به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ امروز سیزدهم آذرماه سالروز شهادت جوانمردی از دیار تنگستان است. شهیدی که در روستای «باشی» از توابع شهرستان تنگستان كه ديار رئيسعلی دلواری است، در سال 68 و شب مبعث حضرت رسول (ص) به دنیا آمد. این شهید جوان پس از تحمل 43 روز درد ناشی از جراحتی که در حلب سوریه به او وارد شده بود، به خیل شهدا پیوست و جا پای دایی مفقودالاثرش گذاشت.
اشرف زندهپی مادر شهید محمد احمدی جوان در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد درباره این شهید بزرگوار گفت: من 9 فرزند دارم و محمد فرزند آخرم بود. یک مادر همه فرزندانش را دوست دارد اما محمد برایم جور دیگری عزیز بود. من برادرم در عملیات کربلای چهار مفقودالاثر شد و بعد از سالها هنوز پیکرش برنگشته است و فرزند شهیدم می توان به جرات بگویم بسیار شبیه برادرم است. حتی شب متولد شدن محمد در خوابی دیدم که در تعبیرش گفتند او نیز مانند دایی خود به شهادت خواهد رسید.
وی در ادامه افزود: محمد از کودکی به سپاه و بسیج علاقه فراوانی داشت و رئیس بسیج روستای خودمان شده بود تا اینکه بعد از سال 91 عضو سپاه پاسداران بوشهر شد.
مادر شهید در پاسخ به این سوال که ارتباط محمد با شهدا چگونه بود، تشریح کرد: محمد عاشق شهدا بود و همیشه به من می گفت مادر تو تنها خواهر شهید نیستی بلکه مادر شهید هم هستی. هر سال ظهر تاسوعا هم برای شهدا یادواره برگزار می کرد تا اینکه خودش هم در سال 94 ظهر تاسوعا مجروح شد و 43 روز بعد هم در یکی از بیمارستانهای تهران به شهادت رسید.
مادر شهید احمدی جوان درباره ویژگی های اخلاقی و روحی فرزند شهیدش ادامه داد: محمد بسیار به خواندن نماز در اول وقت مقید بود و بسیار مراقبت می کرد مبادا در نبود کسی پشت سر او حرفی زده شود حتی زمانی هم که می دید کسی این کار را انجام می دهد به او تذکر می داد یا جمع را ترک می کرد. خواندن نماز شب از اموری بود که او حتما رعایت می کرد. محمد از ده سالگی نماز می خواند و در مسجد محل به کودکان قرآن یاد می داد و زمانی هم که به شهادت رسید قلب همه اهالی روستا برایش رنجور شد.
زندهپی همچنین بیان کرد: محمد تقید زیادی به ولایت فقیه و امر رهبر انقلاب داشت و برایش مهم بود که فرمایشات ایشان در چه راستایی است حتی در وصیتنامه اش نیز تاکید می کند کسی که از خط رهبری خارج شود، از خط ائمه اطهار خارج شده است. رهبر انقلاب هم به محمد من توجه ویژه ای داشتند و زمانی که پس از شهادت محمد به دیدار ایشان رفتیم چند روز بعد از دفترشان با ما تماس گرفتند و می خواستند که عکس محمد را نزد خود داشته باشند و این باعث خوشحالی ما بود.
وی در پاسخ به این سوال که از شهادت فرزندتان ناراحت نیستید، گفت: من عاشق فرزندم بودم اما چون شهادتش را انتخاب کرده بود من همیشه عکسش را در آغوش می گیرم و شهادتش را به او تبریک می گویم. خوشحالم که او به آرزویش رسیده است می دانم که برای رضایت خدا و دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفته است. از صمیم قلبم برایش دعا می کنم راضی به رضایت خدا هستم. دامادی محمد هم آرزوی من بود اما رضایت خودش مهم تر است.
مادر شهید احمدی جوان گفت: زمانی که به ماموریتهای آموزشی می رفت به کسی چیزی نمی گفت و همچنین درباره من حساسیت ویژه ای داشت که با خبر نشوم مبادا رنجور و دلواپس شوم. تا اینکه ماه مهر سال 1394 بود كه به سوريه اعزام شد و بعد از يكماه حضور در حلب مجروح شد و آنجا بود که ما متوجه شدیم که در سوریه حضور دارد. او تک تیرانداز بود و زمانی که می بیند چند نفر از همرزمانش تیر خورده اند برای نجات آنها می رود که خودش هم ترکش می خورد و ترکشها به چشمانش اصابت می کند دوستانش بعدها تعریف کردند در حالی که چشمانش می سوزد فریاد یا زینب (س) یا زینب (س) سر می دهد.
وی افزود: وقتی او را به بیمارستان بقیه الله آوردند من از پشت شیشه با او حرف می زدم و دائما برای سلامتی اش دعا می کردم اما بعد از گذشت چند روز دیدم که او حالش بدتر می شود و آنجا بود که مطمئن شدم شهادت محمد حتمی است و الحمدلله که عاقبتش به خیر شد.
وی ادامه داد: محمد در حال ساخت یک منزل برای خودش بود که بعد از برگشتنش ازدواج کند و در آن ساکن شود اما شهادتش زودتر اتفاق افتاد و همیشه می گفت دوست دارم همسر آینده ام الگوی خود را حضرت زهرا (س) انتخاب کرده باشد. فرزندم نتوانست در منزل خود زندگی کند و حالا ما منزلش را به حسینیه تبدیل کردیم، او قصد داشت در کنار منزلش یک دارالقرآن تاسیس کند و حالا ما تمام کارهایی که دوست داشت را برای او انجام داده ایم و سعی می کنیم اینگونه مسیری که محمد شروع کرده بود را تا نسلهای بعدی ادامه دهیم.
انتهای گزارش/
منبع خبر