گروه بینالملل دفاعپرس – «امیر فتحی» کارشناس روابط بینالملل، با طرح آتش بستی که از طرف رئیس جمهور جدید آمریکا دونالد ترامپ به اسرائیل ابلاغ گردیده و اجرایی شدن این مهم توسط رژیم جعلی و اشغالگر قدس نسبت به مردم مظلوم غزه و در ادامه این استراتژیک دیدگاه ترامپ نسبت به شرط مذاکره با ایران در راستای حذف و نابودی کامل صنعت موشکی جمهوری اسلامی ایران میباشد.
آنچنان که اگر تاریخ مورد مطالعه قرار گیرد و سابقه این مذاکرات بررسی شود به این امر خطیر میرسیم که اسرائیل هیچگاه نسبت به تعهدات خویش پایبند نبوده هست و همیشه از سوی آن این مذاکرات که تعهداتی را متحمل شده هست، مورد نقد و لغو قرار گرفته هست و اگر این مسیر را مسیر همواری مدنظر قرار دهیم بدون هیچ گونه ضریب خطر قطع الیقین در این مسیر به چالشهای عمیقی برخورد خواهیم کرد.
پس همراهی و اعتماد در مقابل دشمن با مذکورات فوق معنا ندارد و عنایت به تاریخ در مسیر این حرکت سبب بیمه شدن این تفکر هست.
اما در مورد رابطه دوستی با آمریکا همیشه باید عیناً همچون به نظرات فوق به تاریخ توجه داشت. رهبری عزیز انقلاب در سخنرانی خویش در مورد ۱۹ دی ۱۳۵۶ در جمع مردم شریف قم فرمودند:
۱) ایران آمریکا پسند …
ایران آمریکا پسند چگونه ایرانی هست؟
ایران سال ۱۳۵۶ از نظر رئیس جمهور آمریکا مطلوب بوده هست.
چرا؟
۱) ایران کاملا مطیع آمریکا بوده و منافع رژیم صهیونسیتی و آمریکا کاملا از طرف ایران تامین میشد.
اگر مصداقی طرح شود: پولی که ۵۰ هزار مستشار آمریکایی دریافت میکردند از بودجه آموزش و پرورش بیشتر بود.
۲) هر حرکتی در ایران با دیکتاتوری شدید سرکوب میشد از جبهه ملی گرفته تا نهضت آزادی و چریکهای فدائی خلق
۳) الف) پول کشور خرج مردم و آبادانی کشور نمیشد.
ب) جمعیت کشور حدود ۳۵ میلیون بود.
ج) فروش روزانه نفت نزدیک به شش میلیون بشکه بود.
اما پول آن در جیب عدهای خاص میرفت و شکاف طبقاتی هولناکی در کشور حاکم بود.
۴) از عقب افتادهترین کشورها در عرصه علم و فناوری بودیم.
۵) ترویج فساد و ابتذال و بی حیایی از اروپا در این کشور بیشتر بود.
(آمریکا امروز هم به دنبال ایران گذشته هستند)
کارتر این آرزو را به گور برد و ترامپ هم به گور خواهد برد.
۲) رکب خوردن آمریکا …
ایران دوران پهلوی قلعه منافع آمریکا بود. از دل آن قلعه انقلاب شد و آمریکاییها نفهمیدن این خطای محاسباتی آمریکا بود.
مصداق شروع حرکت حضرت موسی (ع) از کاخ فرعون
حتی آمریکاییها تا الان هم در مورد مسائل ایران اشتباه کردند؛ مثلا تحریم کردند که ما را فلج کنند و ضربه زنند.
اما با این تحریم در ابعاد ذیل قویتر شدیم: در علم و فناوری پیشرفت حاصل شد، حضور جوانان و نفوذ منطقهای
۳) بازی با واقعیت …
آمریکاییها متوجه شدن که با ابزار سخت کارشان پیش نمیرود
مثلا در غزه اینهمه جنایت کردند، اما نتوانستند خللی در اراده فلسطینیها ایجاد کنند.
پس حرکت به سمت کار نرم و تبلیغاتی کردند
یعنی دروغ پردازی (تصور مردم را از واقعیت تغییر دادهاند)
زمانی که قوی میشوند میگویند در حال ضعیف شدن هستید
زمانی که تهدید ناپذیر میشوند میگویند با تهدید نابود میشوید.
۴)کینه شتری …
ثروت ایران از سال ۱۳۲۰ در مشت آمریکاییها بود و انقلاب این ثروت را از آنها گرفت.
این قضیه برای آمریکا فراموش ناشدنی هست و به این راحتی دست بردار نیست و کینه اش شتری هست.
علت تفاوت آمریکا و کشورهای غربی چنین هست.
آمریکا در این محور شکست خوردن و در صدد جبران هستند و از طرفی هر طور میتوانند دشمنی میکنن.
۵) چراغ امید روشنه…
باید به کمک خدا امیدوار باشیم
دشمن به دنبال آن هست امید را از دل جوانان خارج کند
هر کسی زبان گویایی داشته باشد
امید را باید زنده نگه دارد و حرفهای ناامید کننده نباید بزند
نوزده دی ۱۳۵۶ قیام مردم سرکوب شد و مردم شهید و زخمی شدن و، اما در ۱۲ روز بعد امام راحل نوید پیروزی داد.
چه کسی باور میکرد این حرکت پاسخ مناسبی را به انقلابیون بدهد پس نباید بگذاریم چراغ امید خاموش شود البته امید واری در کنار تلاش معنا پیدا میکند.
(بیانات رهبری در دیدار مردم شریف قم).
اما مذاکره با آمریکا از نظر امام خمینی (ره)
اندیشه سیاسی مبانی و اصول نسبتاً ثابت دارد، اما آرای سیاسی متناسب با شرایط و موقعیتهای مختلف میتواند تغییر کند. یکی از اصول ثابت اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) عدم سلطه گری و سلطه پذیری هست که در قانون اساسی نیز همین معنا وارد شده هست؛ بنابراین این سلطه چه از سوی آمریکا باشد و چه از سوی کشوری دیگر باید به نفی آن پرداخت.
دیدگاه امام خمینی درباره مذاکره با آمریکا چه بود؟ پاسخ به سوال فوق را در چند بند زیر میتوان مورد ملاحظه قرار داد:
۱- امام خمینی (ره) بسیار از آمریکا نام بردهاند که با مطالعه کل آنها باید نظر ایشان را کشف نمود. قبل از شروع نهضت چند بار از آمریکا نام بردهاند که ظاهراً به وجه سیاسی آن ارتباطی ندارد ولی در دوم آذر ۴۱ وقتی معلوم شد که قرار هست پیمان سنتو که طرحی آمریکایی برای ایران بود به اجرا درآید، امام در هر فرصتی سعی کردند، در این مورد روشنگری کنند و آنچه منجر به تبعید امام به ترکیه شد مخالفت ایشان با کاپیتولاسیون یعنی قضاوت کنسولی در مورد آمریکاییها بود. در آن زمان امام این نکته را در مورد آمریکا دریافته بودند که آمریکا در سیاست خارجی به مردم جهان سوم به صورت تحقیرآمیزی مینگرد و هر نوع وحشیگری را برای خود در مقابل آنها مجاز میداند. در طول نهضت این موضوع بیشتر عیان شد و پس از انقلاب نیز اکثر غائلههایی که در کشور رخ میداد بالاخره رد پای آمریکاییها در آن دیده میشد. همچنین دستاندازی آمریکاییها در دیگر کشورهای مسلمان نیز امر غیر قابل انکاری بود که نمونه آنها را هنوز در عراق، افغانستان، لیبی، مصر و سوریه میتوان مشاهده کرد؛ لذا امام به آمریکا لقب شیطان بزرگ دادند.
۲- به رغم آنکه تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه و عراق به دلیل مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون بود، اما قبل از قطع رابطه آمریکا با ایران در مورد چگونگی رابطه باید کشورها، فقط دو کشور را استثنا کردند. یکی اسرائیل که علاوه بر قوم پرستی، اشغالگر و متجاوز میباشد و تا زمانی که چنین ساختاری دارد، در منظومه اندیشهای امام مشروعیت ندارد. دیگری افریقای جنوبی بود که آن نیز رژیمی نژادپرست داشت ولی آنگاه که طرفداران ماندلا پیروز شدند و رژیم نژادپرست، اصلاح گردید، ایران جزو اولین کشورهایی بود که با افریقای جنوبی رابطه برقرار کرد؛ بنابراین عدم ارتباط با آمریکا مانند عدم ارتباط با اسرائیل اولاً و بالذات غیر مشروع نبود، زیرا از نظر امام اگر چه آمریکا در سیاست خارجی رفتاری شیطانی در پیش گرفته بود، ولی از لحاظ مبانی حقوقی با مشکل مشروعیت مواجه نبود.
۳- به رغم انتقادهای شدید امام نسبت به آمریکا، ایشان نظرشان قطع رابطه با آمریکا نبود ولی بزرگترین اشتباه آمریکاییها این بود به جای تعامل سازنده با ایران به صورت غیر مستقیم قصد براندازی داشتند. همچنین تحریم اقتصادی را آغاز کردند که نهایت با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان، ارتباط سیاسی رسمی به طور کامل قطع شد؛ و البته امام خمینی (ره) حتی از تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران هم برای ایجاد خودباوری و خوداتکایی استقبال کردند.
۴- اگر چه امام میدانستند دستگاه سیاست خارجی آمریکا به راحتی و به فوریت قادر نیست سیاست خود را بر اساس احترام متقابل با کشورهای کمتر توسعه یافته تنظیم کند و ارتباط با آمریکا را به رابطه گرگ و میش تشبیه کرده بودند، با این وصف برای آنکه امید داشتند که روابط بین الملل جهت مثبت تری به خود بگیرد و ارادتمندان ایشان تصور نکنند که نگاه ایشان به آمریکا همانند نگاهی هست که به رژیم اشغالگر قدس و افریقای جنوبی دارند، با گفتن عباراتی مانند جملات زیر راه ارتباط را مشروط به شروطی باز گذاشتند:
با امریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. (ر. ک. صحیفه امام ج ۱۹ ص ۹۵)
از عبارات فوق برمیآید که امام احساس کرده بودند که آمریکا به دلائلی به از سرگیری روابط با ایران محتاج هست و باید با عباراتی از ارتباط سخن گفت که هم عملکرد گذشته آن مورد غفلت قرار نگیرد و هم اگر ارتباط برقرار شد از موضع عزت باشد و هم عدم ارتباط دائمی به عنوان یک اصل تلقی نگردد.
۵- امام خمینی (ره) سیاست خارجی را بر اساس ایجاد و حتی استحکام رابطه با همه ملل مینگریستند و عدم ارتباط در نظر ایشان موارد استثنائی بود، حتی با شوروی سابق که نظام سیاسی آن در مورد دینمداری از مواضع آمریکا در مورد برخی موضوعات مورد مناقشه بدتر بود، با حفظ محتوای شعار نه شرقی نه غربی، ارتباط را قطع نکردند و در سال ۶۷ به عنوان هدیه سال نو مسیحی پیامی را که بر اساس اصل فقهی دعوت به ارزشها هست، برای آقای گورباچف ارسال نمودند؛ بنابراین اصل عدم ارتباط از نظر امام نمیتواند امری دائمی تلقی شود.
۶- اندیشه سیاسی مبانی و اصول نسبتاً ثابت دارد، اما آرای سیاسی متناسب با شرایط و موقعیتهای مختلف میتواند تغییر کند. یکی از اصول ثابت اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) عدم سلطهگری و سلطهپذیری هست که در قانون اساسی نیز همین معنا وارد شده هست؛ بنابراین این سلطه چه از سوی آمریکا باشد و چه از سوی کشوری دیگر باید به نفی آن پرداخت. همچنین یکی دیگر از اصول ثابت اندیشه امام، دوستی و رابطه با ملل مختلف هست؛ لذا برقراری رابطه با آمریکا مشروط به اینکه از موضع پذیرش سلطه نباشد، نه تنها مذموم نیست که در جهت مبنای دیگر اندیشه ایشان یعنی اصالت دادن به برقراری رابطه میباشد. با این حال به نظر میرسد عدم ارتباط موقت هر چند کمی درازمدت با آمریکا جهت خودباوری و خوداتکایی و نیز تعدیل رفتار آمریکا جزو آرای سیاسی ایشان بوده هست که، چون خودباوری و خوداتکایی در فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی نهادینه شده، دیگر موضوع فوق تحصیل حاصل هست؛ لذا میماند تعدیل رفتار آمریکا در موضوعات سیاستهای سلطه جویانه؛ که اگر چنین تعدیلی با ادامه همین وضع ممکن باشد، ارجح آن هست که ارتباط برقرار نشود، اما اگر شواهدی نشان دهد که حتی مذاکرات رو درو باعث تعامل سازنده و چنین تعدیلی خواهد شد، آنگاه شاید بتوان گفت از حیث آرای سیاسی امام خمینی (ره) حتی مذاکره مستقیم برای تعریف رابطهای معقول با آمریکا موضوعیت خواهد یافت.
۷- به نظر میرسد اهلیت داشتن دستگاه دیپلماسی برای برقراری رابطه معقول هم یکی از دغدغههای امام بوده هست؛ لذا تا زمانی که دستگاه دپیلماسی کشور جوان بود و نیاز به تجربهاندوزی داشت تا بتواند در موضوعات بسیار پیچیده به تعاملی از موضوع اقتدار با یک قدرت بزرگ که امکانات فراوان جاسوسی و تبلیغی فراوان و کارامد هم در اختیار دارد، بپردازد و مواضعی اتخاذ کند که اثر معکوس از آن حاصل نشود، ترجیح امام خمینی (س) عدم ارتباط بود تا آمریکا نتواند در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی نفوذ نماید ولی وقتی دستگاه مجموعه دپیلماسی ایران هم از حیث دانش و بینش سیاسی و هم از جهت داشتن نیروهای توانمند تاثیرگذار در روابط بینالملل که زبان دپیلماسی را آموخته و تجربه و امکانات مناسب را کسب کرده باشد، دیگر ایجاد رابطه علاوه بر آنکه خلاف اندیشه امام خمینی (ره) نخواهد بود که حتی با آرای سیاسی ایشان در این مورد نیز غیر هم جهت نخواهد بود. البته مشروط به آنکه جمع جبری چنین تعاملی هم با حفظ اصول مصرح در قانون اساسی سازگار باشد و هم اکثریت ملت با آن موافقت اصولی داشته باشند.
آمریکا تمایل دارد کشورها در نقش کارگزارانش عمل کنند. مفهوم «کارگزار» در اینجا به معنای خدمت به منافع ملی آمریکا هست؛ به این معنا که وجود، منابع، فعالیتها و موقعیت جغرافیایی این کشورها به نوعی در خدمت منافع ایالات متحده باشد. برای مثال، برخی کشورها دارای منابع طبیعی، معدنی یا جغرافیایی خاصی هستند که ایالات متحده از آنها استفاده میکند. این منابع ممکن هست شامل ذخایر طبیعی یا موقعیتهای استراتژیک جغرافیایی باشند. بهعنوان نمونه، کشورهایی که در تقابل یا رقابت با روسیه قرار دارند، معمولاً بهعنوان ابزارهایی در سیاست خارجی کلان ایالات متحده عمل میکنند. در این چارچوب، مناطقی مانند قفقاز (شامل ارمنستان و آذربایجان) و شرق اروپا نقش مهمی دارند. این کشورها ممکن هست خود بهتنهایی دارای منابع ویژهای مانند نفت و گاز نباشند، اما به دلیل موقعیت جغرافیایی و استراتژیک خود، به ابزاری در سیاست خارجی آمریکا تبدیل میشوند.
ایران، از نگاه ایالات متحده، ویژگیهایی دارد که آن را به کشوری بسیار مهم و استراتژیک تبدیل میکند. موقعیت راهبردی ایران، منابع غنی نفت و گاز، و جایگاه جغرافیایی آن از جمله عواملی هستند که توجه آمریکا را به خود جلب کردهاند. ایران نهتنها همسایه روسیه، یکی از رقبای جدی آمریکا هست، بلکه در منطقه غرب آسیا قرار دارد که خود یک منطقه راهبردی محسوب میشود. علاوه بر این، ایران کشوری بزرگ با منابع طبیعی فراوان، از جمله معادن نفت و گاز، هست. همه این ویژگیها سبب شده هست که ایالات متحده انتظار داشته باشد ایران در خدمت منافع ملی آن عمل کند. از منظر آمریکا، ایران یا باید بهعنوان یک کارگزار (client state) عمل کند، یعنی منابع و موقعیت استراتژیک خود را در اختیار منافع آمریکا قرار دهد، یا در غیر این صورت بهعنوان دشمن (enemy) تلقی میشود. به همین دلیل، اگر ایران از نقش کارگزارانهای که آمریکا برایش تعریف کرده هست سر باز زند، در زمره دشمنان ایالات متحده قرار میگیرد.
مشکل آمریکا با ایران ناشی از همین نگاه دوگانه هست. آمریکا ایران را در شرایط کنونی بهعنوان دشمن میبیند، چرا که ایران حاضر نیست در خدمت منافع آن قرار گیرد. این نگاه خصمانه به ایران بر پایه همان دکترین و سیاستی هست که بیست و چند سال پیش توسط جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا مطرح شد. او در دوران پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و در قالب جنگ موسوم به «جنگ علیه تروریسم» بهصراحت اعلام کرد: «یا با مایید یا علیه ما.» این اظهارات نشاندهنده دوگانهای بود که آمریکا برای کشورها ترسیم کرده بود.
در این دوگانه، کشورها یا باید در تیم آمریکا قرار بگیرند و بهعنوان کارگزار آن عمل کنند (همان کلاینت بودن) یا دشمن مطلق تلقی میشوند. در این نگاه، جایی برای حالت سوم وجود ندارد. ایران نیز، به دلیل استقلال خود و عدم تمایل به پذیرش نقش کارگزارانه، در دسته دشمنان آمریکا قرار گرفته هست. این مسئله ریشه اصلی تنشهای دیرینه میان دو کشور هست.
در این میان، یک عامل دیگر نیز در تشدید این دشمنی نقش دارد: استثناگرایی آمریکایی (American Exceptionalism). آمریکاییها خود را ملتی برگزیده و مورد لطف خداوند میدانند. این باور، که ریشه در اعتقادات مذهبی، سیاسی و فرهنگی آنها دارد، باعث شده که آمریکا خود را کشوری استثنایی و به نوعی «سرزمین موعود» تلقی کند. از این منظر، هرگونه ضربهای به این کشور، غرور ملی آنها را به شدت جریحهدار میکند و آمریکاییها به هیچ وجه حاضر نیستند از چنین مسائلی کوتاه بیایند.
تعبیر «کینه شتری» که رهبر انقلاب از آن استفاده کردند، ناظر به همین مسئله هست. آمریکا از دست دادن ایران را یک ضربه جدی به خود تلقی میکند. ایران، که در دوران پهلوی به قول جیمی کارتر بهعنوان یک «جزیره ثبات» و پایگاه مهمی برای منافع ملی آمریکا در غرب آسیا شناخته میشد، نه تنها منابع غنی خود را در اختیار آمریکا قرار میداد، بلکه در جنگها و مسائل مختلف نیز به آمریکا خدمت میکرد. بهعنوان مثال، در جریان جنگ ویتنام، ایران به منافع آمریکا کمک کرد و عملاً در دوره پهلوی در راستای سیاستها و منافع غرب عمل میکرد.
آمریکا هیچ گاه دنبال سربلندی جمهوری اسلامی نبوده و نیست و نخواهد بود پس سیاه نمایی افراد را در مذاکره با آمریکا بهجهت اینکه اقبال عمومی را در پی دارد درست و با استدلال پاسخگو باشیم.
انتهای پیام/ ۱۳۴
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست