رمز محبوبیت حضرت امیرالمؤمنین (ع) در دل‌ها چیست؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امروز (روز ۲۱ ماه مبارک رمضان) و سالروز شهادت حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هست.

ایشان قرآن ناطق، دوست دوستان خدا و دشمن دشمنان خدا بودند و انصاف و عدالت را طبق دستورات خداوند رعایت می‌کردند، اما در این میان این انصاف و عدالت به مذاق عده‌ای خوش نیامد که در نتیجه با ایشان به دشمنی پرداختند.

به همین خاطر با استفاده از کتاب «جاذبه و دافعه علی (علیه‌السلام)» که به قلم استاد شهید «مرتضی مطهری» توسط انتشارات «صدرا» منتشر شده هست، به بررسی گوشه‌ای از علل و عوامل «جاذبه» و «دافعه» حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌پردازیم.

«درود خداوند بر روانی باد که او را خاک برگرفت و عدل نیز با وی مدفون شد. با حق پیمان بسته بود که به‌جای آن بدلی نگزیند، پس با حق و با ایمان مقرون شده بود.»

نیروی جاذبه حضرت امیر (ع)

در مقدمه جلد اول خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله) در مورد دعوت‌ها چنین می‌خوانیم:

«دعوت‌هایی که در میان بشر پدید آمده‌اند، همه یکسان نبوده و شعاع تأثیر آنها یکنواخت نیست. بعضی از دعوت‌ها و سیستم‌های فکری یک‌بعدی هستند و در یک سو پیش رفته‌اند…

بعضی دوبعدی هستند؛ شعاعشان در دو سو پیش رفته هست؛ همچنانکه قشر وسیعی را فراگرفته و در زمان‌ها نیز پیشروی کرده هست. برد آن، تنها در بُعد مکانی نبوده و بُعد زمانی را هم فراگرفته هست.

برخی نیز در ابعاد گوناگون پیشروی کرده‌اند؛ هم سطح وسیعی از جمعیت‌های بشر را فراگرفته و تحت نفوذ خود قرار داده‌اند و هم بُعد زمان را فراگرفته؛ یعنی مخصوص یک زمان و یک عصر نبوده، قرن‌های متمادی در کمال اقتدار حکومت کرده‌اند و هم تا اعماق روح بشر ریشه دوانده و سرّ ضمیر افراد را در اختیار قرار داده و بر عمق قلب‌ها حکومت کرده هست…»

جاذبه‌ها نیز اینچنین هستند گاهی یک‌بُعدی، گاهی دوبُعدی و گاهی سه‌بُعدی.

جاذبه حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از قسم اخیر هست. هم، سطح وسیعی از جمعیت را مجذوب خویش ساخته و هم، به یک قرن و دو قرن پیوسته نیست؛ بلکه در طول زمان ادامه یافته و گسترش پیدا کرده هست. حقیقتی هست که بر گونه قرون و اعصار می‌درخشد و تا عمق و ژرفای دل‌ها و باطن‌ها پیش رفته هست؛ آنچنان که بعد از قرن‌ها که به یادش می‌افتند و سجایای اخلاقی‌شان را می‌شنوند، اشک شوق می‌ریزند و به یاد مصائبشان می‌گریند؛ تا جایی که دشمن را نیز تحت نفوذ قرار داده و اشکش را جاری کرده‌اند و این قدرتمندترین جاذبه‌هاست.

حضرت امیر (علیه‌السلام) امر رنگ خدا نداشتند و مردی الهی نبودند، فراموش شده بودند.

ایشان منبع فیاضی هستند که تمام نمی‌شوند؛ بلکه روزبه‌روز زیادتر می‌شوند و به قول جبران خلیل جبران از شخصیت‌هایی هست که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده‌اند. بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به‌تدریج رهبری‌شان رو به فراموشی می‌رود، اما حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند.

رمز جاذبه حضرت امیر (ع)

سبب دوستی و محبت حضرت امیرالمؤمنین (ع) در دل‌ها چیست؟

رمز محبت را هنوز کسی کشف نکرده هست؛ یعنی نمی‌توان آن را فرموله کرد و گفت که اگر چنین شد، چنان می‌شود و اگر چنان شد، چنین، ولی البته رمزی دارد. چیزی در محبوب هست که برای محب از نظر زیبایی خیره‌کننده هست و او را به‌سوی خود می‌کشد. جاذبه و محبت در درجات بالا «عشق» نامیده می‌شود.

حضرت امیر (علیه‌السلام) محبوب دل‌ها و معشوق انسان‌ها هستند. چرا؟ و در چه جهت؟ فوق‌العادگی ایشان در چیست که عشق‌ها را برانگیخته و دل‌ها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته هست و برای همیشه زنده هست؟ چرا دل‌ها همه خود را با او آشنا می‌بینند؟

مسلماً ملاک دوستی ایشان، جسم‌شان نیست؛ زیرا جشم ایشان اکنون در میان ما نیست و ما آن را احساس نکرده‌ایم و باز محبت حضرت امیر (علیه‌السلام) از نوع قهرمان‌دوستی که در همه ملت‌ها وجود دارد، نیست. هم اشتباه هست که بگوییم محبت ایشان از راه محبت فضیلت‌های اخلاقی و انسانی هست و حب ایشان، حب انسانیت هست. درست هست حضرت امیر (علیه‌السلام) مظهر انسان کامل بودند و درست که انسان نمونه‌های عالی انسانیت را دوست می‌دارد، اما اگر حضرت امیر (علیه‌السلام) همه این فضایل انسانی که داشتند، اما رنگ الهی نمی‌داشتند، مسلماً اینقدر که امروز عاطفه‌انگیز و محبت‌خیز هست، نبود.

ایشان از آن نظر محبوب هستند که پیوند الهی دارند. دل‌های ما به‌طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سِرّ و پیوستگی دارد و چون فطرت‌ها جاودانی هست، مِهر ایشان نیز جاودان هست. نقطه‌های روشن در وجود ایشان بسیار هست، اما آنچه برای همیشه ایشان را درخشنده و تابان قرار داده هست، ایمان و اخلاص ایشان هست و آن هست که به ایشان جذبه الهی داده هست.

نیروی دافعه حضرت امیر (ع)

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  همه‌وقت شخصیت دونیرویی بوده‌اند. ایشان همیشه هم جاذبه داشتند و هم دافعه. مخصوصاً در دوره اسلام از اول، گروهی را می‌بینیم که به گرد حضرت امیر (علیه‌السلام) بیشتر می‌چرخند و گروهی دیگر را می‌بینیم که با ایشان چندان میانه خوبی ندارند و احیاناً از وجود ایشان رنج می‌برند.

ولی دوران خلافت حضرت امیر (علیه‌السلام) و همچنین دوره‌های بعد از شهادتشان، یعنی دوران ظهور تاریخی حضرت امیر (علیه‌السلام)، دوره تجلی بیشتر جاذبه و دافعه ایشان هست. به همان نسبت که قبل از خلافت، تماسشان با اجتماع کمتر بود، تجلی حاذبه و دافعه‌شان کمتر بود.

حضرت امیر (علیه‌السلام) مردی دشمن‌ساز و ناراضی‌ساز بودند. این یکی دیگر از افتخارات بزرگ ایشان هست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصاً انقلابی که در پی عملی کردن هدف‌های مقدس خویش و مصداق قول خداست که: «یُجاهِدونَ فِي سَبیلِ اللهِ وَ لا یخافونَ لَومَةَ لائِمٍ/ در راه خدا می‌کوشند و از سرزنش سرزنش‌گری بیم نمی‌کنند.» (مائده/ ۵۴)، دشمن‌ساز و ناراضی‌درست‌کُن هست؛ لهذا دشمنانش، مخصوصاً در زمان خود، اگر از دوستانش بیشتر نبوده‌اند، کمتر هم نبوده و نیستند.

اگر شخصیت امام علی (علیه‌السلام) امروز تحریف نشود و همچنانکه بوده، ارائه داده شود، بسیاری از مدعیان دوستی ایشان در ردیف دشمنانشان قرار خواهند گرفت. 

حضرت امیر (علیه‌السلام) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشتند؛ بلکه اگر به کسی عنایت می‌ورزیدند و از کسی ملاحظه می‌کردند، به‌خاطر خدا بود. قهراً این حالت دشمن‌ساز هست و روح‌های پُرطمع و پُرآرزو را رنجیده می‌کند و به درد می‌آورد.

در میان اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، هیچ‌کس مانند امام علی (علیه‌السلام) دوستانی فداکار نداشتند؛ همچنانکه هیچ‌کس مانند ایشان دشمنانی اینچنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بودند که حتی بعد از شهادت، جنازه‌شان مورد هجوم دشمنان واقع شد. ایشان خود از این جریان آگاه بودند و آن را پیش‌بینی می‌کردند؛ لذا وصیت کردند که قبرشان مخفی باشد و جز فرزندانشان، دیگران ندانند. تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض شد، خوارج نیز منقرض و یا سخت ناتوان شدند، کینه‌ها و کینه‌توزی‌ها کم شدند و تربت مقدس ایشان به‌دست امام صادق (علیه‌السلام) اعلان شد.

ناکثین، قاسطین و مارقین

امام علی (علیه‌السلام) در دوران خلافتشان، سه دسته را از خود طرد کردند و با آنان به پیکار برخاستند: «اصحاب جمل» که خود، آنان را «ناکثین» نامیدند، «اصحاب صفّین» که خود، آنان را «قاسطین» خواندند و «اصحاب نهروان» یعنی خوارج خود، آنها را «مارقین» می‌خواندند.

«ناکثین» از لحاظ روحیه، پول‌پرستان بودند؛ صاحبان مطامع و طرفدار تبعیض. سخنان حضرت امیر (علیه‌السلام) در مورد عدل و مساوات، بیشتر متوجه این جمعیت هست.

روح «قاسطین» روح سیاست، تقلب و نفاق بود. آنها می‌کوشیدند تا زمام حکومت را در دست بگیرند و بنیان حکومت و زمامداری امام علی (علیه‌السلام) را در هم فروبریزند.

عده‌ای پیشنهاد کردند با آنها کنار آیند و تا حدودی مطامعشان را تأمین کنند. حضرت امیر (علیه‌السلام) نمی‌پذیرفتند؛ زیرا اهل این حرف‌ها نبودند. ایشان آمده بودند که با ظلم مبارزه کنند؛ نه آنکه ظلم را امضاء کنند و از طرفی معاویه و تیپ او با اساس حکومت امام علی (علیه‌السلام) مخالف بودند. آنها می‌خواستند که خود، مسند خلافت اسلامی را اشغال کنند و در حقیقت جنگ حضرت (علیه‌السلام) با آنها، جنگ با نفاق و دورویی بود.

دسته سوم که «مارقین» هستند، روحشان، روح عصبیت‌های ناروا و خشکه‌مقدسی‌ها و جهالت‌های خطرناک بود. امام علی (علیه‌السلام) نسبت به همه اینها دافعه‌ای نیرومند و حالتی آشتی‌ناپذیر داشتند. 

یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن حضرت امیر (علیه‌السلام) این هست که در مقام اثبات و عمل، با فرقه‌های گوناگون و انحرافات مختلف روبه‌رو شده و با همه مبارزه کرده‌اند. گاهی ایشان را در صحنه مبارزه با پول‌پرستان و دنیاپرستان متجمّل می‌بینیم؛ گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست‌پیشه‌های ۱۰ رو و صد رو؛ گاهی هم با مقدس‌نماهای جاهل و منحرف.

لزوم پیکار با نفاق

مشکل‌ترین مبارزه‌ها، مبارزه با نفاق هست که مبارزه با زیرک‌هایی هست که احمق‌ها را وسیله قرار می‌دهند. این پیکار از پیکار با کفر، به‌مراتب مشکل‌تر هست؛ زیرا در جنگ با کفر، مبارزه با یک جریان مکشوف، ظاهر و بی‌پرده هست و اما مبارزه با نفاق، در حقیقت مبارزه با کفر مستور هست.

نفاق، دو رو دارد: یک رو، ظاهر که اسلام هست و مسلمانی و یک رو، باطن که کفر هست و شیطنت! و درک آن برای توده‌ها و مردم عادی بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن هست؛ لذا مبارزه با نفاق‌ها غالباً به شکست برخورده هست؛ زیرا توده‌ها شعاع درکشان از سرحد ظاهر نمی‌گذرد و نهفته را روشن نمی‌سازد و آنقدر برد ندارد که تا اعماق باطن‌ها نفوذ کند.

علی (ع)، امام و پیشوای راستین

سراسر وجود امام علی (علیه‌السلام)، تاریخ و سیرت ایشان، خُلق و خوی ایشان، رنگ و بوی ایشان و سخن و گفت‌وگوی ایشان درس، سرمشق، تعلیم و رهبری هست. همچنان که جذب‌های امام علی (علیه‌السلام) برای ما آموزنده و درس هست، دفع‌های ایشان نیز چنین هست. ما معمولاً در زیارت‌های امام علی (علیه‌السلام) و سایر اظهار ادب‌ها مدعی می‌شویم که ما دوستِ دوست تو و دشمنِ دشمن تو هستیم. 

تعبیر دیگر این جمله، این هست که ما به‌سوی آن نقطه می‌رویم که در جوّ جاذبی تو قرار دارد و تو جذب می‌کنی و از آن نقاط، دوری می‌گزینیم که تو آنها را دفع می‌کنی. 

آنچه در بحث‌های گذشته گفتیم، گوشه‌ای از جاذبه و دافعه امام علی (علیه‌السلام) بود. مخصوصاً در مورد دافعه ایشان به اختصار برگزار کردیم، اما از آنچه گفتیم، معلوم شد که حضرت امیر (علیه‌السلام) دو طبقه را سخت دفع کرده‌اند:

۱- منافقان زیرک

۲- زاهدان احمق

همین دو درس برای مدعیان تشیّع ایشان کافی هست که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها کنند که جامعه تشیّع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلاست.

انتهای پیام/ ۱۱۸

 

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید