راز ماندگاری امام خمینی در عرصه تحولات بین‌الملل

راز ماندگاری امام خمینی در عرصه تحولات بین‌الملل



امام خمینی بدون تردید در عرصه کلان سیاست بین‌الملل باقی می‌ماند و تأثیر خود را بر تحولات عظیم جهانی حفظ خواهد کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: حضرت امام خمینی در پاسخ به سؤال «اوریانا فالاچی» خبرنگار سرشناس ایتالیایی که پرسیده بود ایران در دست شماست، می‌خواهید چه کنید؟ فرموده بودند: «ایران در دست من نیست، در دست ملت است و ملت هم کسی که خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادی مطلق به او ممکن است رو بیاورند.» (صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۹۱)

سی و سومین سالگرد ارتحال جانگداز حضرت امام خمینی – قدس سره الشریف – را پشت‌سر گذاشتیم. در باورمان نبود که یک روز پس از او زنده بمانیم و اگر التیام این درد جانکاه به وسیله عنایات خداوند و رهبری خلف امام نبود، واقعاً هم تاب ماندن‌مان نبود. امام کاملاً مطمئن بود که این التیام کافی است و لذا در فراز پایانی وصیت‌نامه الهی – سیاسی خود نوشته بودند: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم…. و از ملت امیدوارم با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و بالاتر در خدمتند و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.» 

این‌گونه بود که انقلاب اسلامی با همان توفندگی ماند، از استحکام نظام کاسته نشد و علی‌رغم همه فتنه‌ها و توطئه‌ها، آموزه‌های نورانی او برجای ماندند و ملت ایران پای کار انقلاب امام ماند. بنابراین نه تنها امت که امام هم باقی ماند و جهان بارها به این اعتراف کرده است. در آمریکا، در اروپا، در آسیا و در آفریقا هنوز درباره امام و انقلاب او هر روزه مطلب نوشته و در کرسی‌ها به بحث گذاشته می‌شود. یکی از سادات تبعه عربستان سعودی که در ایرلند امام جماعت یک مسجد است، سال گذشته درباره ادامه تأثیرات حضرت امام بر مراکز فکری و سیاسی دنیا گفت: «شما کافی است اسم «خمینی» را در گوگل سرچ کنید خواهید دید که هر سال نسبت به سال قبل، چند برابر شده است و این رشد توجه به بنیانگذار انقلاب را نشان می‌دهد.»

وقتی نام ایشان را در شبکه‌های اجتماعی جست‌وجو کنیم می‌بینیم چه تعداد خبر، یادداشت، مصاحبه، میزگرد، مقاله، گزارش، کتاب، مجله، فیلم، نقاشی، شعر و… در جانبداری از امام نوشته شده است. البته از آن طرف هم هست یعنی هنوز دشمنی با امام از سوی استکبار جهانی، منافقان در کشورهای اسلامی و عمله استکبار و ارتجاع در جاهای مختلف ادامه دارد و خود این هم یعنی امام زنده است وگرنه این حجم دشمنی پس از ارتحال ایشان معنی و مفهومی ندارد. 

«تدا اسکاچپول» نظریه‌پرداز انقلاب‌ها می‌گوید – نقل به مضمون – من براساس تجزیه و تحلیل انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و انقلاب چین (۱۹۴۷) نظریه‌ای داشتم مبنی بر اینکه انقلاب‌ها ماهیت اقتصادی دارند و این نظریه پابرجا بود و در محافل آکادمیک به عنوان یک دستاورد اساسی پژوهشی مورد پذیرش بود و من مطمئن بودم خطایی در این نظریه نیست، تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست. وقتی این انقلاب را واکاوی کردم دیدم به هیچ وجه نمی‌توان انقلاب آیت‌الله خمینی را با این تئوری توضیح داد. در این‌جا بود که متوجه خطای خود شدم. 

در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، «اوریانافالاچی» نویسنده و روزنامه‌نگار ایتالیایی که مصاحبه‌های مشهوری دارد، با نگاه به خیابان‌های ایران، به قدرت و جایگاه رهبری انقلاب در میان مردم پی می‌برد. او در پاریس از حضرت امام می‌پرسد، اینک که ایران در دست شماست، می‌خواهید چه کنید؟ امام پاسخ او را با ظرافت می‌دهد و می‌گوید ایران در دست من نیست، دست ملت است. 

در تاریخ چند صدساله ایران، شخصیتی با درجه محبوبیت امام وجود نداشته و این یک مورد ویژه است. اما در همان حال واقعیت دیگر این است که در هیچ زمانی به‌اندازه امروز و این چهل واندی سال، «ملت ایران» دایرمدار اداره مسایل کلان و خرد این کشور نبوده و به همین جهت کشور از انواعی از تهاجمات و دسیسه‌های بسیار سهمگین به سلامت عبور کرده است. همین روزها بارها شاهد اعتراف مقامات آمریکایی به شکست سیاست‌های به شدت تهاجمی دوره دونالد ترامپ موسوم به «فشار حداکثری» و دوره‌های پیش از او بوده‌ایم. تداوم دشمنی علیه ملت ایران و در همان حال ناله و نفرین‌های آنان به خوبی بیانگر زنده بودن انقلاب اسلامی و زنده بودن حضرت امام خمینی است. 

با بررسی انقلاب‌های دنیا می‌توانیم بگوییم این قطعاً یک مورد استثنایی است که هم شخص و هم شخصیت رهبر یک انقلاب، پس از رحلت و حتی پس از چند سال به حیات خود ادامه داده باشد. در مورد انقلاب فرانسه ۱۷۹۹ – ۱۷۸۹ که وضع بغرنج‌تر از این حرف‌هاست. چرا که اصولاً کسی نمی‌داند چه کسی رهبر آن بوده و اهداف اعلام شده از سوی انقلابیون چه بوده است؟ و در نهایت هم این انقلاب، شش سال پس از پیروزی دچار هرج و مرج شدید شد و با روی کار آمدن ناپلئون بناپارت در سال ۱۷۹۹ از میان رفت و در سال ۱۸۰۴ جمهوری فرانسه منحل و امپراتوری فرانسه احیا شد. 

انقلاب اکتبر روسیه ۱۹۱۷ – ۱۲۹۶ش – توسط «ولادیمیر لنین» به پیروزی رسیده است. خط مشی لنین با روی کار آمدن استالین در سال ۱۹۲۴م – ۱۳۰۳ش – یعنی پس از هفت سال کاملاً کنار گذاشته شد و لنین به یک نام کم‌فروغ تاریخ روسیه تبدیل گردید. در انقلاب ضداستعماری هند، «مهاتماگاندی» رهبری مبارزات مردم علیه انگلیس را تا ۱۹۴۷ برعهده داشت. هند پس از ترور شدن رهبر خود در سال ۱۹۴۸ تا امروز نام گاندی را گرامی داشته و از او تجلیل می‌کند، اما رسم و نگرش استقلال‌طلبانه او را کاملاً کنار گذاشته و زیر «جبهه غرب به رهبری آمریکا» قرار گرفته است. 

در مصر نیز شبه‌انقلاب ناسیونالیستی افسران آزاد در سال ۱۹۵۲ پیروز شد و در ۱۹۵۶ نظام سلطنتی کنار گذاشته شد و یکی از رهبران آن به ریاست‌جمهوری رسید. این انقلاب، ۱۴ سال بعد، با مرگ جمال عبدالناصر و روی کار آمدن انورسادات تمام شد و نام رهبری آن – محمد نجیب و عبدالناصر- به موزه تاریخ رفت. 

بنابراین می‌توان به طور کلی گفت در انقلاب‌ها و شبه‌انقلاب‌های دیگر، به فاصله چند سال پس از پیروزی، رهبری یا توأمان در اسم و رسم از بین رفته است، یا در رسم از بین رفته و فقط در اسم باقی مانده است. انقلاب اسلامی از این حیث کاملاً استثنایی می‌باشد. دلیل آن اولاً دین، ثانیاً رهبری و ثالثاً مردم ایران است. در این انقلاب، رهبری حضرت امام اولاً و بالذات دینی بود. گراهام فولر می‌گوید، آیت‌الله خمینی از طریق یک ایدئولوژی جهانی اسلامی، ایران را در خط مقدم جبهه‌ای بین‌المللی قرار داد. 

نکته بی‌بدیل دیگر این است که پس از ارتحال حضرت امام، رهبری بیش از هر کسی جد و جهد ادامه راه و رسم و نام امام عزیز را داشته است و باید گفت اگر پاسداری از خط و راه امام توسط ایشان، دنبال نمی‌شد، در ایران هم امکان تکرار سرنوشت رهبران انقلاب‌های دیگر وجود داشت. 

موضوع دیگر این است که در این انقلاب، مردم از منظری کاملاً ایدئولوژیک به رهبری و جایگاه آن نگاه کرده‌اند. «مارتین کرامر» استاد دانشگاه آمریکا که مأموریت داشته تا درباره دلایل موفقیت امام در هدایت مردم ایران و در هدایت منطقه تحقیق نماید، می‌گوید نمی‌توان بدون فهم واژه امامت و فهم کاربرد آن در اسلام و به خصوص در جامعه شیعی، به دلایل و علل محبوبیت آیت‌الله خمینی و بقیه ر هبران مذهبی ایران پی برد. وی می‌گوید به کار بردن چنین عنوانی – یعنی عنوان امام – به این معناست که پیروان آیت‌الله خمینی، قدرت او را الهی و مشروع می‌دانند. 

امام خمینی نه تنها در وجدان مسلمین بلکه حتی در وجدان جوامع مذهبی دیگر هم باقیمانده و از جمله هنوز در میان مسیحیان جایگاه برجسته‌ای دارد. سخنان چند روز قبل «پاپ فرانسیس» رهبر کاتولیک‌ها در دیدار با آیت‌الله اعرافی ناظر به همین مسئله است. وی گفت: «اینکه یک نظام سیاسی براساس نگاه دینی استوار باشد، برای ما قابل احترام است این امر در جای دیگر جهان وجود ندارد و امتیاز مهمی برای ایران محسوب می‌شود.»

انقلاب ایران از همان آغاز به شدت مورد توجه ارباب کلیسا و به خصوص پیروان مسیحیت بود و در واقع گرایش بیشتر مسیحیان به مسایل دینی را در پی داشت و این موضوع کلیساها را از غربت و کسادی خارج نمود. 

کما اینکه یک آمار بیانگر آن است که شمار مسیحیانی که در روزهای یکشنبه در آئین مذهبی نیایش کلیسا شرکت می‌نمایند، بعد از پیروزی انقلاب دائماً رو به افزایش گذاشته است. حدود ۳۰ سال پیش «فوبسری» که یک کشیش فعال در آمریکای لاتین می‌باشد و شعبه‌ای از دانشگاه‌های مذهبی او در بسیاری از کشورهای آن منطقه فعال است، گفته بود: آیت‌الله خمینی راهی را به رویمان گشود که مهم‌ترین پیام آن امکان بازیابی هویت معنوی و قدرت الهی و ایمان بوده است. امام با بازگشایی این راه‌، وجدان معنوی غرب را شدیداً به لرزه درآورد، هرچند رسانه‌های گروهی غرب سعی در پوشاندن و مخفی ساختن آن داشته‌اند. «رابرت ماکواند» که از او به عنوان یک مسیحی پیگیر اعتقادات مذهبی یاد می‌شود نیز گفته بود: «حرکت آیت‌الله خمینی در دنیای دیانت، عصر جدیدی را آفرید.»

امام خمینی بدون تردید در عرصه کلان سیاست بین‌الملل باقی می‌ماند و تأثیر خود را بر تحولات عظیم جهانی حفظ خواهد کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید