به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، فرزند شهید عبدالله رودکی در ویژهبرنامه «مثل پدر» به بیان روایتی از حاج قاسم و حساسیت او نسبت به عدم حضور فرزندان و خانواده شهدا در جبهه سوریه اشاره کرد و اظهار داشت: حاج قاسم بهتر از هرکسی بچههای شهدا را درک کرده بود. کنارشان حضور داشت، سختیهایشان را لمس کرد، از مشکلات و فشارهایی که فرزندان و همسران و خانواده شهدا در زمانهای مختلف کشیده بودند باخبر بود. به همین دلیل اصرار داشت که از یک خانواده تنها یک نفر به سوریه برود کفایت میکند. مخصوصا برای خانواده شهدا یک داغ و اذیتی که دیدهاند کافی است و به شدت با اینکه فرد دیگری از خانواده شهدا به جنگ برود مخالفت میکرد.
وی ادامه داد: حتی یک جا یادم هست از یک خانواده فاطمیون یکی جانباز شده بود و برادر دیگر میخواست به سوریه برود حاج قاسم میگفت برگرد و نمیخواهد بروی. حاجی هر دو را برگرداند هرچه رزمنده فاطمیون گریه کرد، اما او را برگرداندند.
فرزند شهید رودکی به ماجرای خود از ممانعت سردار سلیمانی برای حضورش در سوریه اشاره و تصریح کرد: توفیق شد چند روزی برخی صحنهها را از نزدیک ببینم. یک روز در خط بودیم که بعد از اذان صبح خبر دادند حاج قاسم قرار است بیاید. همه خوشحال بودند و ذوق این را داشتند که حاجی را ببینند من، اما ملتهب و سراسیمه دنبال جایی بودم که قایم شوم و به نوعی از منطقه فرار کنم، چون جمعیت بچهها کم بود و زود شناخته میشدم. میخواستم فقط حاجی من را نبیند.
وی ادامه داد بالاخره متوجه شد من به منطقه آمدهام وقتی به ایران برگشتم یک روز مرا در دفترش خواست. داشت با تلفن صحبت میکرد و حواسش به من هم بود، همانطور که گوشی دستش بود، پرسید مگه تو سوریه رفتی؟ گفتم حاجی جان حالا شما با تلفن صحبت کنید، بعد باهم حرف میزنیم. کمی که با تلفن حرف زد دوباره به من گفت با کی رفتی؟ به شوخی گفتم چه فرقی میکند؟ چه کسی را میخواهید توبیخ کنید؟ باز تلفن را قطع نکرده گفت: حالا کجاها رفتی؟ با کی بودی؟ چند وقت بودی؟ پرسیدم برای چه میپرسید؟ گفت: مگر نگفتم نرو. گفتم: حاجی این روزی ما شد، اذیت نکن. بعد از آن کاری کردند که دیگر سوریه نروم. در اتاق که بودیم دیدم حاج قاسم عصبانی است، اما چون کسی دیگر هم در اتاق بود چیزی به من نگفت و دعوایم نکرد.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است