سنگرزاده طور…

سنگرزاده طور...


سنگرزاده طور؛
با آن هیبت و شمایل و ادبیات و … دقیق نمی شناسم؛ حرفهای خوبی می زند. البته حرف غلط هم کم ندارد؛ در حدی که من دیدم. 
اما من با سنگرزاده کار ندارم. عبور کنید.
با سنگرزاده طور کار دارم.
زیاد شدند. دقت کردید؟ اینها که هر روز احساس می کنندباید حکمت بگویند. این ویژگی قهری عصر شبکه است. توهم خودحکیم پنداری. این هم بد نیست.
یک قدم جلوتر رویم.
سنگرزاده طورها زیادند؛
از بالای منبر تا کلاس درس و اخلاق و عرفان و حتی ورزش و دوره های روان درمانی و غیره.
دو ملاحظه دارم؛ ممدوح و مذموم.
اول…
وجه مثبت که روشنست به روشنی خورشید. همه در این “بی پناهی تکنیکی” و “غربت رسانه ای” احساس کسری می کنند. احساس نیاز؛ احساس معنویت.
لذا چنگ می زنند؛ چه بسا به هر تاری و می دوند پی هر سرابی.
اما اصل نیازش ممدوح است.
دوم…
نگرانی از معنویت دخمه ایست. معنویت پستوخانه ها. معنویتی که بین میکده و مسجد وخانقاه مشترک است. معنویتی که فقط دود است و دم است و آه. معنویتی که سازنده نیست و فقط تخلیه است. حال خوشست و حس خوب و فانتزی های رنگین. فرقی هم نمی کند در تار و پودش اسم خدا باشد، چون عرفان های تخدیری هندی  و بودایی یا به اسم ولایت واهل بیت باشد مثل حجتیه و شیرازی و…
معنویت را باید از اهلش گرفت. از صاحب معنویت. از او که جامع می بیند و انسان را تک ساحتی نمی خواهد. معنویتی که درش هم ناز است و هم فریاد. هم جمال و هم جلال. معنویتی که از سر سجاده تا نبرد با ظالم امتداد دارد.
خلاصه سالهاست با این پدیده آشناییم. سنگرزاده با تسبیح و ذاکری و دعای ندبه میشود حجتیه. میشود غرب شناسان تخته بند شده مقابل غرب. می شود فرقه شیرازی و جنتلمن های ظاهرا انقلابی اما گوشه نشین . می شود چه و چه …
معنویتی که با کاخ سفید بسازد واز بیخ گوش او خدا خدا کند، مخدرست و بی قیمت. کاخ سفید نیز “همین” می طلبد که کاخ سبز معاویه نیز”همین” خواست. نقل است عمر و عاص چه خوش در مدح مولا شعر می گفت…
خدارحمت کند امام را…این مثال را زیاد می زد.
می گفت قبل انقلاب در جنوب کشور یک تاجر غربی و استعماری وقتی صدای موذن را از مناره های شهر شنید پرسید این کیست و چه می گوید؟ گفتند اذان. گفت با دخل و خرج ما که کار ندارد؟ گفتند خیر. گفت:پس هرچقدر خواست اذان بگوید.
معیار دهم؟
از هرکس و هرجا حکمت و معنویتی دیدید که ظاهرش راست است اما کار به ظالم و مظلوم ندارد، نغمه شیطانی است و بکوبید بر طاق.
پیشهاد دهم؟
 حکمت را از روح الله بگیرید که انقلاب ظاهری 57 را از انقلاب باطنی انسان ها گرفت. از انقلاب انفسی به انقلاب آفاقی رسید. معنویتی که پیر عارف و فقیه عالم را  دو زانو پای جوان مجاهد نشاند.

حرف تمام است.

محسن مهدیان





منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید