.
تنبلی
تَن-بلی
ریشهی واژه، به «خودنوازشگری» میرسد.
اما ماجرایش چیست؟
تو در همین لحظه، میان بطن گرم مادرت، تشکیل شدی. فینفسه، برای این که «باشی»، اقدامی نکردهای. کمیبعد، در این فرایندِ از پیشتعیینشده، لولهای پر خون از مادر، به همان قطعهی لزجی که «تو» هستی متصل میشود. احتمالاً حتی نمیدانی «نیاز» چیست. آنچه که برای تطوّر این قطعهی لزج لازم است، از خون مادر میرسد. بدون هیچ کوششی، همهچیز مهیاست. قلبت، شکل میگیرد؛ میتپد. استخوانها، بافتها و تمام بخشهایی که تو را به تو تبدیل میکنند.
«مفت به چنگ آوردن» میلی بنیادین است.
در شالودهی ماست.
میل به جهد و کوشیدن اما، دور میایستد.
پس از دوران جنینی، هم، از لحظهای که خود را به مثابه انسان، دریافتهایم، «داشته»ایم؛ امکاناتی بالفعل و بالقوه، نه به عنوان «امر افزوده»، بلکه به عنوان «آنچه که ما را میسازد».
پس ما بدون مجاهدت، صرفاً به آن دلیل که «موجود» شدهایم، گرما و مهر و غذا و هوا و دست و پا و چشم و پوست و سازمانهای درونی کارآمد «داشته»ایم.
مبارزهی ما با تنبلی، مبارزهی ما با «خود» است.
شکلگیریِ «میل به کوشیدن» ، فقط در گرو از دست دادن، یا به مخاطره افتادنِ آن امکانات اساسیست.
نسیم تیمورپور
.
منبع
nasim_teimourpour@
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.