به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «اسماعیل نادری» فرمانده گردان امام حسین (ع) لشکر علی بن ابی طالب (ع) در کتاب «خاطرات نادری» به خاطره اسارت یک عراقی اشاره کرده است که در ادامه آن را میخوانید.
اصغر فتاحی فرمانده گردان با یک عده از نیروها زودتر از ما به جزیره رسیده بودند و دائم با بیسیم از ما میخواستند که هر تعداد از نیروهای گروهان که به جزیره رسیدند را به آنها برسانیم. خوشبختانه گروهان ما تقریباً همگی با هم رسیدیم. بعد از طی مسافتی با گروهی از اسرای عراقی مواجه شدیم که نیروهای خودی در حال انتقال آنها به عقب بودند.
یکی از بچهها که از دیدن شهدا به شدت عصبی شده بود و اسرای عراقی را در شهادت آنها مقصر میدانست، ایستاد و خطاب به اسرا گفت: پدرسوختههای بیشرف. او داشت همینطور رگباری و با صدای بلند ناسزا میگفت که با کمال تعجب یکی از اسرا به فارسی جواب داد: «پدرسوخته خودتی، بقیه فحشهایت را هم میترسم به خودت برگردانم.» این اتفاق خیلی برایمان عجیب و در عین حال خنده آور بود.
آن اسیر را از بین بقیه اسرا بیرون آوردیم و پرسیدیم کجا فارسی یاد گرفتی؟ گفت: «ایران. من متولد کرج هستم، پدر و مادرم هم بچه مشهد هستند، اما مقیم کاظمین هستیم. حالا هم خیلی خوشحالم که به اسارت درآمدم، چون همه اقوام و فامیلهای درجه یکم مثل خواهرها، عموها و عمههایم و بچههایشان در مشهد و قم و کرج ساکنند.» او در ادامه خطاب به بسیجی فحاش گفت: «تو هم همینطور چشمهایت را نبند و دهانت را به فحش باز کن. درست نیست. ما شنیدیم شما سرباز اسلام و امام مهدی (عج) هستید!» بسیجی چارهای غیر از عذرخواهی نداشت و خیلی بزرگوارانه از آن اسیر عراقی معذرتخواهی کرد.
انتهای پیام/ 141
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است