اي بزرگواران اگر در زندگي كوتاهي ديده شد بخاطر احساس تكليفي بود كه ميكردم . امروز خود شاهد هستيد كه دشمنان ما در همه شكل و قيافه به جنگ اين نظام مقدس بپا خاستهاند و سعي در نابود كردن ارزشهاي مقدس اين انقلاب الهي را دارند آنوقت من به امور عادي زندگي خود ادامه بدهم و بگويم كه ديگران هستند انجام ميدهند كه هرگز اين تفكر برايم قابل قبول نبود و هرچند كاري انجام نميدادم و كار اصلي را شهدا و رزمندگان عزيز با ايثار و از خودگذشتگي و با گمنامي براي رضاي خدا انجام ميدهند .
بخشی از وصیت نامه شهید
این مصاحبه در سال 1367 به فاصله کمی از شهادت شهید مسعود عالی فکر انجام و در برنامه پیام شهدا رادیو سراسری پخش شد
این مصاحبه در سال 1367 به فاصله کمی از شهادت شهید مسعود عالی فکر انجام و در برنامه پیام شهدا رادیو سراسری پخش شد
عزيزان من مسئلهاي كه در حال حاضر انقلاب اسلامي در آن درگير است وجود همهگونه توطئه و در هر شكل است و اگر امروز ديديد افرادي به اسم حزب الهي و يا مدافع انقلاب كارهايي خلاف حرف امام انجام دادند ، بدانيد كه اينها دشمنان انقلاب و امام هستند و امروز هركس در خط امام و مطيع امام بود مدافع انقلاب و محرومين است و خطا و سوء استفاده بعضي شما را مأيوس از انقلاب نكند كه هر كس قصد خيانت ، به هدر دادن خون شهدا و به فكر كسب مقام و سوء استفاده از ثمرات خون شهداست سزاي خيانت خود را خواهد ديد .
بخشی از وصیت نامه شهید
وصیتنامه شهید مسعود عالی فکر
برحسب تکلیف هرفرد مسلمان که باید وصیتنامهای داشته باشد اقدام به نوشتن این مطالب که از روی آگاهی کامل میباشد نمودم.
با اعتقاد به یگانگی خالق هستی و خاتمیت پیامبر اکرم (ص) و ولایت علی (ع) و ائمه طاهرین (ع) و با اعتقاد به این مطلب که در زمان غیبت امام زمان (عج) اطاعت از ولی فقیه که در حال حاضر رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی، امام خمینی ، میباشد باید نمود و بر حسب تکلیف و به امر مبارک امام عزیز، آمدن به جبهه را تکلیف خود دانسته و با آگاهی کامل و به اراده شخص خودم ، صورت گرفته است.
پدر و مادر عزیز و بزرگوارم که عمری در راه تربیتم تلاش نمودید و سختیها و مشکلات را تحمل کردید و در زندگی ، آسایش و رفاه ما را بر آسایش خود ترجیح میدادید! از شما عزیزان عاجزانه می خواهم که مرا ببخشید که رضایت خداوند در رضایت پدر و مادر است و اگر خلافی و یا بیتوجهی دیدید ، از روی جهل و نادانی بوده، نه از روی آگاهی که باز مرا ببخشید.
ای بزرگواران! اگر در زندگی کوتاهی دیده شد، به خاطر احساس تکلیفی بود که میکردم. امروز خود شاهد هستید که دشمنان ما در همه شکل و قیافهای به جنگ این نظام مقدس به پا خواستهاند و سعی در نابود کردن ارزشهای مقدس این انقلاب الهی را دارند؛ آنوقت من به امور عادی زندگی خود ادامه بدهم و بگویم دیگران هستند و انجام میدهند که هرگز این تفکر برایم قابل قبول نیست و هرچند کاری انجام نمیدادم و کار اصلی را شهدا و رزمندگان عزیز، با ایثار و از خود گذشتگی و با گمنامی برای رضای خدا انجام میدهند.
عزیزان من! مساله ای که در حال حاضر انقلاب اسلامی در آن درگیر است وجود همه گونه توطئه در هر شکل است و اگر امروز دیدید افرادی به اسم حزب اللهی و یا مدافع انقلاب کارهائی خلاف حرف امام انجام دادند ، بدانید اینها دشمنان انقلاب و امام هستند. امروز هرکس در خط امام و مطیع امام بود، مدافع انقلاب و محرومین است و خطا و سوء استفاده بعضی شما را مأیوس از انقلاب نکند که هرکس قصد خیانت و به هدر دادن خون شهدا را داشته و به فکر کسب مقام و سوء استفاده از ثمرات خون شهدا است سزای خیانت خود را خواهد دید.
عزیزان! میدانم که رفتنم برای شما مشقاتی دارد، ولی بدانید که امانتدار بودید و برای حفظ اسلام و رضایت خداوند صورت گرفته و انشاء الله خداوند به شما بزرگواران صبر عنایت فرماید.
برادر عزیز ، آقا مهدی خوبم – که کمتر شد با شما باشم و کمکتان کنم که این را بر من ببخشید- امیدوارم سعی خود را در بالابردن سطح آگاهی فکری، اعتقادی و درسی خود بنمائید و اطاعت از پدر و مادر را ترک نکنید و کمک آنها باشید و مواظبت از خود بنما تا فردی مفید برای انقلاب باشی.
خواهران عزیزم! از شما طلب حلالیت و بخشش دارم و امیدوارم زندگی شما در پرتو توجهات امام زمان (عج) به خوبی اداره شود و فرزندانی نیکو، حافظ اسلام و قرآن تربیت نمائید.
از تمامی فامیل و دوستان که در این مدت زندگی ، بخصوص در این اوخر، بسیار برای آنها مزاحمت و ناراحتی بوجود آوردم عاجزانه می خواهم مرا ببخشند و از تمامی برادران بسیج و بزرگواران هیأت محبانالمهدی طلب حلالیت می نمایم و امیدوارم خطاهای این بنده عاصی را ببخشید و در مراسم عزاداریها ما را هم فراموش نکنید و از خدای رحمان طلب آمرزش برای ما بنمائید که دعای شما عزیزان رد شدنی نمیباشد .
شهید مسعود عالي فكر، بيست و سوم مردادماه سال 1343، در تهران و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسن و مادرش بلقيس نام داشت. در کودکی و نوجوانی تحت تربیت دینی و مذهبی خانواده زمینه برای رشد صفات و فضائل اخلاقی در او مساعد شد. وی دوران دبستان را درحالی پشت سرگذاشت که علاقه وافری به مطالعه کتابهای غیردرسی به ویژه کتب دینی داشت. از همان کودکی در مجالس مذهبی شرکت میکرد. تحصیلات خود را تا پايان متوسطه در رشته علوم اقتصادي ادامه داد و ديپلم گرفت.
شهید عالی فکر با انقلاب اسلامی رابطه ای متقابل داشت، از یک سو، از فرصت بدست آمده، کمال استفاده را برای رشد و تکامل فردی خود میکرد و از طرف دیگر با توانمندی وانرژی خویش در خدمت اهداف انقلاب بود و برای حرکت در خط امام و اعتلای انقلاب اسلامی، سراز پا نمیشناخت و خیلی فعال بود. معنویت و خلوص روحانی مسعود به همراه سعه صدر، گشاده روئی و کم ادعائی در رابطه با فعالیت مداوم و خستگی ناپذیرش، در میان همه دوستان و اقوام شاخص بود. با وجود سن کمی که داشت راه سخت عرفان ومعنویت را در سایه جهاد، ایثار و اخلاص پیموده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی او با فعالیت در سپاه پاسداران به عنوان بسیجی در ارتباط با دانش آموزان فعالیت های فرهنگی و اجتماعی انجام می داد. به موازات فعالیتهای دانش آموزی، در راستای تشکیل و انسجام نیروهای جوان حزب اللهی فعال و کوشا بود.
در سالهای 1362 و 1363 فعالیت وی در رابطه با جبهه و جنگ تمرکز و شدت بیشتری یافت. دیگر مجاهدتهای پشت جبهه برای او کافی نبود و مسعود را راضی نمیکرد، لذا علیرغم نیاز سپاه و بسیج مسجد محل به وجود وی از اوائل سال 1364 برای تکمیل فعالیت های خود عازم جبهه شد. البته در سالهای قبل نیز بارها در جبهه حضور یافته بود ولی این بار آنرا به صورت یک فعالیت مداوم برگزید. از سالها 1364 تا 1367 در بسیاری از تحرکات و عملیات نظامی وسیع رزمندگان اسلام مانند والفجر 8، کربلای 4 و 5 و 8 والفجر 10 و بیت المقدس 7 حضور فعال داشت و بارها مجروح شده بود که پس از درمان و بهبودی نسبی، باز هم با عزمی راسخ و استوار به منطقه می شتافت.
سرانجام دوم مرداد ماه سال 67 که در آخرین حضورش در جبهه ، به عنوان تیربارچی شرکت نمود و هنگامی که نزدیک بود به محاصره تانکهای دشمن درآیند فرماندهشان دستور عقب نشینی را برای همه افراد مگر دو تیربارچی صادر کرد، یکی از آن دو نفر مسعود بود که از سوی متجاوزان بعثی تیری به قلبش اصابت نمود ودرحالیکه، ذکر یا زهرا یا مهدی بر زبان داشت به فیض شهادت نائل آمد.
امام قطعنامه را قبول كردند و جنگ تمام شد. عده اي خيلي ناراحت بودند و بعضيها هم تسويه حساب كردند و به تهران برگشتند. من شب در دو كوهه پيش مسعود بودم. يك سري آپارتمان نيمه كاره آنجا بود كه گردانها در آنها مستقر بودند. مسعود گفت: من تسويه حساب كردم و فردا صبح ميروم تهران و شروع به صحبت كرد. من فقط نگاهش ميكردم و در دل ميگفتم : مسعود تو بايد شهيد ميشدي ولي خدا نخواسته دل مادرت را بشكند و شهادت قسمت تو نشده. تو لياقت شهيد شدن را داشتی.
امام قطعنامه را قبول كردند و جنگ تمام شد. عدهاي خيلي ناراحت بودند و بعضيها هم تسويه حساب كردند و به تهران برگشتند. من شب در دو كوهه پيش مسعود بودم. يك سري آپارتمان نيمه كاره آنجا بود كه گردانها در آنها مستقر بودند. مسعود گفت: من تسويه حساب كردم و فردا صبح ميروم تهران و شروع به صحبت كرد. من فقط نگاهش ميكردم و در دل ميگفتم : مسعود تو بايد شهيد ميشدي ولي خدا نخواسته دل مادرت را بشكند و شهادت قسمت تو نشده. تو لياقت شهيد شدن را داشتی.
در دل ميگفتم: مسعود اگر شهيد نشود و به شهر برگردد، چطور با اين خصوصيات ميخواهد زندگي كند ، او مال بهشت است. خیلی فكرم مشغول بود. ما دو نفري روي زمين رو به روي هم نشسته بوديم. مسعود از قبول كردن قطعنامه خيلي ناراحت بود و ميگفت: در شهادت بسته شد! و معتقد بود كه شهادت است كه نظام را زنده نگه ميدارد و اين يك اعتقاد بود كه به هر حال اين درخت خون ميخواهد.<br>
خلاصه آن شب خداحافظي كرديم و مسعود فردایش ميخواست به تهران بيايد كه عراق حمله كرد و او به عنوان تك تيرانداز ماند تا گروهها عقب بروند و تير به قلبش خورد. تنها فردي كه در آن جمع شهيد شد، مسعود بود.
شهید در آخرین نامه اش به برادر نوجوان خود نکاتی را در جهت توسعه فکری و مذهبی سفارش می کند که خواندن آن برای هر خواننده ای به ویژه نوجوانان و جوانان سودمند است.
شهید عالی فکر نوشته است:
– هرچقدر سن انسان بالاتر میرود تجربهاش زیادتر میشود وبه اشتباهات گذشته خود پی میبرد و بهترین انسان هم کسی است که علاوه بر پندگرفتن از گذشته دیگر مرتکب خطاهای آن نشود.
– قبول کردن هر سخن نیک و درست است که در زندگی انسان نقش دارد و آدمی را از گمراهی نجات میدهد. اطاعت پدر و مادر واجب میباشد مگر در معصیت خدا که در آن صورت جایز نیست، در نتیجه اگر مطلبی را گفتند، سعی کن انجام دهی و نکند، در فکر آدمی مطلبی بیاید که بگوید آنها نمیدانند و من بهتر میدانم و سخنان آنها را پوچ و بی ارزش کنی و در جلوی افراد غریبه، بی توجهی به سخنان آنها نمائی، بلکه هرچقدر هم برایت سنگین میاید، باز انجام ده که اطاعت از آنها در درجه اول قرار دارد.
– باید بدانی، درحال حاضر برای شخص شما درس از همه مسائل مهمتر است و یادگیری دروسی که به درد جامعه میخورد، مهم است و فکر شما باید در این باشد که بیشتر یاد بگیری نه اینکه به همان مطالب سرکلاس و مدرسه اکتفا کنی و تا تمرین کتاب تمام شد، به کتاب و غیره کاری نداشته باشی بلکه تلاش بیشتر، حاصل پرسودتر و بالاتری را دارد. اوقات بیکاری خود را بیکار نباش. در کوچه رفتن، کاری را درست نمیکند سعی کن دنبال حرفه، هنر و یادگیری مطالب بروی. این نباشد که دیگران شما را بیاورند و کار تحویل دهند، خود شما باید حرکت کنی و دنبال پیداکردن چنین مکانهائی بروی که تازه سالم و درست باشد و مواظب باش افراد و محیط آنهم سالم و از هرگونه آلودگی اخلاقی بدور باشد.
– در مورد دوستانت سعی کن دوستانی داشته باشی که شما را به یاد خدا هدایت و به آگاهی دعوت کند، شما را از خطرها دور کند. دوستانی که با یکدیگر برادر وار باشید و در موقع سختیها با هم باشید.
– فعالیتهای فوق برنامه مدرسه فرهنگی و تبلیغی تا حدی خوب است که شما را از درس دور نکند و نمرات شما را پائین نیاورد. باز بگویم اینهائی که گفتم حاصل تجربهای بود که دیدم و در زندگی خودم دچار آن شدم و به اشتباهات خود پی بردم. حرف خوب را بشنو و عمل خوب را انجام بده حال بخواهد آن طرف خود عامل به حرف باشد یا نباشد.
سی و پنجمین سالگرد آسمانی شدن
1402/5/2