به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از مشهد، کتاب «شهد فروش» ناداستان شگفتانگیز از زندگی تخریبچی شهید «سعدالله شهدفروش» (جلال صلواتی) که توسط «سید علیرضا مهرداد» به رشته تحریر درآمده و انتشارات «ستارهها» این کتاب را در ۲۲۰ صفحه به زیور طبع آراسته است.
به مناسبت فرارسیدن چهل و دومین سالگرد گرامیداشت هفته دفاع مقدس بخشی از کتاب «شهد فروش» را در ادامه میخوانید:
از شهد تا شهادت
جلال مثل یک دکتر بود. اصلاً دکتر بود. پزشک روح بود که بین بچهها میچرخید و بیماریهای آنها را درمان میکرد. دکتری بود که هم مرض را خوب تشخیص میداد و هم نسخههای خوب میپیچید. نسخههای شگفت پیچیده این آقا جلال، شفابخش شفابخش. درباره همین نسخهای که برای بیماری ریا و تظاهر که بلای جان خیلی از ماها شده است و اگر نگوییم لاعلاج است، صعبالعلاج است، در منطقه پل فلزی ایلام بودیم، گفتم: «آقا جلال راجع به ریا مطلبی داری؟» گفت: «حاج آخوندی سه تا مثال میزنم برای ریا! اولاً شما توجه بکنید.
مثلاً اگر شما یک ظرف شیر پاکیزه و تمیز داشته باشید و بعد یک فضله موش بیفته داخل اون چی میشه؟ انسان مومن با توجه به نجس بودن فضله موش، از اون شیر دل میکنه و بدش میاد و دیگه اون شیر رو نمیخوره. هر چقدر هم که تشنه و گرسنه باشه. این درجهای از ریاست که معمولاً آدم متوجه میشه و مرتکب آن نمیشه. چون مشخص و اثرات ظاهره. ولی مرحله دوم؛ کسی ریا کنه و خودش متوجه نشه. ریا مثل زهرماره. ریا در عمل و نیت انسان مثل زهرمار. کسی که زهرمار توی غذای خودش بریزه، قطعاً میمیره ولو اینکه خودش متوجه نشه. شاید یکم دیرتر بمیره، ولی قطعاً میمیره.»
اما مثال سومی که جلال میزد خیلی عجیب بود. جلال میگفت ریا شبیه کثافت و فضولات آدم است. چه طور میشود آدم شیر لذیذ و غذای خوب را به بدترین آلودگیها، آلوده کند و بخورد؟
من با مثالهایی که جلال درباره ریا زد به شدت از ریا متنفر شدم و این البته از این جهت هم بود که خود جلال و عمل جلال نشان میداد که در زمینه اجتناب از ریا پیشرفت کرده است. اخلاص در عملش کاملا نمایان بود. در مبارزه با ریا به مرحله نهایی رسیده بود.
در این چند روز که بحث جلال داغ شده، بعضیها این طرف، آن طرف به غلط مطرح کردهاند که جلال گویی یک فردی بوده که فقط تسبیح دستش بوده و صلوات میفرستاده و دیگران را هم توجیه میکرد که دست از کار و فعالیت بکشند و صلوات بفرستند. خیر اصلاً اینطور نبود. دعا، مبارزه، اعتقادات، مبارزه با نفس همه در ابعاد مختلف در جلال بود. وسط میدان عمل بود. شوخی جای خودش، کار جای خودش، عبادت جای خودش، صلوات جای خودش، بله دائمالذکر بود.
مثلاً جلال یکی از بنیانگذاران هفت سوره در تخریب بود. خب هفت سوره چه بود؟ آخر شب بعد از همه کارها و فعالیتها و خستگی روزمره، جلال وضو میگرفت و مینشست هفت سوره از قرآن یعنی سوره الحدید، حشر، صف، تغابن، جمعه، واقعه و اعلی را میخواند که به آنها میگفتند هفت سوره! این را جلال از خودش درنیاورده بود. از رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومین سفارشات زیادی شده که قبل از خواب مسبحات را بخوانید یعنی سورههایی که با سبح یا یسبح شروع میشود.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است