گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ اکبر صفرزاده، فیلم سینمایی «زیر نور ماه» به تهیه کنندگی منوچهر محمدی و کارگردانی رضا میر کریمی یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. در این فیلم ترکیب مضمون وفرم در غایت اعتدال و کمال صورت گرفته و محصولی صادراتی را پیش روی ما قرار داده است.
این محصول صادراتی که در سال ۱۳۷۹ تولید شده همچنان تازه و درخشان است. میتوان این احتمال را در نظر گرفت که این اثرهیچ گاه مغلوب زمان نخواهد شد و رنگ کهنگی به خود نخواهد گرفت. در فیلم «زیر نور ماه» لباس یک طلبه توسط پسرکی به نام قاسم دزدیده میشود و این لباس پس از طی کردن سفری کوتاه در بین جماعتی زخم خورده، آسیب دیده و فقیر دوباره به طلبه بازگردانده میشود.
برخلاف تصور برخی از مردم که روحانیت را مختص ایران میدانند باید گفت روحانیت – پدر مقدس – تقریبا در همه جای دنیا هست و تقریبا تمام ادیان الهی مبلغهای زن و مرد دارند. در ایران تعداد خواهران روحانی – راهبه – بسیار کمتر از برادران روحانی است، اما در برخی کشورهای دنیا این تعداد برابر است و در برخی موارد حتی بیشتر.
پدران مقدس و خواهران روحانی در همه جای دنیا تقریبا یک تعریف دارند؛ ایشان افرادی هستند که ترک دنیا و لذتهای دنیا میکنند و به کلیسا میروند تا به خدا و خلق خدا خدمت کنند. ایشان تمام اوقات خود را در کلیسا میگذرانند و وقت خود را یا صرف مطالعه میکنند یا صرف عبادت.
پدران مقدس و خواهران روحانی اغلب خانه ندارند، ماشین ندارند و رانندگی نمیکنند و برخی از آنها تا آخر عمر مجرد میمانند و ازدواج نمیکنند. تمام دارایی پدران مقدس و خواهران روحانی یک چمدان لباس است، اغلب اوقات سال را روزه هستند و از شکم بارگی و ثروت اندوزی به شدت پرهیز میکنند.
پدران روحانی و خواهران روحانی نقشی بسیار مهم و تاثیر گذار در جامعه امروزی و زندگی بشر دارند؛ آنها تلاش میکنند امید را به افراد ناامید باز گردانند و چه کاری از این مهمتر و تاثیرگذارتر و حیاتی تر. پدر مقدس – روحانی یا آخوند- فیلم «زیر نور ماه» در غایت آرمانی و استانداردهای جهانی موجود قرار دارد.
سید حسن که نقش پدر مقدس این فیلم را بازی میکند فردی است لاغر اندام و کم غذا. از بدن نحیف و لاغر او میتوان فهمید که اغلب اوقات سال را روزه است و از شکم بارگی به شدت پرهیز میکند. سید حسن زمانی که برای باز پس گرفتن لباس هایش زیر پل میرود در همان دقایق اول نعلین هایش را پای اوستا میبیند، اما حجب و حیا به خرج میدهد و حرفی نمیزند و نمیگوید نعلینها مال اوست، عمامه مشکی اش را میدهد تا دل دردمند نوازنده را با آن ببندند.
در جایی از فیلم سید حسن میایستد و رقص تلخ کارتن خوابها را نگاه میکند و با سکوت و لبخند این ضیافت کوچک را همراهی میکند، کارتن خوابها را رفیقهای خود میداند و به هم حجرهای اش میگوید دیشب پیش دوستانم بودم.
سید حسن کتابهایش را میفروشد و برای کارتن خوابها غذا میگیرد، دخترک بزهکاری که خودکشی کرده را به بیمارستان میبرد و خود را برادرش میخواند و در پایان فیلم نیز به یاری پسرک دزد – قاسم – میشتابد. سید حسن در جایی از فیلم که برای کارتن خوابها غذا – کوفته- خریده صبر میکند تا همه کارتن خوابها غذا میخورند و خودش آخر همه غذا میخورد؛ او صبر میکند تا همه کارتن خوابها به اندازه کافی غذا بخورند بعد ته مانده غذای آنها را به همراه قاسم میخورد.
انتهای پیام/ 121
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است