صحت‌سنجی پدیده مهاجرت در گفتار روشنفکری

صحت‌سنجی پدیده مهاجرت در گفتار روشنفکری



به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفرعلیان‌نژادی متنی را با عنوان « صحت‌سنجی پدیده مهاجرت در گفتار روشنفکری» در کانال خود در ایتا منتشر کرد:

اول. محمدرضا تاجیک‌ یکی از تئوریسین‌های شاخص جریان اصلاحات، در یادداشتی به تحلیل پدیده مهاجرت پرداخته و چنین نتیجه گرفته که این موضوع واکنشی به شرایط بد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور است.

به زعم تاجیک شرایط فعلی، مؤید ایده انحطاط و زوال جوادطباطبایی است، که مردم در کلام چاره‌ای جز صحبت از مهاجرت و در عمل واکنشی غیر از جلای وطن نمی‌یابند.

تاجیک از مبنای نظری جواد طباطبایی استفاده می‌کند تا با آن برخی آمارهای مربوط به مهاجرت را تحلیل کرده و نتیجه بگیرد، مقصد مهاجران دقیقاً همان کشورهایی است که در گفتمان رسمی نظام، دشمن محسوب می‌شوند.

از طرف دیگر می‌گوید، تردیدی ندارد، مسئولان نظام نه تنها از مهاجرت این عده نگران نیستند، بلکه رفتن‌شان را به فال نیک گرفته و نبودن آنان را به منزله دفع یک مزاحم یا رفع یک مانع محسوب خواهند کرد.

دوم. اگر از اغراض و نیات سیاسی تاجیک در پس و پشت این نوشتار _که معتقدم نقش تعیین‌کننده در تحلیل‌های او دارد_، فاصله بگیریم، به نظرم آمد چند نکته را در رد این تحلیل‌های بدیهی پنداشته شده، مورد اشاره قرار دهیم.

یکی از استنادات تاجیک برای منحط نشان دادن وضعیت فعلی، افزایش میل رفتن نسبت به عمل مهاجرت است. این موضوع نه یک پدیده جدید که یک امر طبیعی است. همیشه خواستن چیزی از رسیدن یه آن چیز، جلوتر است. بنابراین در هر دوره زمانی، این امر می‌تواند وجود داشته باشد، چه زمانی که میزان متقاضیان خروج زیاد باشد، چه زمانی که کم باشد.‌ در دورانی که کشور درگیر جنگ نظامی یا اقتصادی است، میزان مهاجرین بالقوه و بالفعل بالاتر می‌رود، اما در دوران ثبات، هر دو مؤلفه کاهش می‌یابد، با این حال در فزونی میل بر عمل تغییری حاصل نمی‌شود. تاجیک اما از قبل نتیجه را گرفته و آمار را به خدمت نظریه انحطاط درآورده است.

استناد دیگر تاجیک در زوال‌گونه نشان دادن شرایط کشور، پیش‌بینی بی‌بازگشت بودن خیل زیادی از این مهاجرت‌هاست، این موضوع پدیده‌ تازه‌ای نیست. برای کسانی که انتخاب کرده‌اند آینده خود را در خارج از مرزهای ایران تعریف کنند یا هضم در معده نظام سرمایه‌داری شوند، اساساً خیال بازگشت، بسیار سخت می‌شود، هر چند آغوش کشور برای بازگشت همین عده همیشه باز بوده و هست. آنان رنج دل‌تنگی را تحمل و ژست غربت را می‌گیرند، اما حاضر به رفع آن و رجوع به کشور نمی‌شوند.

استناد دیگر تاجیک برای انحطاط اندیشی، تسری یافتن میل رفتن به طبقاتی است که تمکن مالی چندانی ندارند. هرچند او نگفته، ولی احتمالاً نظرش آن است که مهاجرت نیروی کاری، پیامد این وضعیت است. باز هم به مدد آمار مورد استناد تاجیک نمی‌توان چنین نتیجه‌ای گرفت. اکنون کشورهای مهاجرپذیر، بیشتر از آنکه خواهان نیروی کار ایرانی باشند، بیشتر در پی جذب استعدادهای علمی و جوان کشور هستند. وانگهی نیروی کار ارزان آسیای جنوب شرقی چنین امکانی را از اساس سلب می‌کند. کارگر ایرانی به خوبی این موضوع را درک می‌کند و سرجمع با وجود نارضایتی احتمالی، ترجیح می‌دهد نیروی کار خود را صرف ساختن و بهبود اوضاع کشور کند، با این حال این وضعیت بهانه‌ای برای از زیر بار مسئولیت دررفتن کارگزاران ایجاد نمی‌کند، در دو سال گذشته کم‌سابقه‌ترین تغییرات حقوقی به نفع جامعه کارگری، رخ داده است. هم در دستمزدها، هم در بهبود شرایط زندگی. این تغییرات نوید آینده بهتر و برتر را به کارگر ایرانی می‌دهد و نمی‌گذارد خیال رفتن به عمل مهاجرت تبدیل شود.

قضاوت نادرست و ظالمانه دیگر تاجیک، قول مطمئن در خصوص استقبال مسئولان کشور از مهاجرت این اقلیت به خارج از مرزهای ایران است. البته این قول بیشتر از آنکه در پی توصیف پدیده باشد، ناشی از تحمیل نظریه انحطاط به ساحت واقعیت است. تعبد تاجیک به نظریه انحطاط طباطبایی، در ذهن او دوگانه‌های مردم علیه کشور، مردم علیه انقلاب، مردم علیه نظام و مردم علیه مسئولان را حک کرده است. انحطاط ‌اندیشی قدرت تشخیص دوست و دشمن را از تاجیک ربوده است و پدیده مهاجرت به خارج از کشور را در نظر او یک اعتراض سیاسی جلوه داده است. تالی تلو قضاوت او «پناهنده خواندن» همه مهاجرین به خارج از مرزهای کشور است. در واقع تاجیک می‌خواهد بگوید «مهاجر، پناهنده» است، قضاوتی که سریعاً هر انسان منصفی را وادار به عذرخواهی از مهاجرین می‌کند.

سوم. در مقابل این چارچوب نظری ناقص و تحمیلی، یک چارچوب نظری واقعی وجود دارد که رهبر انقلاب بهتری راوی آن بوده است. چارچوب نظری حرکت، در برابر چارچوب نظری انحطاط. در این چارچوب نظری دو اصل حاکم است، اول حرکت، دوم جهت. اگر حرکتی به سمت هدفی متعالی باشد، تند و کندی آن در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارد. مواجهه رهبری با پدیده مهاجرت بر این اساس، بسیار عقلانی و منطقی است.

ایشان مهاجرت را یکسره رد نمی‌کند. مهاجرت به معنای کناره‌گرفتن موقت جهت ایجاد آمادگی، مهارت و دانش‌افزایی برای آباد کردن خاک و رشد کشور را می‌پذیرد. اما مهاجرتی که به معنای فرار از جبهه باشد و به هضم در معده نظام جهانی یا تبدیل شدن به پیچ و مهره نظام سرمایه‌داری شود، رد می‌کند. مهاجرت در معنای اول با چارچوب نظری حرکت موافق است، مهاجر جهت را گم نکره، هدف را می‌داند، می‌رود تا مانند بهشتی و چمران، پرقدرت‌تر بازگردد. اما در معنای دوم، چون جهت گم‌شده، بازگشتی متصور نیست. اگر هم بازگشتی صورت بگیرد تغییر در حرکت کلی به سمت هدف ایجاد نمی‌شود. به تعبیر ایشان فرد هضم شده در نظام سرمایه‌داری را کاملاً می‌فشارند و استفاده می‌کنند و بعد آن را تحویل می‌دهند.

رهبری بر همان مبنای حرکت، وظیفه‌ی مسئولان را ایجاد فضای شغل مناسب، زمینه‌سازی رشد علمی متناسب با استانداردهای جهانی و ایجاد شرایط بهره‌برداری از نخبگی‌ نخبگان می‌داند. بر همین مبنای حرکت است که امسال رهبری موکدانه به تبیین گفتار تحول پرداخته است.

ایشان حرکت چند سال گذشته را کند تحلیل کرده و لازمه جبران عقب‌ماندگی را یک حرکت جدی و تحولی دانسته است. تحولی که می‌خواهد ضعف‌های ناشی از کندی حرکت را به قوت‌ و قدرت تبدیل کند. پدیده مهاجرت یکی از همین ضعف‌هاست، چاره آن حرکت درون‌زاست است نه تشویق و ترغیب به فرار و کناره‌گیری کامل، یعنی همان کسب و کاری که جریان روشنفکری و امثال تاجیک به هم زده‌اند. آن‌ها در حال سِری‌کاری برای زدن امید به حرکت و تخریب ایمان به راه هستند. ابتکاری به جز تقلید و تقلب از روی دست یکدیگر هم ندارند.‌ فقط تکرار می‌کنند، زیاد و با زبان نو.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید