نماد سایت مجاهدت

خون شهدا؛ لابه‌لای صفحات یک کتاب + عکس

به گزارش مشرق، زینب پاشاپور از فعالان فرهنگی در مطلبی درباره یکی از کتاب های انتشارات روایت فتح نوشت:

همان اول که کتاب را دست گرفتم، فهمیدم این یکی با بقیه فرق دارد.
کتاب باید یک اتفاق عجیب شروع می‌شود، با همان اتفاق عجیب و آدمی که شبیه هیچ‌کس نیست جلو می‌رود و روح تو را با خودش می‌کشد.
الهه آخرتی نازنین را مدتی است که می‌شناسم.

به لطف همین فضای‌مجازی چیزی شبیه دوستی بینمان شکل گرفته هرچند هنوز روی ماهش را ندیده‌ام اما به قدر همین شناختی که از او پیدا کرده‌ام، می‌توانم بگویم چقدر این کتاب را صادقانه و شبیه خودش نوشته با همان متانت و ادب و مهربانی که از او سراغ دارم.

«امیر»ی که الهه عزیز پیش چشم من مجسم کرده، شیطنت و اراده‌اش مرا یاد محمد می‌اندازد و آن ریش‌های پرپشت بلندش آقای‌اصغر را برایم تداعی می‌کند اما راستش با وجود همه شباهت‌هایی که پیدا کرده‌ام، براستی که او شبیه هیچ‌کس نیست جز خودش.

برای من که این چندسال از دل این ماجرا به قصه شهادت نگاه کرده‌ام، این کتاب و قلم روان و دلنشین نویسنده‌اش یک‌تجربه جدید بود؛ با اینکه دلم را گذاشته بودم کنار دل ریحانهِ امیر و عمر چهار سال و نیمه‌ زندگی‌ام را با عشق پنج ساله‌اش مقایسه می‌کردم، با اینکه شهادت امیر توی دلم را خالی کرد و از دست‌دادنش شبیه از دست دادن برادرم بود، با اینکه نمی‌خواستم کتاب زندگی‌اش تمام بشود، با همه این‌ها خواندن این روایت از شهادت آن هم از زاویه دید الهه جان آخرتی دلپذیرتر از چیزی بود که تصور می‌کردم.

شک ندارم این عشق و ارادتی که از لابه‌لای صفحه‌های کتابش بیرون زده را خود شهدا ریخته‌اند توی قلمش و کتاب #هیچ_چیز_مثل_همیشه_نیست را این همه خواندنی کرده‌اند.
برشی از کتاب:
مهدی فشنگ باقی‌مانده را از جعبه درآورد و جعبه فشنگ را دست امیر داد. او هم بلافاصله جعبه فشنگ را از روی درزهایش باز کرد و مشغول نوشتن وصیت‌نامه‌اش شد….نوشتنش که تمام شد، پایین کاغذ و زیر نوشته‌هایش نوشت:«لبیک یا زینب، شهید امیر سیاوشی!»…

منبع خبر

خروج از نسخه موبایل