گروه استانهای دفاعپرس- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ در هجوم کلماتی که در ذهنم خطور میکند، واژهها گم میشوند و من سرگردان وادی جملات میگردم.
سرگردانی بد دردی است. گاهی به چپ میروی و گاهی به راست. گاه عقب را نگاه میکنی؛ و در این چرخیدنهای متناوب به دوران میافتی و میچرخی و میچرخی و من چنینم. سرگردان سرگردان. دور خودم میچرخم و واژهها و کلمات را به کمک میطلبم.
سرم گیج میرود و در سایه تاریک روشنای ذهنم نور ستارهای میدرخشد، چشمک میزند و هر بار که دور خودم چرخیدهام نورش را درخشانتر دیدهام.
آنقدر دور خودم چرخیدهام که حروف الفبا پراکنده و گاه درهم تنیده مقابل چشمانم رژه میروند و در این رژهرفتنشان کلمهای صف میبندد؛ و وقتی به خودم میآیم و آرام میگیرم؛ نام محمد در ذهنم ترسیم میشود و مرا مشتاق پرسوجو و کنکاش میکند.
آرام که میگیرم و قرار، به کاغذها، نوشتهها و اسناد و پروندههایی که روی میز تحریرم تلانبار شده نگاه میکنم. آنقدر هجم کاغذها زیاد است که دوباره گیجی و سردرگمی به سراغم میآید. با خودم میگویم حتما ستاره امروزم از لابهلای همین اوراق و دستنوشتهها خودنمایی خواهد کرد و خودش راهنمایم خواهد شد. دوباره مدارک روی میز را زیر و رو میکنم و به نام دانشجوی شهید «محمدعلی حدادیان کاخکی» میرسم.
بیخود نبود متحیر بودم و سرگردان، آسمان دلم، آسمان اندیشهام پر میشود از نور ستارههایی که هرکدام را نگاه میکنم نور و جذبه خودش را دارد.
بسیجی بود، دانشجو بود و عاشقی که همگام با پیروزی انقلاب اسلامی راهی مسیری شد که مزین به نام شهیدان بود و رهبری بنام خمینی (ره) جلودارش، انتخابش درست بود. و من در این سردرگمیهایم مینویسم؛ بازهم زمان گذشته و تاریخ تکرار شده بود. حسین زمان ندای هل من ناصر سرداده بود و عاشورا در شرف تکرار بود.
ستارهی من محمدعلی؛ در خانوادهای مذهبی زاده شده بود. خانوادهای آشنا با فرهنگ عاشورا آشنا که نوشته بود؛ عجیب است! مردمی که پیامبر (ص) را میشناسند و بر دین پیامبرند و با علی (ع) آشنایند و عاشورا را میشناسند در دعوت فرزند او روحالله کوتاهی کنند. معلم بزرگ عاشورا ما را به ادامه راهش میخواند و حالا فرصت لبیک است.
ابتدا او با تبلیغ حجاب و توزیع چادر بین دختران بیحجاب کار و حرکتش را در راستای ترویج فرهنگ و ارزشهای اسلامی شروع کرد. کتک خورد، از مدرسه اخراج شد اما مسیر و هدفی که انتخاب کرده بود را تغییر نداد و همپای حرکت انقلابی مردم در راستای مخالفت و راهپیمایی بر علیه رژیم پهلوی دوشادوش مردم به تظاهرات و توزیع اعلامیه و آگاهیبخشی به مردم و روشنبخشی هم سن و سالانش پرداخت.
دیری نپایید که با حمله مأموران رژیم به منزلشان محمدرضا دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت و چون از معلم عاشورا درس آزادگی و استقامت آموخته بود تحمل کرد. مسیرش را تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد.
پس از پیروزی درسش را ادامه داد. دانشجوی تربیت معلم بود که جنگ شروع شد، او که خط سرخ شهادت را خط آل محمد و علی میپنداشت و جنگ تحمیلی را میدان مبارزه. مبارزه بین حق و باطل. مبارزه بین کفر و نفاق، و ادامه راه حسین بن علی (ع) راهی میدان عملی مبارزه شد و چه زیبا به یادگار نوشته بود؛
-از ویژگیهای مبارزه حسینی تحقیر مرگ است. بقای مبارزه است و تلاش میکند به سپاه دشمن و همه انسانها آگاهی دهد که رمز پایداری و ماندگاری آیین اسلام و جهاد است.
بیخود نیست که گیج شدهام.
هرچند ستارهام زاده کاخک گناباد بود اما نورش را از تبعیت از اولیاء الله و رفتن به راه راست و حقیقت کسب کرده بود. کسب فیض کرده بود تا به اکمال برسد و پس از ۵۲ ماه حضور در مناطق جنگی در مهران و هنگامه عملیات «کربلای ۱» متولد شود.
ستارهی امروز من در اوج گرما و اوج تشنگی دشت مهران درخشید، راهی آسمان عشق شد و جاودان، در مسیری که حسین (ع) آموزگارش بود و خمینی روحالله پرچمدار بود گام برداشت، عاشورا را شناخت، جهاد را تجربه کرد و تشنگی و گرمای عاشورا و نبرد عاشورایی را درک کرد و با لبی تشنه آسمانی شد.
محمدعلی روحش ستاره شد و درخشان، تا راهنمای من و مایی باشد که دنبال چراغ روشنافروزی برای روشنگری ذهن و راهمان باشیم.
آری ستاره این پیر و شکسته، «محمدعلی حدادیان کاخکی» ۱۷ فروردین ۱۳۴۳ زاده شده بود و ۳۱ تیرماه ۱۳۶۵ در اوج گرمای زمین و آتش بیامان جنگ متولد شد تا رهنما باشد و ما راه را گم نکنیم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است