به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از ساری، کتاب «پرواز با آمبولانس» روایت داستانی از زندگی پزشکیار شهید «عبدالحمید هدایتی جلودار» به قلم «فاطمه ابراهیمی» و پژوهش «علی جلالیراد» و «فاطمه ابراهیمی» در ۲۷۰ صفحه و ۵۰۰ نسخه از سوی انتشارات «سرو سرخ» وابسته به ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران، پاییز ۱۴۰۰ چاپ و منتشر شده است.
این اثر در ۶ فصل «از تولد تا حیات»، «روزهای کودکی»، «قبل از انقلاب»، «در شهر»، «دوران جنگ» و «سر دلبران» به همراه اسناد و تصاویری از شهید «عبدالحمید هدایتی جلودار» به چاپ رسیده است.
در بخشی از کتاب آمده است:
در شهر فعالیتهای ضد انقلاب از جمله چریک فداییها، تودهایها و در رأس آنها مجاهدین خلق زیاد بود. اوایل انقلاب با تهدید و راه انداختن دعوا و پخش اعلامیه و روزنامه فعالیت میکردند و کم کم با شروع جنگ شروع به تخریب شخصیتی بچههای انقلابی کرده بودند.
شایعات و تهمت و افترا پشت سر بچهها به راه انداخته بودند. برای مثال چو انداخته بودند که بچههای انجمن کوپنهای دولتی را خود مصرف میکنند و چقدر پول میگیرند و از قبیل حرفا! تا جایی که به انجمن اسلامی که آن روزها مهد بچههای مذهبی بود میگفتند «انجمن اسرائیلی»!
شهید هم از این حرفها بینصیب نبود. تا جایی که حرفها پشت سرش زیاد بود که میگفتند خانهاش چنان است و فلان قدر از سپاه و تعاونی پول میگیرد! روزی که جنازهاش را آوردند دلم شکست و دختر چهل روزهاش را روی دست بلند کردم که چقدر پول برای این بابا میشود! گفتم بیایید، شما را میبرم و خانه شهید را نشانتان میدهم که حاضر نیستید یک شب در آن بخوابید!
آن روزها، اعزامها به جبهه از قائمشهر یا مکانهایی غیر از داخل شهر بود و مردم، کسانی که به جبهه میرفتند را نمیدیدند. برای اولین بار قرار شد اعزام از مسجد جامع شهر اتفاق بیوفتد. همه بچهها کنار مسجد جامع جمع شدند و مردم هم به بدرقه آمده بودند. شهید حمید پایش را روی رکاب اتوبوس که گذاشت کسی با تعجب گفت: اِ تویِ… شهید خندید و گفت: بله منِ اسرائیلی هم دارم میرم!
*
صبح تازه از خانه بیرون آمده بودم؛ حمید را دیدم که کیسه بزرگی را ترک دوچرخهاش بسته و برایم بوق میزند. ایستادم. به من رسید، با همان لبخند همیشگی سلام کرد و گفت: «امروز عروسیمِ منتظرتون هستیم!»
فکر کردم شوخی میکند. گفتم: «اگه عروسیته، اینجا چیکار میکنی و این کیسه چیه؟»
گفت: میوه عروسیِ، داخل کیسه را نشانم داد. پر از هندوانه بود.
عروسیاش در کمال سادگی برگزار شد!
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است