. . دیروز که ما زیر باران چای شهادت می‌ریختیم، شهادت رفته بود هزارکیلومتر آن‌طرف‌تر دنبال…

.
.
دیروز که ما زیر باران چای شهادت می‌ریختیم، شهادت رفته بود  هزارکیلومتر آن‌طرف‌تر دنبال…


.
.
دیروز که ما زیر باران چای شهادت می‌ریختیم، شهادت رفته بود هزارکیلومتر آن‌طرف‌تر دنبال صاحبش. دنبال یک آدمی که خودش را برای اسلام و ایران قوی کرده بود و دشمن را پریشان.
تمام تاریخ را هم که نگاه کنید چیزی جز این نمی‌بینید. ابلیس رفت سراغ آدم چون جایگاهش را در خطر دید.
آن دونفر لشکر کشیدند برای کشتن فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها، چرا که افشاگری‌هایش پته حکومت‌ دروغین‌شان را می‌ریخت روی آب.
دشمن برای مالک‌اشتر و محمدبن‌ابوبکر که خواب شیرینش را گرفته بودند، نقشه ترور کشید نه برای امثال ابوموسی اشعری.
یزید سپاه جمع کرد برای کشتن حسین علیه‌السلام چون بساط عیشش را داشت خاکستر می‌کرد و الا چرا یقه ابن‌عباس را نگرفت؟
اصلش هم همین است، دشمن آن‌قدر بی‌کار نیست که بیافتد دنبال آدم‌های یک‌لاقبایی مثل ما که از وجود منورمان ککش هم نمی‌گزد؛ حالا هرچقدر هم که توی توهمات‌مان آدم‌های فوق مهمی باشیم.
دشمن قدر گلوله‌هایش را خوب می‌داند. در خرج‌کردن‌شان اهل اسراف نیست؛ برای هرکدامش هدف دارد. می‌رود سراغ آدم‌هایی که آن‌قدر بزرگ شده‌اند تا خارچشمش باشند و استخوان در گلویش.

شهادت لایق آدم‌هایی‌ست که در نقطه خودشان تبدیل به قله‌ای بلند و محکم شده‌اند و دیگران را در پناه گرفته‌اند.
برای امثال ما که چشم دشمن را با فوت هم‌ نمی‌بندیم، همان سوختن با چای شهادت کافی‌ست.

پ،ن: شهادت خواستن ما مثل این می‌مونه که بگیم: شهادت بیا منو بخور.
۹۹/۹/۸



منبع

zeinab.baano@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید