«رضا رحمتیان» مدیر نمایندگی روزنامه جامجم در استان کرمانشاه در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس، با بیان اینکه جنگ تحمیلی، دوران کودکی و نوجوانیام را خیلی ساده بلعید، اظهار داشت: دورانی که میبایست به یادگیری و سرگرمیهای کودکانه میگذشت، بهخاطر شغل پدرم که در خبرگزاری پارس کار میکرد، مجبور بودیم تا در کرمانشاه بمانیم.
مدیر نمایندگی روزنامه جامجم در استان کرمانشاه گفت: آن دوران، هر روز را با دلهره میگذراندیم؛ با صدای آژیر قرمز، همه منتظر مرگ عزیزانشان بودند. پدرم یکی از معدود کسانی بود که به واسطهی شغل خود از اخبار جنگ میگفت و مینوشت.
رحمتیان گفت: اوایل جنگ گفته میشد که هواپیماهای دشمن فقط تأسیسات و مراکز اداری را مورد حمله قرار میدهند؛ اما ما دیدیم که به محض حضور هواپیماها، تمام معادلات به هم میخورد و مردم بیگناه کرمانشاه مورد حمله قرار میگرفتند و بعد عراقیها هم با غرور خاصی، در رادیوهای بیگانه اعلام میکردند که مراکز مهم ایران بمباران شد!
مدیر نمایندگی روزنامه جامجم در کرمانشاه بیان داشت: «قصرشیرین»، «سومار» و «نفتشهر» در اوایل جنگ تحمیلی به دست دشمن افتاد و بههمین خاطر، خبرنگاران خبرگزاری پارس که در آنجا تعدادشان از انگشتان دست هم کمتر بود، میبایست تمام اخبار را انعکاس میدادند و تمام موجودی خبرگزاری در کرمانشاه، ۲ ماشین بود که در تمام مأموریتها خبرنگاران را همراهی میکردند.
وی تصریح کرد: در آن زمان متوجه نبودم که پدر و دیگر خبرنگاران خبرگزاری پارس چه نقش مهمی را برعهده دارند و حالا که فهمیدهام، متأسفانه خیلی دیر شده است.
رحمتیان ادامه داد: گاهی بههمراه پدرم به خبرگزاری پارس میرفتم و کارکنان خبرگزاری را از خانواده خودم میدانستم؛ زیرا بیش از نیمی از هفته را در خبرگزاری بودم. من معنی جنگ را خوب درک نمیکردم و خیلی دوست داشتم که یک روز بههمراه پدرم به جبهه بروم؛ البته فقط بهخاطر اینکه با پدرم باشم. فکر میکردم که حضور در جبهه هم مثل خبرگزاری است؛ چون تمام سرگرمی و بازی من زمانی بود که کاغذ تلکس تمام میشد و قاب گرد آن را به من میدادند تا با آن بازی کنم.
رحمتیان گفت: اصرارم برای رفتن بیفایده بود؛ چراکه پدرم میگفت: «خطر دارد، زود است، نمیشود و…» رفتن با او برایم آرزو شده بود. در دوران جنگ تحمیلی فقط ۲ بار موفق شدم که بههمراه پدرم و راننده خبرگزاری به جبهه بروم؛ یکی هنگام ورود کُردهای عراق در زمان بمباران شیمیایی و دیگری زمان پیروزی رزمندگان در عملیات «مرصاد». هیچوقت فراموش نمیکنم که یک مادر کُرد، در زمان بمباران شیمیایی صدام، به خاطر نجات جان فرزند تازه به دنیا آمدهاش، حاضر بود او را به ما ببخشد. صحنههای تکاندهنده آنروز را هنوز به یاد دارم؛ کودکان و نوجوانان بیدفاع را که میدیدم، احساس میکردم چه قدر خوشبختم!
مدیرنمایندگی روزنامه جامجم در استان کرمانشاه با اشاره به خاطره خود از عملیات مرصاد، گفت: در عملیات مرصاد بود که معنی جنگ را فهمیدم؛ بههر طرف که نگاه میکردم، جسد و توپ و تانک به جا مانده از جنگ بود. از یک طرف خوشحال بودم که منافقین به کرمانشاه نرسیدند و از طرف دیگر وجود آن همه کشتهای که در منطقه بود و توسط عوامل استکبار فریب خورده بودند و علیه مملکت خود، عملیات انجام داده بودند، آزارم میداد.
وی تاکید کرد: خبرنگاران و رسانههای گروهی امروز نقش مهم و بهسزایی برعهده دارند و باید همچون فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، با «جهاد تبیین» آن دوران را برای نوجوانان و جوانان ترسیم کنند.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است