی انقلاب اسلامی میراث استاد راغب و هم شاگردان و شاگردان اوست.
راغب را میتوان طلیعه دار موسیقی انقلاب اسلامی دانست هرچند از این عناوین و تعاریف گریزان بود.» به تعبیر یکی از دوستان فاضل و خوش ذوق ما (آقای سید حسین شهرستانی): «ویژگی بزرگ آقای راغب این است که متوقف نمیشود. خیلیها بودند که در لحظه جنگ درخشیدند و تمام شدند و دیگر چیزی برای گفتن نداشتند؛ ایشان باز هم تداوم میدهد در دوره بعد از جنگ و دهه هفتاد و بعد به فعالیت ادامه میدهد.»
با این اوصاف، اگرچه / شاید سخت باشد که به هنرمندان برخی حوزهها علی الخصوص موسیقی، تعبیر «جهادگر» یا «مجاهد» را اطلاق کرد، ولی راغب جزو هنرمندانی است که میتوان گفت روحیه جهادی داشت. گاهی اوقات برخی هنرمندان و شخصیتها، مجاهدند و برخی روحیه جهادی دارد و معدودی همین روحیه جهادی را استمرار میبخشند و از آن پاسداری میکنند. راغب از این دست هنرمندان مجاهد با مجاهدتهای مستمر است. راغب از هنرمندانی نبود که در قاب خاطرات و گذشتهها باقی بماند و خاطره گویی کند و همچنان فعال و با نشاط و در صحنه بود. سعی میکرد همان روحیه و انگیزه و دغدغههایش را در کل حیات این دنیایی اش استمرار دهد. خدای متعال او را غریق رحمت بیکرانش کند و مهمان اهل بیت (ع) و حضرت داوود (ع) باشد. ان شاءالله تعالی.
*یاسر عسگری پژوهشگر و فعال فرهنگی
منبع خبر