گلوبال تایمز مینویسد: اعلام خبر توافق اخیر ایران و عربستان جهت احیای روابط دیپلماتیکشان آن هم از پکن به صراحت «دکترین کارتر» (مطرح شده در سال ۱۹۸۰) را مخدوش ساخت و تضعیف کرد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، «گلوبال تایمز» در گزارشی با اشاره به توافق اخیر ایران و عربستان جهت احیای روابط دیپلماتیک خود که با میانجیگری چین امکان تحقق یافته، به طور خاص به این نکته اشاره میکند که این توافق هم برای ایران، هم عربستان و هم البته چین و منطقه خاورمیانه، یک توافق بُرد محسوب میشود و میتواند تغییرات مثبتی را به نفع کنشگران مذکور رقم زند.
موضوعی که البته جهان غرب و متحدان منطقهای و بین المللی آن را به شدت دچار تشویش کرده و بنیانهای تئوریها و طرحهایی که به ویژه دولت آمریکا سالها برای منطقه خاورمیانه در ذهن داشته را به لرزه درآورده است.
پایگاه خبری گلوبال تایمز در گزارش خود مینویسد: «توافق اخیر ایران و عربستان سعودی با میانجی گری چین جهت احیای روابط دیپلماتیکشان، مایه شگفتی بسیاری از ناظران و تحلیلگران شده است. با این حال صدور بیانیه سه جانبه ایران، چین و عربستان از پکن، شگفتی بزرگترِ معادله مذکور بوده است.
این توافق در نوع خود گواه روشن دیگری بر این مساله بود که دوران جهان تک قطبی به سر آمده و ما عملا در جهانی چندقطبی با حضور طیف متنوعی از کنشگران و قدرتها حضور داریم. خاورمیانه و جهان نَه فقط در نظم پساآمریکایی به سر میبرند بلکه همچنین در یک نظمِ پساغربی هم قرار دارند. چشم انداز متغیر سیاست منطقهای و جهانی در قیاس با آنچه جهان در دو قرن اخیر تجربه کرده، متفاوت به نظر میرسد. در این راستا، کشورهای مختلف در مناطق گوناگون جهان به تدریج در حال بازیابی موقعیت فردی خود هستند و به سرعت ظرفیتهایی را جهت حراست از حاکمیتشان و اقدام بر پایه منافع ملی خود ایجاد میکنند.
عربستان سعودی پیامی روشن را به جهان دال بر این مساله رسانده که این کشور به نحوی جدی در حال متنوعسازی همکاریها و متحدان راهبردی خود در سطح جهان است و در عین حال روابطش با جهان خارج را بر پایه اهداف و منافع ملی و منطقهای اش تعریف کرده و میسازد. ایران نیز نشان داده که کشوری است که نمیتوان بر آن انزوا را تحمیل کرد و میتواند در برخی شرایط انعطاف پذیری نشان دهد و با همسایگانش جهت مخاطب قرار دادن چالشهای منطقه ای، به ادراک و فهم مشترک دست یابد.
تمایل عربستان سعودی و ایران جهت حضور در پکن پایتخت چین و اعلام خبر توافق مشترک آنها جهت احیای روابط دیپلماتیکشان از این شهر، پیامی نه فقط به منطقه خاورمیانه بلکه همچنین به جهان است و تاکید دارد که هیچ کشور یا بلوکی از کشورها از توانایی و قدرت کافی جهت تسلط بر خاورمیانه و مسائل جهانی برخوردار نیست. اضافه بر این ها، این رویداد نشان داد که چین به مثابه یک قدرت نوظهور جهانی از ظرفیتهای زیادی جهت مشارکت در صلح و ثبات جهانی برخوردار است. مشارکت چین در ثبات جهانی نه فقط در جریان ابتکارها و پیشنهادهای مطرح شده از سوی این کشور نظیر ابتکارِ “امنیت جهانی” خود را نشان میدهد بلکه همچنین در تلاشهای واقعی چین در مسائلی نظیر میانجیگری اخیر آن در چهارچوب روابط ایران و عربستان سعودی نیز انعکاس مییابد.
اعلام خبر توافق اخیر ایران و عربستان جهت احیای روابط دیپلماتیکشان آن هم از پکن به صراحت «دکترین کارتر» (مطرح شده در سال ۱۹۸۰) را مخدوش ساخت و تضعیف کرد. دکترینی که منطقه حاشیه خلیج فارس را به مثابه حوزه نفوذ اختصاصی ایالات متحده آمریکا در نظر میگرفت. این دکترین اکنون عملا مُرده است. البته که این نتیجه تا حد زیادی تابعی از نظم جهانی و منطقهای است که به سرعت نیز در حال تغییر است. در این میان نباید فراموش کرد که درشرایط کنونی، قدرتهای منطقهای نیز از قدرت و نفوذ قابل توجهی برخوردار شدهاند و قدرتهای نوظهوری همچون چین میتوانند به عنوان ضامن و میانجی گر به منظور تسهیل توافقات میان این دسته از کنشگران وارد میدان شوند (روندی که به هیچ عنوان مطلوب قدرتهای غربی نیست).
سیاست چین در رابطه با منطقه خاورمیانه به هیچ عنوان تقابلی نیست بلکه چین در این رابطه عملگرایانه و واقعبینانه رفتار میکند. چینیها طالبِ این نیستند که منطقه خاورمیانه حوزه نفوذ اختصاصی آنها باشد. آنها مدل توسعه چینی و ایدئولوژی مطلوب خود را به دیگر ملتهای منطقه تحمیل نمیکنند. چین اهداف راهبردی اقتصادی، تجاری، و دیپلماتیک خود را به صراحت تعریف کرده و اکنون با نهایت خونسردی آنها را با اجماع و همکاری ملتهای منطقه به پیش میبرد. درست به همین دلیل هم است که شاهدیم ملتهای منطقه به راحتی با چین تعامل میکنند. این مساله مخصوصا در شرایط کنونی که معماری اقتصادی، سیاسی و امنیتی منطقه و جهان در حال تغییر است، از اهمیت بیشتری برخوردار میشود و معانی عینی تری را از خود به نمایش میگذارد.
توافق ایران و عربستان تا حد زیادی در شرایطی حاصل شد که قدرتهای منطقهای به این نتیجه راهبردی رسیدند که بهتر است چالشهای موجود در روابطشان را به صورت فعالانه و فارغ از دخالتهای رایج فرامنطقهای از سوی غرب حل کنند. درست به همین دلیل است که شاهد بودیم پیشتر ایران و عربستان ۵ دور مذاکرات را در عراق و عمان با یکدیگر انجام دادند. در این چهارچوب، مذاکرات مقدماتی در کشورهای مذکور انجام شد و در نهایت برای حصول توافق، نیاز به کنشگری یک قدرت نوظهور همچون چین که هم نزد ایران و عربستان اعتبار داشته باشد و بتواند روند توافق را تضمین کند، وجود داشت.
از این رو، توافق ایران و عربستان عملا یک توافق برد-برد است. این توافق برای عربستان یک پیروزی است، زیرا این کشور “چشم انداز ۲۰۳۰ “خود را پیش رو دارد. چشم اندازی که به دنبال ایجاد تحول در اقتصاد عربستان است و میخواهد عربستان را به یکی از ۱۰ اقتصاد برتر جهان تبدیل کند. سعودیهای ابتکارات منطقهای زیادی را نظیر «ابتکار سبز سعودی» مطرح ساخته اند که بدون استقرار موثر صلح، ثبات و همکاریهای منطقه ای، امکان تحقق ندارد.
از سوی دیگر، توافق اخیر میان ایران و عربستان برای ایران نیز یک برد مهم است، زیرا این کشور میتواند روابط خود را با جهان عرب توسعه بخشد و با تلاشهای غرب جهت تحمیل انزوای منطقهای و بین المللی به تهران، مقابله نماید. این دستورکار در سطح کلان خود اقتصاد و تجارت و امنیت ایران را آن هم در شرایطی که اسرائیل و آمریکا به صراحت این کشور را تهدید میکنند، تقویت مینماید.
اضافه بر این ها، توافق اخیر ایران و عربستان عملا مُهر بطلانی را بر ایده “ناتو خاورمیانه” هم زد. ایدهای که توسط آمریکا و اسرائیل مطرح و تحریک شده است و هدف اصلی آن ایجاد یک جبهه متحد و مشترکِ عربی علیه ایران و محور مقاومتِ متحد با آن بوده است. دستورکاری که احتمالا این مساله را نیز در ذهنیت خود داشته که بتواند ظرفیتهایی تازه جهت حمله نظامی به ایران را ایجاد کند. ایرانیها اکنون میدانند که اعراب به هر بلوک نظامی آتی علیه آنها نخواهند پیوست. اضافه بر این، چین به عنوان تضمین کننده اصلی توافق ایران و عربستان مسوولیت و الزام اخلاقی خواهد داشت تا علیه هرگونه تحرک اینچنینی دست به کنشگری بزند.
این توافق بُردی بزرگ برای منطقه خاورمیانه است، زیرا فرآیند تنشزایی بیشتر در این منطقه را متوقف میکند و در نهایت مسائل منطقهای را در مواردی نظیر یمن، سوریه، عراق، و لبنان، ساماندهی میکند. در این راستا، منطقه خاورمیانه بار دیگر جوی درست و منطقی را برای ادغام اقتصادی و توسعه نیز پیدا خواهد کرد. این توافق همچنین به اعتمادسازی میان بازیگران کلیدی منطقهای کمک میکند و آنها را توانا میسازد تا در رابطه با چشم اندازهای خود برای منطقه همسویی زیادی را از خود نشان دهند و رشد منطقهای را تسهیل کنند.
این توافق راه را برای مردم در کل منطقه خاورمیانه هموار خواهد کرد تا ظرفیتهای منجمدشده خود را فعال سازند و به رفاه اقتصادی و رشد به یوژه پس از حدودا دو دهه تنش و درگیری در خاورمیانه، دست پیدا کنند. بر اساس آنچه در مورد توافق اخیر ایران و عربستان اعلام شده، این نکته آشکار گشته که تصمیمسازان ایرانی و عربستانی قانع شده اند که برای اینکه منطقه آنها رشد و رفاه را تجربه کند، در ابتدا باید مسائل کهنه و قدیمی در اقصی نقاط منطقه را حل کرد.
البته که توافق اخیر ایران و عربستان، بُردی قابل توجه برای چین نیز است، زیرا چین در نهایت میتواند در ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه نقشی موثر بازی کند. منطقهای که چینیها میزان قابل توجهی از انرژی مورد نیازشان را از آن تامین میکنند. عربستان سعودی بزرگترین صادرکننده نفت به چین است و ۵ کشور از ۶ کشور عرب حاشیه خلیج فارس نیز در میان عمده تامین کنندگان نفت و گاز چین هستند. چین بزرگترین واردکننده نفت از منطقه حاشیه خلیج فارس است و البته که بزرگترین شریک تجاری کنشگران منطقهای از جمله ایران و عربستان سعودی است. به یاد داشته باشیم که چینیها توافق مشارکت راهبردی ۲۵ ساله را با ایران امضا کرده اند و بنا دارند که چیزی در حدود ۴۰۰ میلیارد دلار را نیز در این کشور سرمایهگذاری کنند.
در عین حال، باید توجه داشت که منطقه خاورمیانه جمعیت جوانِ قابل توجهی دارد و یک بازار مناسب جهت صادرات کالاها و خدمات چینی است. این مساله به ویژه با توجه به اینکه در شرایط کنونی کشورهای غربی رویکردهای خصمانهای را در رابطه با چین و اقتصاد آن در پیش گرفته اند از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. از این رو، چین عملا با گسترش مراوات خود با کشورهای خاورمیانه به ویژه ایران و عربستان میتواند بازارهای هدفش را متنوع سازد و در عصر رقابتهای جدی و شدید جهان غرب با چین، برگ برنده تازه و موثری را به دست آورد.
امنیت منطقه خلیج فارس موضوعی مهم برای چین نه فقط از این جهت که این منطقه یکی از اصلیترین تامینکنندگان نفت و گاز جهان است بلکه همچنین به این دلیل است که این منطقه از منظر جغرافیایی و راهبردی در قلب تجارت جهانی قرار گرفته و بر روند دریانوردی بین المللی در تنگه هرمز و تنگه باب المندب نیز ناظر است. خاورمیانه منطقهای است که بخشهای مهمی از ابتکار «یک کمربند-یک جاده» چین نیز از آن میگذارد و همین مسئله نیز اهمیت خاورمیانه را برای چین دوچندان کرده است.
توافق احیای روابط دیپلماتیک ایران و عربستان اگر به خوبی پیش رود و به نحوی موثر اجرا شود، به عصری از منازعات و توطئه ورزیها علیه خاورمیانه پایان میدهد و عصری جدید از رفاه راهبردی را برای منطقه آغاز میکند. توافق ایران و عربستان نقطه عطف قابل توجهی برای ثبات منطقه خاورمیانه و دیپلماسی چینی است که بدون تردید تبعات و پیامدهای آن ورای مرزهای این منطقه را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.»
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است