به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاعپرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل میتوان به شناخت کاملتری از ایشان رسید.
«تقویم روحالله» مجموعهای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی میکند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل میافتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.
ایشان در ۱۲ آبان ۱۳۵۹ در دیدار با دانشجویان پیرو خط امام که به مناسبت اولین سالگرد تسخیر لانه جاسوسی برگزار شده بود نکات ارزشمندی را اشاره داشتند که اهم آن در مورد تصرف سفارت آمریکا بود اتفاقی که به تعبیر امام بت شکنی جوانان انقلابی ایران بود که هیمنه پوشالی آمریکا را در جهان شکست.
متن سخنرانی امام خمینی (ره) را که در جماران ایراد شده بود، در ادامه میخوانید:
شکستن سیاست ارعاب ابرقدرتها
از جمله چیزهایی که دولتهای بزرگ و به تبع آنها، دولتهای کوچک عمل میکنند و از چیزهایی که آنها برای پیشرفت مقاصد خودشان اجرا میکنند این هست که ایجاد خوف بکنند در ملتها. شما دیدید که در این مدتی که محمدرضا غصب کرده بود حکومت ایران را، ساواک آن طور تبلیغات میکرد که هر خانوادهای شاید گمان میکرد که اگر یک کلمه راجع به دولت یا راجع به شاه مخلوع بگوید، این کلمه را آنها میشنوند و این را به جزا میرسانند. اینها در باطن در کشور این معنا را دامن میزدند، به طوری که در زمان شاه مخلوع، آن طور در بین مردم خوف بود که شاید برادر از برادرش میترسید، پدر از پسر، پسر از پدر، هر دو از زن میترسیدند که مبادا یک وقت ما یک حرفی بزنیم و موجب گرفتاری و آزار و اذیت بشود، و اعدام و حبس و کذا.
دولتهای بزرگتر که شیاطینی هستند معلم این شیطانها، آنها از باب اینکه دایرۀ سلطهشان زیاد بود به همۀ کشورها، این طور مسائل را با حکومتهای آنها و با ملتهای دیگر باز تبلیغ میکردند و ایجاد رعب میکردند در همۀ کشورها و اینطور وانمود میکردند که اگر یک کشوری یک کلمه برخلاف قدرتهای بزرگ، بگوید، دولت را و مملکت را خواهند گرف. این یک حیلهای بود که از سالهای طولانی اینها برای پیشرفت مقاصد خودشان به کار برده بودند. ملتها هم باورشان آمده بود.
دولتهای کوچک هم نسبت به آن بزرگها باورشان آمده بود که اگر یک کلمه برخلاف فلان دولت بگویند ساقط خواهند شد و از بین خواهند. لهذا، در بعضی از اوقات که اولتیماتومی میدادند به ایران ـ مثلاً ـ هر امری را که میخواستند تحمیل میکردند. اینها هم نسبت به ملت خودشان همین طور بود همچو که صحبت حکومت نظامی میشد، دیگر مردم به کلی به واسطۀ خوفی که از اینها داشتند، بکلی خودشان را میباختند.
ضرورت شکستن خوف از قدرتها
این معنا از اول به نظرمان آمد که باید این خوف را شکست. این یک رعبی ارعابی هست که واقعیت ندارد. به نظر میرسید که باید اگر بخواهد یک ملتی پیش ببرد یا مقابله بکند با دولت یا مقابله بکند با دولتهای بزرگ، به نظر میرسید که اگر ما بخواهیم یک عملی انجام بدهیم، باید این بتها را شکست و باید آنهایی [را] که در رأس واقع شدند، هدف قرار داد. کمکم مردم این معنا را حس کردند که نه، آنطورها نیست که تصور میشد که اگر یک کلمه راجع به آن درجه اولیها صحبت بشود.
عالَم به هم میخورد. لهذا، دیدید که وقتی که صحبت از خود آن مردک هم شد، هیچ اشکالی پیش نیامد. دیدید که وقتی که اعلام حکومت نظامی هم کردند، مردم ریختند بیرون و شکستند حکومت نظامی. عمده این هست که این خوفهایی که اینها ایجاد کردند در دل ملتها، این شکسته بشود.
از جمله چیزهایی که خیلی به آن دامن زده بودند و میترساندند همه را، این معنا بود که این دو تا قدرت بزرگی که الآن در عالَم هست، از این دو قدرت نمیشود اصلاً کسی احتمال بدهد که کنار برود و خودش مستقل باشد؛ حتماً یا باید در بلوک شرق باشد یا در بلوک غرب، اگر یک وقتی کسی بخواهد خیال این معنا را بکند که خودش هم یک آدمی هست، خودش هم مستقل هست، این یک خیال غلطی هست که همان تصورات هست، واقعیت نمیتواند داشته باشد، لکن وقتی که کمکم ملتها به خود آمدند، فهمیدند که نه، به آن طورها نیست. کمکم این رعب شکسته شد نسبت به رژیم منحوس پهلوی که همه دیدید که با همان فریاد های شما جوانها نتوانستند نگه دارند او را فریادهای شما و وحدت کلمۀ شما آنها را شکست داد.
شکسته شدن قدرت آمریکا در ایران
اینها به واسطۀ تبلیغاتشان ایجاد خوف کرده بودند که با همین خوف، کارهای خودشان را انجام میدادند. بیشتر مردم به واسطۀ این خوف بیتفاوت میشدند و میترسیدند. آنها هم با اینکه قدرتشان به آن بزرگی نبود که یک ملت را از بین ببرند، استفاده میکردند، لکن ملت ایران این مطلب را شکست در هم و این رژیم را از بین برد.
در آن وقتی که انگلستان قدرتش زیادتر بود از دیگران، یک کشتی را بیاورند در این آبهای نزدیک ایران، یک کشتی را که آوردند اینجا، دیگر نه مجلسش میتوانست حرفی بزند و نه دولتش و هر چه آنها میخواستند تحمیل میکردند. این مطلب هم در ایران شکسته شد، این معنا که یکی برود در سفارت آمریکا و یک تعرضی بکند به سفارت آمریکا، در سابق و در زمان رژیم سابق، جزء تخیلات و شعرها به نظر میآمد. چطور امکان دارد که ملتی که هیچی ندارد، جوانهایی که دستشان چیزی نیست، بروند و سفارت آمریکا را یک تعرضی به آن بکنند؛ یک سنگی حتی بیندازند؟! اگر یک همچو چیزی بشود، اصلاً ملت و دولت ایران به باد فنا خواهد رفت! اینها چیزهایی بود که با تبلیغات در مغز مردم کرده بودند و مردم را از آن قدرت ملی و انسانی و اسلامیکه داشتند غافل کرده بودند.
تسخیر لانه شیطان
ما دیدیم که جوانهای ما به واسطۀ آن همه ناراحتیهایی که ملت ما از این قدرت فاسد کشیده بود، عکسالعمل نشان دادند و رفتند و ریختند و آن اعضای آنجا را گرفتند و اینها و هیچ آسمان به زمین نیامد. ویژگی این عمل این بود که این قدرت آمریکا و این ارعابی که کرده بودند اینها که اگر یک تعرضی بشود به دیوار سفارت آمریکا، کسی یک خطی بکشد، چهها خواهد شد، این از بین رفت.
شما جوانها که رفتید و آنجا را گرفتید، و بعد هم به همه معلوم شد که اینها اصلش یک افرادی نبودند که راجع به یک سفارتخانۀ متعارف باشند، اینها مرکز یک توطئهای بودند که در همۀ شئون کشور ما، بلکه منطقه دخالت میکردند و دولتهای سابق دانسته یا ندانسته از آنها باید تبعیت بکند و هر کاری که میخواهد انجام بدهد باید با مشورت اینها باشد. چنانچه خود محمدرضا گفت که لیست وکلا از سفارت میآمد و ما باید این لیست را همان طوری که آنها نوشتند، عمل بکنیم. این خدمتی که این جوانها کردند و رفتند و شکستند و گرفتند آنجا را و آن افراد فاسد را نگه داشتند، این یک مطلبی بود که آن واهمههایی که در [اذهان]بود، آن هیولایی که نشان داده بودند آن را شکستند.
این یک مطلبی هست که اگر ملت ما هم دنبال او هر جور زحمتی به خودش راه بدهد، هر جور گرفتاری و تنگنایی که برایش پیش بیاید، ارزش دارد. ارزشآن در این هست که شما یک بتی که درست کرده بودند و همۀ ممالک را گرفته بود، شکستید. اینهایی که خیال میکنند که به واسطۀ اعمال اینها، ما در تنگنا واقع شدیم، اشتباه میکنند، در عین حالی که سوء نیت ندارند. البته یک دستههایی هستند که شما را هم آمریکایی میدانند! پاسدارهای ما را هم میگویند، مرتجعند، آمریکاییاند.
اما بعض از اشخاصی که خوب، دلسوز هم هستند برای کشور ما و برای کشور خودشان و مخالفْ هم هستند با همۀ ارگانهای خارجی و اجانب، لکن آنها هم تحت تأثیر همان تبلیغات واقع شدهاند و گمان میکردند که اگر بزودی فوراً ما تقدیم نکنیم این جاسوسها را به آمریکا و یک عذرخواهی هم نکنیم، چهها و چه ها خواهد شد. ارزش این عمل این هست که این اشتباهات را رفع کرد. شما الآن یک سال هست که این جاسوسها را، این توطئهگرها را، این مجرمها را در آنجا حبس کردید و خبری هم نشد؛ نه بازارمان خوابید و نه اقتصادمان به هم خورد و اینها. بعد هم هر کاری آنها خواستند، کردند و ترساندند و ما دیدیم که یک سال از این امر گذشت و هیچ مطلبی نشد.
قیام ملت در جهت تحقق اسلام نه مادیات
آن چیزی که برای ما ارزش دارد اولاً، اسلام هست که در آن همه چیز هست. عمده این هست که ما یک ملتی داریم که این ملت همه بیدار شدند، آن خوف را شکستند؛ آن خوفی که اگر یک پاسبان میآمد یک بازار را میبست، هیچ کس حرف نمیزد؛ او را شکستند، فریاد زدند، با فریاد خودشان قدرتی را که در اینجا بود شکستند. تحولی در ما پیدا شده هست که نمیخواهیم دیگر زیر بار ابرقدرتها برویم. باید البته ملتی که اینطور باشد خودش را مهیا کند برای همه چیز.
شما هم ایستادید در مقابل قدرتهای بزرگ عالَم. از ارعاب هایشان نترسید خیلی، اما مهیا بشوید برای این شلوغکاریها، برای این کارهایی که دارد انجام میگیرد، باید مهیا بشویم. یک کار ارزشمندی شما کردید، یک کار بزرگی کردید که تمام دنیا به صورت اعجاب دارند به شما نگاه میکنند. کسی که یک همچو کار بزرگی را به عهده گرفته هست نباید خیال کند که امروز که ما این را بیرونش کردیم، فردا یک کسی دیگر میآید؛ نخواهد آمد، خیر. شما و ما مهیا هستیم و مهیا باید باشیم که آنقدری که ارزش دارد عملمان، باید برایش فداکاری بکنیم.
یک گوشۀ کشور ما یک جنگی واقع شده و [رزمندگان]هم دارند سرکوبشان میکنند. ما باید مهیا باشیم که فردا اگر از یک گوشۀ دیگری هم یک شیطان دیگری سر در آورد، سرکوبش بکنیم. ما میخواهیم زنده باشیم و شرافت خودمان را حفظ کنیم. این ارزش دارد به اینکه ما همهمان هم از بین برویم، رفتیم.
ما از جنگ نباید بترسیم. ما قدرت داریم. یک ملتی هستیم که با وحدت کلمه و با اتکال به خدای تبارک و تعالی، همه چیز را ما میتوانیم پیش ببریم؛ هیچ خوف از این مسائل نداریم. اینها که ایجاد خوف میخواهند بکنند در شما، همانهایی هستند که در زمان شاه مخلوع هم ایجاد خوف کرده بودند و آن به واسطۀ همان ایجاد خوف سر جای خودش نشسته بود و به خیال خودش، سلطنت میکرد. وقتی این خوف شکسته شد، دیدیم که تو خالی بود؛ واقعیت آن طوری که میگفتند نداشت. قدرتهای دیگر هم همین طور هست.
پیروزی در جنگ در پرتو انسجام و هماهنگی نیروها
مهم این هست که ما با هم منسجم باشیم. مهم این هست که قوای مسلح ما منسجم باشند با هم. سپاه پاسداران و قوای انتظامی دیگری خودشان را یکی بدانند. همهتان برای یک مقصد دارید عمل میکنید و آن مقصد این هست که کشور خودتان را آزاد نگه دارید و مستقل؛ نوکر نباشید، شرافت خودتان را حفظ بکنید.
همۀ قوای مسلح هماهنگ باشید. اگر هماهنگ باشید و همه روی یک رویه کار بکنید و یک فرمانده برای شما باشد که روی نقشه عمل بکند، مطمئن باشید که پیروز هستید و هیچ قدرتی هم نمیتواند با شما مقابله کند؛ برای اینکه قدرت، قدرت ملت هست. ارتش وقتی اتکالش به سد عظیم ملت شد، قدرتی پیدا میکند که هیچ چیز نمیتواند مقابل او بایستد. ارتش ما و قوای مسلح ما و پاسدارهای ما و همۀ اینها پشتوانهشان همۀ ملت هست. یک همچو مملکتی که ارتشش با ملتش یکی هست، از چی میترسد؟
عمده این هست که ما خودمان، خودمان را بشناسیم و قوای مسلحۀ ما و ملت ما یکپارچه بشود. اگر اینها همه با هم یکپارچه باشند، پشت به پشت هم بدهند، هیچ قدرتی نمیتواند اینها را بشکند. یک سال تمام هست که این جوانهای عزیز ما رفتهاند و البته رنج کشیدهاند، زحمت کشیدهاند و مأجورند پیش خدای تبارک و تعالی. آنها حصر اقتصادی کردند لکن ملت سر جای خودش ایستاده و هیچ نقصی در خودش نمیبیند. ده سال دیگر هم که بشود، همین هست. عمده ارزش این عملها این هست که از ذهن تودههای ضعیف مردم در سرتاسر دنیا، مستضعفین جهان در سرتاسر دنیا، از ذهن اینها این رعبها را خارج میکند، به خود میآیند.
