تنها خواسته‌ام این است که امام راتنها نگذاريد

براى شما مردم شهيد پرور وصيتى بنويسم فقط درخواست دارم كه‌امام راتنها نگذاريد


به گزارش مجاهدت از خبر نگار دفاع‌پرس از اردبیل، یوسف آقاخانی بیست و چهارم شهریور ۱۳۴۶، در شهرستان اردبیل دیده به جهان گشود. پدرش عظیم، راننده بود و مادرش ایپک ناز نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به پا و سر به فیض شهادت شد. مزار او در گلزار شهدای ججین به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت‌نامه شهید آقاخانی:

بارخدایا مرگ فرا مى رسد و موجب می‌شود که وصیتى که لیاقت آنرا ندارم که بنویسم‌ بار الها اگر لیاقتش را داشتم که شهید بشوم مرا از بندگان خالصت قرار بده و با امام حسین (ع) محشور بفرما. بار خدا یا مرا از شب زنده داران قرار بده، تا تو را ستایش و حمد کنم من این وصیتم را موقعى مى نویسم که رژیم بعثى هشت موشک به دزفول قهرمان زده، اما مى‌پردازم به جنگ، جنگى که رژیم بعثى برما تحمیل کرده، جنگى که آمریکا و ابر قدرتهاى‌ جهان بر مات حمیل‌کرده‌اند، و می دانیم که چه جنایت‌ها در خرمشهر و خلاصه خوزستان به وجود آورده و چه بر سر شهر قهرمان‌پرور دزفول آورده اند، پس باید در مقابل این جنایتکاران، کسى وسیله خدائى قرارگیرند، که با دست خدا همه کافران نابود شوند.

باید برادرم برخیزیم، با دشمنان خدا بجنگیم که اگر فرصتى براى صدام خون آشام به وجود آید حتما دنیا را به فساد مى‌کشاند پس اى برادر به نداى «امام لبیک بگو» و به جبهه‌ها بروید و دشمنان اسلام را نابود کنید.

اما وصیتم به مردم‌ شهیدپرور هر چند لیاقت آن را ندارم که براى شما مردم شهید پرور وصیتى بنویسم فقط درخواست دارم که‌ امام را تنها نگذارید و امام را دعا کنید، زیرا امام است که اسلام را زنده کرد، اما وصیتم به پدر و مادرم، پدر و مادرم می دانید که نتوانستم حق فرزندى را بجا بیاورم و براى شما خدمتى کنم امیدوارم که مرا حلال کرده تا با بال سبک بسوی خداوند پرواز کنم برادران همکلاسى در سنگر مدرسه کوشا باشید و نگذارید که دشمنان اسلام یعنى‌ منافقین‌ از خدا بی خبر در امور مسلمین دخالت کنند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید