روایتی از یک جنایت بزرگ «کومله» در کردستان/وقتی دولاب جانانه ایستاد

روایتی از یک جنایت بزرگ «کومله» در کردستان/وقتی دولاب جانانه ایستاد



تعداد نیروهای کومله زیاد بود یکی یکی نیروهای ما شهید می‌شدند و جوی خون در کوچه پس‌کوچه‌های روستا جاری شده بود، در این درگیری که از ساعت ۴ صبح تا ۷ شب ادامه داشت…

به گزارش مجاهدت از مشرق، کردستان همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی درگیر غائله قومی شد که افرادی جدایی‌خواه در قالب گروه‌های ضدانقلاب علیه انقلاب اسلامی مسلح شده و در خط دشمنان این انقلاب قرار گرفتند.

آنها ابتدا با عنوان و شعار دفاع از مردم کُرد و کردستان موفق شدند عده‌ای از جوانان این منطقه را فریب دهند اما بعد از اینکه مردم با هدف اصلی آنها آشنا شدند خط خود را از این گروه‌ها جدا کردند و به مبارزه با آنها پرداختند.

روستای دولاب از توابع بخش سیروان و در ۴۰ کیلومتری جنوب شهر سنندج یکی از روستاهایی بود که در اوایل انقلاب اسلامی، مقر گروهک کومله بود و در چندین مورد عده‌ای از مردم بی‌گناه این روستا، توسط مزدوران این گروهک به اسارت گرفته می‌شدند و به روستاهای همجوار منتقل می‌شدند.

روستای دولاب منطقه‌ای مابین سنندج و کامیاران با کوه‌های مرتفع و بلند، دره‌ها و شیاره‌های عمیق و گردنه‌های فراوان است. لذا وجود این ویژگی‌ها بهترین موقعیت را برای جنگ‌های نامنظم در این روستا به وجود آوره بود، به همین دلیل ضدانقلاب از بدو شروع غائله تا زمان پاکسازی نهایی با ایجاد مقرهای پدافندی به آن رفت و آمد داشت.

در اسفندماه سال ۱۳۶۰ گروهک کومله با مراجعه مکرر به روستای دولاب و با جمع‌کردن اهالی روستا، با بیان جنایات خود در سایر روستاهای کردستان، مردم دولاب را تهدید می‌کند که اگر با آنها همکاری نکنند روستا را با خاک یکسان می‌کنند.

روایتی از یک جنایت بزرگ «کومله» در کردستان/وقتی دولاب جانانه ایستاد

ساعت چهار بامداد روز ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۰، گروهک کومله متشکل از ۳۰۰ نفر، روستای دولاب را محاصره کرده و سنگرهای حاشیه روستا را تصرف می‌کنند و از آنجا دولاب را گلوله باران می‌کنند اما مقاومت مردم روستا مانع ورود گروهک کومله به داخل روستا می‌شود.

نیروهای سپاه پاسداران و سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد با مسلح کردن تعدادی از جوانان روستای دولاب در آن شب توانستد با خلق حماسه‌ای ماندگار روستای دولاب را از ضدانقلاب پس بگیرند، حماسه‌ای که ۱۸ نفر از مدافعان روستا در همان شب به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و با خلق این حماسه ماندگار، برگ زرینی بر تاریخ حماسه مردم کردستان در دفاع از آرمان انقلاب اسلامی افزودند.

در واقع روستای شهیدپرور دولاب با تقدیم ۳۰ شهید، ۶۰ ایثارگر و ۱۵ جانباز سرافراز، نقش پررنگی را در برقراری امنیت پایدار در منطقه داشته است.

روایت واقعی حماسه دولاب

محمدرحیم حمه‌ویسی فرمانده وقت پایگاه مقاومت روستای دولاب که یکی از نیروهای تاثیرگذار در حماسه دولاب بود، حماسه دولاب را چنین روایت کرد.

در اوایل پیروزی انقلاب و حتی قبل از آن، گروهک‌های ضد انقلاب چه کومله و چه دموکرات به روستای دولاب رفت‌و آمد داشتند، این گروهک‌ها اکثرا به زور از مردم روستا پول و آذوقه می‌گرفتند، مردم روستایی که خود در فقر و نداری زندگی می‌کردند اما مجبور بودند برای اینکه مورد آزار و اذیت این گروهک‌ها قرار نگیرند هر چه در دست و بال داشتند به آنها می‌دادند

حتی در مواردی به خانه مخالفان خود حمله می‌کردند و آنها را به اسارت می‌گرفتند خود بنده حدود ۷ ماه و ۲۰ روز در اسارت این گروهک‌ها بودم و انواع شکنجه‌های روحی و روانی را می‌دادند اما پدرم با پرداخت مبلغ زیادی پول به آنها توانست من را آزاد کند البته از ما قول گرفتند که اگر یکبار دیگر علیه آنها حرفی بزنیم و یا اقدامی انجام دهیم تمام اموال پدرم را مصادر می‌کنند، البته بعد از آزادشدن هم چندین ماه تحت تعقیب این گروهک‌ها بودم و حتی از خانه نمی‌توانستم بیرون بیاییم.

در اسفندماه سال ۵۹ اعضای کومله وارد روستا شدند و در آن زمان به زور  ۲۸۷ هزار تومان را با عنوان «یارمه‌تی» یا کمکی از مردم روستا جمع‌آوری کردند و در نهایت اقدام به مصادره کامل تکیه دولاب کردند و قرآن‌های موجود در آنجا را از بالای پشت بام به داخل گل و خاک پرت کردند، تکیه‌ای که در اعتقاد نه تنها مردم روستا بلکه اکثر مردم منطقه جایگاه والایی داشت.

مردم روستای دولاب از این حرکت کومله بسیار ناراحت و عصبانی شدند و دیگر تحمل این همه جور، ظلم و ستم آنها را نداشتند لذا تعدادی از جوانان روستا در مسجد روستا دور هم جمع شدیم، وضو گرفتیم و دست روی قرآن گذاشتیم و قسم خوردیم که در دفاع از روستا و ایستادگی در مقابل ظالم و مشی ضد دینی این گروهک‌ها با هم هم‌پیمان شویم و مسلح شویم.

درخواست کمک از حاج میکائیل

روایتی از یک جنایت بزرگ «کومله» در کردستان/وقتی دولاب جانانه ایستاد

صبح به همراه تعدادی از این افراد پیش حاج میکائیل حمه‌گلانی از فرماندهان پیشمرگ مسلمان کُرد در روستای نشور رفتیم و گفتیم قصد داریم مسلح شویم اسلحه و تسلیحات در اختیار ما قرار دهید وی گفت: جنگ کردن با آنها سخت است امکان دارد تعداد زیادی از مردم روستا کشته و زخمی شوند آیا این را در نظر گرفتید گفتیم بله مرگ بهتر از این است که آنها هر رزو به بهانه‌ای وارد روستا شوند و به زورگیری و مصادره اموال مردم روستا بپردازند.

به سپاه سنندج آمدیم، مدارک لازم را تحویل دادیم و برگشتیم که در بین راه به ما اطلاع دادند که ضد انقلاب از اینکه مردم دولاب قرار است علیه آنها مسلح شوند خبردار شده‌اند و مطمئنا شب به روستا حمله می‌کنند لذا به روستا برنگشتیم و پیش حاجی میکائیل رفتیم وی ۱۲ قبضه اسلحه به ما داد و با پای پیاده مسیر روستای نشور تا دولاب را در برف سنگینی که تا کمر می‌آمد طی کردیم.

شب مردم روستا را در مسجد جمع کردیم و گفتیم ما ۲۵ نفر هم‌پیمان شدیم که در مقابل گروهک‌های ضد انقلاب مسلح شویم اگر با ما همکاری می‌کنید اعلام کنید اگر هم همکاری نمی‌کنید باز هم اعلام کنید که ما تکلیف خود را بدانیم خوشبختانه کل مردم روستا که دل خوشی از ضد انقلاب و جنایات آنها نداشتند اعلام همکاری کردند و حدود ۵۰ نفر از جوانان روستا داوطلبانه با ما همراه شدند صبح قبل از اذان برای گرفتن تسلیحات به سنندج رفتیم آنجا ابتدا به ما اطمینان نداشتند و شایعه ساخته بودند که مردم روستای دولاب اسلحه را برای ضد انقلاب نه برای دفاع از روستا  می‌خواهد.

 لذا تسلیحات و مهمات کمی به ما دادند و گفتند از این ۵۰ نفر حتما باید ۲۵ نفرتان به دوره آموزشی بروید هرچند گفتیم که مطمئنا در یکی از این شب‌ها ضد انقلاب به ما حمله می‌کند پس دوره را عقب بیندازید و کل این ۵۰ نفر را مسلح کنید اما قبول نکردند لذا ۲۵ نفر ار نیروهای ما که اکثرا هم جوان بودند به دوره آموزشی رفتند و بقیه هم با اسلحه‌ و مهماتی که به ما داده بودند عازم دولاب شدیم چون برف سنگینی باریده بود و جاده دولاب بسته شده بود مجبور بودیم مهمات را روی دوش خود بگذاریم و با پای پیاده مسیری ۳ الی ۴ ساعتی را طی کنیم.

وقتی کومله خبردار شد..

وقتی کومله خبردار شده بود که تعداد زیادی از نیروهای ما به دروه آموزشی رفتند و نفرات ما کم است از فرصت استفاده کردند و ساعت ۴ صبح به روستای دولاب حمله کردند تمام مردان روستا که در روستا حضور داشتند اسلحه به دست گرفتند و اطراف روستا را گرفتند، درگیری شدیدی شروع شد صدای تیر و تفنگ، رگبار و … از هر طرف روستا به گوش می‌رسید، رعب و وحشتی کل روستا را فرا گرفته بود از ترس ضدانقلاب سالخوردگان، بچه‌ها و زنان در آغول حیوانات خود را پنهان کرده بودند آنهایی هم که توانایی جنگیدن داشتند اسلحه دست گرفته بودند و در نقاط مهم روستا مستقر شدند.

تعداد نیروهای کومله زیاد بود یکی یکی نیروهای ما شهید می‌شدند و جوی خون در کوچه پس‌کوچه‌های روستای دولاب جاری شده بود، در این درگیری که از ساعت ۴ صبح تا ۷ شب ادامه داشت ۱۸ نفر از اهالی روستای دولاب و ۲ نفر بسیجی به شهادت رسیدند حتی مردم روستا فرصت نداشتند که جنازه‌ها را از داخل کوچه‌ها جمع کنند دیگر کاری از دستمان برنمی‌آمد، ضدانقلاب بخشی از روستا را گرفته بود و اگر اقدامی نمی‌کردیم مطمئنا کل روستا را می‌گرفت.

وقتی که هوا تاریک شد به همراه یکی دیگر از اهالی روستا باید خود را به نشور می‌رساندیم و درخواست کمک کنیم لذا از مسیری سخت و برف‌گیر که اولین و آخرین باری بود که از آن مسیر عبور کردم خود را به روبروی روستا رساندیم نگاه کردیم کومله دو خانه را به آتش کشیده است جگر ما هم آتیش گرفت وقتی دوربین انداختم مشاهده کردم که اعضای کومله بالای روستا آتش روشن کردند و دور آن جمع شده‌اند خیالشان راحت شده بود که نیرویی نمانده که مقابله کند به همین خاطر با رزمنده‌ای که همراهم بود شروع کردیم به رگبار بستن آنها و با ایجاد سر و صدا نشان دادیم که تعداد ما زیاد است و نیروی کمکی رسیده است بعد از این کار به راه خود به سمت نشور ادامه دادیم با مشقت و سختی فراوان در آن برف سنگین خود را به حاجی میکائیل رساندیم و درخواست نیرو و مهمات کردیم گفت من تعدادی نیرو فرستادم حتما در راه هستند و به روستا نرسیدند.

به همراه تعداد زیادی نیرو، مهمات و حتی خود حاجی میکائیل عازم دولاب شدیم، همه آن تسلیحات را روی دوش خود گذاشتیم و با پای پیاده مسیر ۳ الی ۴ ساعته به روستای دولاب را باز طی کردیمم خیلی سخت بود از یک طرف غم از دست دادن و شهید شدن جمع زیادی از دوستان و همرزمانمان و از طرف دیگر ترس محاصره روستا و از طرف دیگر خستگی راه.

ایستادگی دولاب

روایتی از یک جنایت بزرگ «کومله» در کردستان/وقتی دولاب جانانه ایستاد

قبل از اذان صبح به روستا رسیدیم، تسلیحات را قبل از روشن شدن هوا نصب و آماده کردیم، ضد انقلاب وقتی نیروهای کمکی و تسلیحات را دید شروع به عقب‌نشینی کرد و روستا را کم‌کم ترک کرد البته چند نفری از نیروهای ما را هم اسیر کرده بود اما بعد از مدتی آنها را آزاد کرد.

مردم روستای دولاب تا آخرین نفس بر عهد و پیمان خود پایدار ماندند و با تقدیم جان خود، حماسه‌ای بی‌نظیر و جاودان را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران رقم زدند، بعد از این درگیری خونین جمع زیادی از مردم روستا به سپاه پیوستند و در دفاع از خاک و وطن خود کم نگذاشته‌اند و از آن زمان تا امروز دیگر هیچ‌وقت ضد انقلاب جرات نزدیک شدن به روستای دولاب را پیدا نکرد و نخواهد کرد.

جنایات گروهک‌های کومله و دموکرات در حق مردم دولاب هیچ وقت از خاطره ما پاک نمی‌شود، چپاول، غارت، زورگیری، کشت و کشتار، اسیر گرفتن و حتی زنده چال کردن آنها برای همیشه در یاد ما می‌ماند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید