دیدار با جانبازی که پزشکان از او زیرمیزی خواستند/ اختصاص حق پرستاری مضاعف به او از طرف بنیاد شهید +اسناد و تصاویر
یوسف جباریان، آزاده و جانباز 35 درصد تهرانی در حالی از بیمارستان مرخص شد که وعدههای مسؤولان بیمارستان و حتی بیمه ستاد کل نیروهای مسلح، هنگام ترخیص رنگ باخت. مشکلی که برخی دیگر از همرزمانش هم با آن دست به گریبان هستند.
خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت ـ آزاده لرستانی: انتشار فیلمی از یوسف جباریان در فضای مجازی در روز جمعه ۱۷ دی ماه از روی تخت بیمارستان ساسان و سخنان سراسر درد و رنج او باعث میشود روز شنبه ۱۸ دی ماه به عیادتش در بیمارستان برویم. او در این دیدار با بیان اینکه خدمات و رسیدگی بیمارستان بعد از پخش آن فیلم، سرعت بیشتری گرفته است، رضایت نسبیاش را اعلام میکند. البته همه چیز را منوط به وعدههای مسؤولان بیمارستان میداند.
تا اینکه ساعت ۲۰ روز دوشنبه ۲۰ دی ماه مطلع میشویم، پزشک بیمارستان، جباریان را مرخص کرده و قرار است ادامه درمان در منزل انجام شود و علاوه بر اینکه مسؤولان به وعدههای خود عمل نکردهاند، بلکه دوباره متحمل هزینههای دیگر شده است. به همین خاطر همراه با خلیل عزیزی، نماینده بنیاد شهید و امور ایثارگران راهی منزلش میشویم تا از نزدیک، اصل ماجرا و چرایی گلایهاش از روند درمانش را جویا شویم.
یوسف جباریان در اوایل نوجوانی از پایگاه شهید هرندی میدان غار به عنوان بسیجی عازم جبهه میشود. در این مدت ۲ بار در عملیاتها مجروح میشود تا اینکه به سن قانونی میرسد و این بار به عنوان سرباز وظیفه راهی جبهه میشود. هنوز ۱۸ سالش تمام نشده است که در تیرماه سال ۱۳۶۷ به اسارت رژیم بعث در میآید و در سال ۱۳۶۹ همراه با دیگر آزادگان به مهین باز میگردد. با اینکه اسیر دشمن است، اما به خانواده و نامزدش میگویند یوسف جباریان مفقودالاثر است. با این وجود نامزدش در این ۲ سال منتظر او میماند. ثمره ازدواج یوسف جباریان، چهار فرزند به نام زهرا، محمدعلی، حنانه و ریحانه و سه نوه به نامهای فاطمه، محمدطاها و صدراست.
قلبم داشت از کار میافتاد
یوسف جباریان حادثه تصادفش را اینگونه شرح میدهد: ششم دی ماه در اردبیل تصادف کردم، اما سرنشین خودرو بودم. در بیمارستان به علت شکستگی لگن، تحت عمل جراحی قرار گرفتم. در آنجا پینگذاری را انجام دادند. دکتر حبیبزاده و دکتر کیانفردی در اردبیل به دادم رسیدند و اگر آنها نبودند من به امید اینجا میمردم؛ چون چهره من را نمیتوانستید ببینید. از بس پر از شیشه بود! دانه دانه این شیشهها را از صورت من بیرون آوردند و هر روز ضدعفونی میکردند و میشستند. ۶ روز آنجا بستری بودم.
وقتی از او علت ترک بیمارستان از شهر اردبیل را میپرسم، میافزاید: باتری قلبم، هفت بار تخلیه کرده بود و قلبم داشت از کار میافتاد. آنجا نتوانستند آن را تنظیم کنند. گفتند: باید خودت را به تهران برسانی.
ارتوپد اردبیل پدرم را ترخیص کرده بود
محمدعلی، پسر این آزاده جانباز هم به ناراحت قلبی پدرش حین درمان در بیمارستان اردبیل اشاره میکند و میگوید: من با دکتر تهران تماس گرفتم و گفتم پِیس او خالی کرده. گفت تا زمانی که ارتوپد صلاح میداند جای نگرانی ندارد آنجا باشد، به محض اینکه ارتوپد مرخص کرد به تهران انتقال بدهید. گفتم: پرونده پدرم بیمارستان ساسان است. گفت: میآیم و مشکلی ندارد. البته از آنجایی که ارتوپد اردبیل پدرم را ترخیص کرده بود، قرار بود او را به منزل بیاوریم، اما در مسیر انتقال به تهران احساس کردیم ضربان قلب پدر دارد تغییر میکند و باتری قلبش کار نمیکند. به همین دلیل، او را به اورژانس بیمارستان بردیم.
اگر قرار بر ترخیص بوده، چرا خانوادهام جلوی اورژانس گریه میکردند؟
جباریان در ساعت ۱۲:۵۰ بامداد روز دوشنبه ۱۳ دی ماه وارد اورژانس بیمارستان ساسان میشود. البته تا ساعت ۴ صبح اورژانس او را پذیرش نمیکند و او همچنان روی برانکارد کنار اورژانس منتظر میماند. بعد از این ساعت تازه اورژانس جباریان را پذیرش میکند. او حوالی ساعت ۲۰ همان روز از اورژانس بیمارستان به ساختمان اصلی بیمارستان منتقل میشود و پذیرش او در بیمارستان، بیش از ۲۰ ساعت به طول میانجامد.
در این مدت، طبق گفته مسؤولان بیمارستان، چهار پزشک متخصص درباره روند درمانیاش نظر میدهند که سه نفر از آنها نظرشان بر ترخیص او از بیمارستان بوده است، اما روایت یوسف جباریان چیزی دیگری است: اگر آن پزشکان متخصص برای من ترخیص نوشته بودند، خانواده من دیوانه بودند دم در گریه کنند؟! دو ـ سه ساعت گذشت و یک ارتوپد آمد و گفت: با چه کسی طرف حساب هستم؟ گفتم: دختر، پسر و همسرم همراهم هستند. به آنها گفت: ۶۰۰، ۷۰۰ میلیون تومان دارید واریز کنید تا او را در بیمارستان دیگری عمل کنیم؟
یک پزشک درخواست ۳۰ میلیون برای انجام عمل در بیمارستان عرفان کرد
وی ادامه میدهد: اینجا بود که به همراهم گفتند قطع نخاع میشوم. بعد از آن آقای دکتر دیگری گفت: با آن کسی که امضا کرده و طرف حساب هستیم، بگویید بیاید! چون پسرم به بیمارستانهای دیگر رفته بود تا برای من پذیرش بگیرد، دخترم را فرستادم. آمد به من گفت: میگویند: ۳۰ میلیون بدهید، من با این بیمارستان طرف حساب نیستم و عمل نمیکنم! در بیمارستان عرفان عمل میکنم. هزینه بیمارستان هم هر چقدر شود، پای خود شماست!
یوسف جباریان شرح حالش را به نماینده بنیاد شهید میگوید
۲۰ میلیون ودیعه به بیمارستان پرداخت کردم
البته جباریان در این مدت، به علت درد و رنجی که داشت با یکی از پزشکان درگیر میشود و خودش هم اذعان میکند در اثر فشاری که رویش بوده دست به چنین اقدامی دست زده است. در اینجا بیمارستان برای اینکه او را پذیرش کند، درخواست ۲۰ میلیون ودیعه میکند. او برای اینکار مجبور میشود علیرغم میل باطنیاش طلاهای همسرش را بفروشد.
نماینده بنیاد: هر جانبازی که در بیمارستان ساسان بستری شود، نباید پول بدهد
وقتی گفتوگو به اینجا میرسد، عزیزی نماینده بنیاد شهید خطاب به جباریان ابراز میدارد: بیمارستان ساسان هر جانبازی بستری شود، نه یک ریال پول از او میگیرد و نه هزینه بابت درمان از جانباز دریافت میکندو قضیه شما تصادف بوده و بیمه شما شخص ثالث است. ما با نیروهای مسلح که بیمهگر شماست صحبت کردیم و قرار شده آنها هزینههای شما را پرداخت کنند. وظیفه بنیاد تا این حد بوده، اگر رسیدگی نکردند و در بیمارستان به شما پذیرش ندادند، بحث دیگری است و ما همان لحظه برخورد میکردیم.
دیگر چه زمانی بنیاد شهید میخواهد دنبال من بیاید
در این بخش از گفتوگو، ناگاه بغض چند ساله و ناراحتیهای جباریان از بنیاد شهید سر باز میکند و رو به نماینده بنیاد از اینکه به حالت اشتغال درآمده است، میگوید: گفتید شماها که جانباز هستید، این حقوق را بگیرید و زندگی کنید. من الان ۵۵ ساله هستم. شاید تا ۶۰ سالگی عمر کنم. دیگر چه زمانی بنیاد شهید میخواهد دنبال من بیاید؟ میخواهد موقع مرگم، امتیازی به من بدهد که چون جانباز بودی، حالا شهید محسوب میشوی یا میخواهد قبرم را رایگان کند؟
آن زمان آرزوی مرگ کردم
جباریان درباره تداوم ناراحتیاش و پخش آن فیلم در فضای مجازی چنین بیان میدارد: وقتی روند درمانم در بیمارستان انجام نشد و مرا عذاب دادند، از درد، آرزوی مرگ کردم. سوپروایزر را صدا کردم و گفتم: خسته شدم. دیگر بریدهام و میخواهم از اینجا خودم را پایین بیندازم. ولی برای شما دردسر میشود. او در کمال خونسردی گفت: اگر توانستی بروی کنار پنجره، خودت را بینداز پایین!
من و پدرم از مسؤولان ستاد انتخاباتی آقای رئیسی بودیم
محمدعلی، تنها پسر یوسف جباریان وقتی سخنان پدرش را میشنود، قبل از اینکه وارد بحث اصلی گفتوگو شود، از دلبستگی پدر و خانوادهاش به اصل نظام و انقلاب میگوید و تصریح میکند: من و پدرم از مسؤولان ستاد انتخاباتی آقای رئیسی بودیم. به این دولت و نظام علاقه داریم و خودمان را مدیون این سیستم میدانیم.
محمدعلی جباریان از ارادتش به نظام میگوید
چرا روبروی آسانسور نشستم و زار زار گریه کردم
محمدعلی جباریان در ادامه با رد ادعای مدیر داخلی بیمارستان ساسان درباره دستور ترخیص بیمار از سوی سه پزشک متخصص میافزاید: من ۳۰ سال است به بیمارستان ساسان میروم. تا حالا کدام پزشک به من گفته پدر شما مرخص است و من بیمارستان را اذیت کرده باشم؟ اصلاً کدام انسان عاقلی قبول میکند که پدرش مرخص شود، ولی ترخیص او را قبول نکند؟ نکته اصلی این است که سه پزشک معالج متخصص حوزه جراحی لگن بیمار را ترخیص نکردند، بلکه هر سه مصمم بر عمل سریع بودند که محتمل بر قطع نخاع بود.
رسید دریافت سه میلیون و ۱۵۹ هزار تومانی
وی میگوید: وقتی از بیمارستان درخواست مدارک پزشکی پدرم را کردم، گفتند: باید سه میلیون تومان واریز کنم، بعد مدارک را بدهند. وقتی مدارک را گرفتم به کلینیک مرکز لگن ایران در نیاوران رفتم. دکتر حاجیزاده با دکتر قلیخانی تماس گرفت و وضعیت پدرم را توضیح داد. با دکتر حبیبزاده در اردبیل هم صحبت کردم. آنها به من گفتند: بیمار شما قطعاً نیاز به عمل ندارد. باز هم به چند بیمارستان دیگر رفتم. نظرها همه بر این بود که پدرم نیاز به عمل ندارد. وقتی به بیمارستان برگشتم و گفتم: این چه استرسی بود به من و خانوادهام وارد کردید؟ بلافاصله برگه عوض شد و همه چیز به هم خورد! گفتند چه کسی به شما گفته جراحی و عمل نیاز است؟!
همان اول از ما زیرمیزی خواستند
محمدعلی جباریان با اشاره به درخواست زیرمیزی برای عمل پدرش از سوی پزشک متخصص بیمارستان ساسان اظهار میدارد: هر ۲ دکتری که با من در ارتباط بودند، یکی از آنها مرا به مطب شخصیاش دعوت کرد و گفت: ساعت ۶ به مطب شخصی من میآیی و در آنجا درباره این مسأله توافق میکنیم! یکی از آنها هم مستقیماً گفت: ۳۰ میلیون میگیرم و الباقی که هزینه بستری است، دیگر بر عهده خودتان است! هر ۲ پزشک بر این تأکید داشتند که بیمار باید به بیمارستانی منتقل شود که ما میگوییم!
برگه تسویه حساب بیمارستان
وعدههایی که پای عمل رنگ میبازد
وقتی قرار شد یوسف جباریان از بیمارستان مرخص شود و فرزندش به صندوق بیمارستان مراجعه میکند، با توجه به قولهایی که مدیر بیمارستان داده است، حتی وعدههایی که بیمه ستاد کل نیروهای مسلح در تماسهای تلفنی دادهناد، فکر میکرد دیگر نیازی به پرداخت هزینهها نیست و مبلغ ودیعه بازگردانده میشود، اما استعلام مسؤول صندوق بیمارستان بیجواب میماند و آنها مجبور میشوند کل هزینه را شخصی پرداخت کنند.
روایت زهرا جباریان برای خبرنگار خبرگزاری فارس
شما اول باید امضای مرگ بدهید!
زهرا جباریان، دختر این جانباز دفاع مقدس درباره محتوای جلسهای که با دکتر بیمارستان درباره عمل پدرش داشته، اینچنین میگوید: خودم شخصاً داخل کلینیک با دکتر صحبت کردم و پرسیدم آیا پدرم نیاز به جراحی دارد یا نه؟ این دکتر ابتدا با من برخورد کرد که شما اول باید امضای مرگ بدهید! گفتم: قلب پدر من پِیس است و هفت بار در اردبیل پِیس تخلیه کرده و ما باید به تهران میآوردیم تا زیر نظر دکتر، معاینه شود. الان تشخیص شما چیست؟ دکتر گفت: جراحی پدر شما خیلی سخت است. من اینجا جراحی نمیکنم! گفتم: چرا مگر شما جراح این بیمارستان نیستید؟ گفت: نه! من خودم هر جا جراح باشم، آنجا عمل میکنم! میروم بیمارستان عرفان! گفتم: هزینهاش چقدر است؟ گفت: تقریباً ۳۰ میلیون. هزینه تعداد شبهایی هم که آنجا بستری میشود، پای خودتان است.
خلیل عزیزی، نماینده بنیاد شهید و امور ایثارگران پاسخ میدهد
ضعف اطلاعرسانی درباره خدمات و وظایف بیمه به ایثارگران
خلیل عزیزی، نماینده بنیاد شهید بعد از شنیدن سخنان یوسف جباریان و فرزندانش درباره اقداماتی که بنیاد شهید و امور ایثارگران در این شرایط میتواند، انجام دهد، بیان میدارد: جامعه هدف بنیاد یک جامعه گستردهای است، توان بنیاد شهید هم محدود و مقطعی است؛ یعنی نمیشود بگوییم همه افرادی را کاملاً پوشش داده و به آنها خدمات کامل میدهیم، چند تا علت وجود دارد. یکی اینکه اطلاعرسانی از طرف مجموعه بنیاد صورت نگرفته که ایثاگران و خانوادههای آنها از وظایف بیمه اطلاع کافی داشته باشند. در زمینه تخصصی هم باید شورای پزشکی تصمیم بگیرد. البته نیاز است بنیاد شهید برای این جامعه هدف، مراکز درمانی گستردهای پیشبینی کند.
حق پرستاری مضاعف به آقای جباریان تعلق میگیرد
وی در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس، درباره تعلق حق پرستاری برای چنین جانبازی با این وضعیت جسمی که در حال حاضر دارد، میگوید: آقای جباریان باید مدارکش را برای بنیاد شهید بفرستد و در طول مدت درمان، ما هم پرستاری مضاعف برای ایشان مینویسیم تا زمانی که وضیعتش بهتر شود. چون نیاز به پرستاری و مراقبت دارد، به احتمال زیاد یک شیفت پرستاری به ایشان بدهند که کارهای درمانیاش را انجام بدهد.
«نظام» پدر من است
ادامه بحث به ماجرای تجمعات اعتراضآمیز چند روز اخیر ایثاگران کشیده میشود. جباریان با اینکه تحمل درد در چهرهاش هویداست، با جدیت میگوید: میخواهم بگویم «نظام» پدر من است. ولی دلیل نمیشود که حق من ضایع شود. من مگر چقدر عمر دارم؟ اگر یک بار از نزدیک آقای رئیسی را ببینم تمام مشکلات را میگویم؛ مشکل من، مشکل تمام ایثارگران است.
بوسه محمدطاها بر دستان پدربزرگش
وقتی گفتوگو با آزاده جانباز یوسف جباریان تمام میشود، باز او تأکید میکند: گلایه من،گلایه داخلی است و هیچ ربطی به مسائل سیاسی ندارد. مسؤولان باید برای تکریم ایثارگران گامهای موثرتری بردارند و تا زنده هستند گرامیشان بدارند.
انتهای پیام/
منبع