جوانهای ما ایستادهاند و سفارت آمریکا را گرفتهاند و پنجاه و چند نفر جاسوس گرفتهاند. هیچ کس به ما نمیتواند ظلم کند. هیچ کس نمیتواند بگوید بازارتان را ببندید یا با الزام بازار را ببندند. دیروز چند جوان آمدند و یک تفنگی را آوردند نشان دادند، گفتند، این را ما خودمان درست کردیم. وقتی هم به ارتش نشان دادیم گفتند صحیح خوب هست. این برای این هست که چنانچه ما ـ تحریم ـ نبودیم، هیچ وقت به فکر این کار نمیافتادند. شما الآن در فکر این هستید که خودتان کار های خودتان را انجام بدهید.
[اگر وابسته باشیم] ملت نمیتواند در اقتصاد مستقل باشد، در جنگ مستقل باشد، در اجتماع مستقل باشد. باید کشاورزیمان را خودمان اداره کنیم، محتاج نشویم به دیگران؛ برای اینکه دیگران نمیدهند به ما. وقتی یک ملتی احساس کرد که ارزاقش را دیگران نمیدهند به او، خودش به فکر میافتد که برای خودش درست کند. مادامیکه در نظرش این هست که نه، ما را میآورند برایمان، میدهند به ما، نمیتواند کار بکند.
شما مقایسه کنید بین کشور خودتان امروز، با کشور خودتان در ده سال پیش از این. ما همه چیز داریم. ما این زمینهای وسیع [را] داریم. چطور ما نداریم؟ ما همه چیز داریم. یک چند سال باید سختی را تحمل کنیم تا بتوانیم خودمان سر پای خودمان بایستیم و آدم باشیم. این قدرتها دیگر شکسته شدهاند و علامتش هم همین که یک سال هست این جوانهای ما این کار را کردهاند و ارزش کارشان هم بسیار زیاد هست و هیچ عالَم به هم نخورد.
حالا فرض کنید که این نوکر بدبخت، این صدام بدبخت، که ملت خودش را به تباهی دارد میکشد و آنقدر به ملت خودش دارد تحمیل میکند، این هم یک حملۀ مذبوحانهای کرده هست. ما هم صبر داریم و [هم] حوصله داریم. ملت ما پنجاه ـ شصت سال، جوانهای ما تا چشمشان را باز کردند، زیر یوغ این مسائل و این مصایب بودند. عادت داریم ما به زحمت کشیدن. جوانهای ما عادت دارند به این زحمتها. حالا که خودشان را یافتند و مستقل میدانند، با تمام قدرت، بیست سال هم این جنگ طول بکشد ما ایستادهایم.
اینکه این جنایات را میکند و میخواهد ملت ما را بترساند به خیال خودش، این برای آن هست که قدرت آنکه مقابله کند با این جوانهای ما را ندارد. در همه جا هم دارد کشته میدهد و هی دارد ضایعات میدهد. ولی آن خوی غلطش و آن تخیل باطلش نمیگذارد که به خودش بیاید و بفهمد باید چه بکند. این در آنجا، در خود عراق هم پوسیده شده هست و در همۀ ممالک دنیا هم آبرویش را از دست داده هست. البته رادیوی بغداد و روزنامههای بغداد هیاهو میکنند. اما در دنیا ببینید چه جوری هست وضع. در همۀ کشورهای دنیا، اینها حیثیت سیاسی اگر داشتند هم از دست رفت.
ما خدا را داریم. ما اسلام را داریم. ما برای خدا داریم عمل میکنیم. کسی که برای خدا عمل میکند چرا بترسد؟! از کی بترسد؟! آنها باید بترسند که اگر از اینجا رفتند، جهنم هست آمالشان. جوانهای مایی که برای خدا دارند جنگ میکنند، اجرشان با خداست. امکان دارد که یک کسی برای خدا کار بکند و خدای تبارک و تعالی، به او عنایت نداشته باشد؟!
سخنرانی در جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ـ جماران ـ دوازدهم ۱۳۵۹
انتهای پیام/ 161