قائممقام حزب اعتماد ملی میگوید: در توافقات بینالمللی، تضمین ابدی معنا ندارد و از برجام هم نباید چنین توقعی داشت.
به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون ویژه های خود نوشت: اسماعیل گرامیمقدم در روزنامه اعتماد مینویسد: «دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد/ تکیه بر عهد تو باد صبا نتوان کرد»؛ حافظ شیرین سخن این عبارات را به کار میگیرد تا از سستعهدی، عدم قطعیت و ناپایداری جهان سخن بگوید.
برخی دلواپسان و مخالفان برجام در داخل به بهانه عدم ارایه تضامین لازم از سوی آمریکا و اروپا در شیپور مخالفت با برجام، خروج از NPT و پایان همکاریهای بینالمللی میدمند. دلیل اینکه این دسته از مخالفان روی ارایه تضامین لازم سفت و سخت پافشاری میکنند در خوشبینانهترین حالت، ناشی از آن است که اشراف و دید عمیقی نسبت به توافقنامههای بینالمللی و مراودات جهانی ندارند.
بررسی تحلیلی قراردادهای دوجانبه و چندجانبه ایران و سایر کشورها نشان میدهد که هرگز نمیتوان تضامین عینی و غیرقابل خدشهای را مطالبه کرد.
وی میافزاید: «هیچ تفاهمی صددرصد نیست و هیچ عقل سلیمی نباید توقع تضامین قطعی از قراردادهای بینالمللی را داشته باشد. قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر میان ایران و عراق و قراردادهای صدام با کویت نیز نمونههای منطقهای چنین بدعهدیهایی است. بنابراین اگر سیاستمدار یا حاکمیتی قصد داشته باشد تضامینی برای ابدی بودن توافقها دریافت کند، امکانپذیر نخواهد بود.در این شرایط سیاستگذاران و تصمیمسازان کشور باید با اولویت قرار دادن منافع ملی کشور به سمت احیای برجام حرکت کنند.حتی اگر برجام نشد، یک توافق ۵ ساله یا ۲ ساله میتواند در دسترس قرار بگیرد تا خطرات به تعویق افتند. این در حالی است که قبل از انتخابات ۱۴۰۰ برخی افراد و جریانات دولت قبل را مینواختند و اعلام میکردند که اقتصاد و معیشت کشور را به تحریمها گره نمیزنند. امروز باید از این افراد پرسید که همه آن وعدهها چه شد و چرا نتوانستهاند، مشکلات اقتصادی را حل و فصل کنند؟
این تحلیل، چند سوال را به ذهن متبادر میکند:
۱- چرا دولتمردان مدعی تدبیر و حامیان آنها هرگاه مطالبه تضمین درباره توافق با آمریکا میشد، میگفتند «امضای کری تضمین است» و «امکان ندارد آمریکا زیر تعهدش بزند و نمیتواند این کار را بکند؟». این ادعاهای خلاف واقع، از سر بیسوادی بود یا عامدانه، برای فریبکاری؟
۲- اگر از ضمانت تعهدات آمریکا اطمینان نداشتند (که هیچ اعتمادی نبود و تجارب خلاف آن را میگفت) چرا همه امتیازات هستهای در زمینه اوراق کردن ۱۵ هزار سانتریفیوژ از ۱۹ هزار سانتریفیوژها، ارسال ۹۷۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده از مجموع ۱۰ هزار کیلوگرم به خارج و بسنده کردن به ۳۰۰ کیلوگرم، بتنریزی راکتور اراک، توقف تولید سانتریفیوژهای پیشرفته و… را به شکل یکطرفه و قبل از روز شروع اجرای برجام واگذار کردند؟ و دست طرف ایرانی را در مقابل عهدشکنیهای آمریکا خالی کردند؟
۳- اگر نقض برجام در همان دولت اوباما و با اعمال تحریمهای متنوع مانند تحریمهای ویزا و سیسادا و آیسا آغاز شد و بعدها به تحریمهای کاتسا توسعه یافت، باید پرسید اساسا برجام (به معنای لغو تحریمها) چه زمانی دارای تضمین حداقلی بوده است؟
۴- بدون حل مسئله تضمین و سرنوشت عبرتانگیز مرگ برجام یا تعیین تکلیف چکهای برگشتخورده آن، چرا باید توافق دیگری را قبول کرد و حال آنکه آمریکا حاضر نیست تضمین معتبری ارائه کند؟ آیا دغدغه امثال گرامیمقدم (که مدتی هم پس از فتنه سبز) فراری بود و در خارج از کشور حضور داشت، لغو تحریمهاست، یا برگرداندن آمریکا به برجام و دسترسی دادن به مکانیسم ماشه (بازگرداندن خودکار تحریمها)؟!
۵- مشکلات امروز اقتصادی، به خاطر گره زدن مسئولیت به برجام است، یا اصرار یک دولت به مدت ۸ سال برای معطل گذاشتن همه مسئولیتها و توقف تولید و انباشتن مشکلات مدیریتی قابل حل؟!
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است