عملیات والفجر ۸ نقطه اوج فعالیت‌های واحد جنگ الکترونیک در طول جنگ

عملیات والفجر ۸ نقطه اوج فعالیت‌های واحد جنگ الکترونیک در طول جنگ


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جنگ الکترونیک که به‌اختصار «جنگال» نامیده می‌شود، یکی از واحد‌های تأثیرگذار در نبرد‌های هشت‌ ساله جنگ ایران و عراق بوده است، که متأسفانه کمتر به نقش تأثیرگذار این واحد در پیش‌برد اهداف عملیات‌های دوران دفاع مقدس پرداخته شده است.

نیرو‌های این واحد با تلاش بی‌وقفه، فعالیت‌ها و تحرکات ارتش عراق را عمدتاً از طریق استراق سمع مکالمات از خط مقدم تا عمق خاک عراق و حتی تا بغداد رصد می‌کردند و جمع‌بندی اخبار و تحلیل‌های خود را از اقدامات فعلی و بعدی آنان برای تصمیم‌گیری صحیح در اختیار فرماندهان قرار می‌دادند.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس بر اساس رسالت ذاتی خود در خصوص تحقیق و پژوهش و ثبت و ضبط و انتشار ابعاد مختلف فعالیت‌های رزمندگان در دوران دفاع مقدس، طی ۲۷ جلسه گفت‌وگو با علی اسحاقی، مسئول واحد جنگ الکترونیک در دوران دفاع مقدس، به تبیین و تشریح نقش بارز این واحد در دوران جنگ هشت‌ساله پرداخته که با توجه به سالروز عملیات غرورآفرین والفجر هشت، بر آن شدیم که نقش این واحد را در موفقیت رزمندگان در این عملیات و به‌ویژه در شکست پاتک‌های سنگین عراق در بازپس‌گیری مناطق تصرف‌شده توسط ایران بررسی کنیم.

تدبیر جنگال در آستانه عملیات

چون ما از تدبیر عملیات آگاه بودیم، می‌دانستیم، هدف اصلی قرارگاه برای عبور از اروند و رسیدن به هدف، دسترسی به عقبه‌های دشمن در فاو است و درنهایت اگر توفیق پیدا می‌کرد، عملیات به سمت ام القصر ادامه می‌یافت. این عمق منطقه عملیات بود که برای ما ترسیم شده بود.

ما باید اطلاعاتی درباره توانمندی و تحرکات نیروی زمینی عراق در خط و پشتیبانی‌اش، همچنین پشتیبانی هوایی و بالگردهایش کسب می‌کردیم که همه این‌ها را به‌وسیله آن مدار جنگ الکترونیکی که ترسیم کرده بودیم، به دست می‌آوردیم. ما در خود منطقه قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص)، یک سایت تاکتیکی داشتیم که روی خودرو سوار بود و همه تجهیزات را داشت. از نظر دید و تیر و پوشش و پشتیبانی هم جایش خیلی امن و خوب بود. از آنجا می‌توانستیم تلاش اولیه و تلاش اصلی را برای رسیدن به اهداف منطقه عملیات و حتی در عمق به‌راحتی کنترل کنیم.

در عمق منطقه فاو، یگانی از دشمن آن‌چنان استقرار نداشت. دشمن یگان در خط داشت، اما عمق زیادی نداشت. هیچ ضرورتی نداشت که ما برویم آن‌طرف منطقه مستقر شویم، با آن مدار الکترونیکی که درست کرده بودیم؛ می‌فهمیدیم در خط عراقی‌ها مثلاً الآن لشکر گارد روی جاده استراتژیک است، یا از سمت جاده البحار چه یگانی دارد می‌آید.

ما هیچ تردیدی درباره اصل غافلگیری در این عملیات نداشتیم و به دلیل وسعت عقبه و عرض عقبه‌ای که وجود داشت، قرارگاه تلاش جدی را روی همین محور‌ها گذاشته و هدف‌هایی را ترسیم کرده بود.

عبور موفق از اروند

ساعت ۱۰ شب بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ که آقا محسن دستور آغاز عملیات را دادند، واحد‌های عملیاتی و غواص‌های ما حرکت کردند. یک اضطراب و دلهره فزاینده‌ای در قرارگاه وجود داشت که این واحد‌ها بتوانند از ساحل شمالی به ساحل جنوبی اروند برسند.

در زمان عبور غواص‌ها، دقت و حساسیت ما برای اینکه بالاخره یک ارتباطی از دشمن را کشف کنیم، خیلی زیاد بود، اما چیزی پیدا نکردیم. اولین یگان ما که از اروند عبور کرد و به ساحل دشمن چسبید و سنگر عراقی‌ها را تصرف کرد، ما فهمیدیم سنگر عراقی‌ها تصرف شده، اما از ارتباط عراقی‌ها خبری نبود.

غواص‌های یگان‌ها وقتی به آن‌طرف ساحل رسیدند و بالا رفتند، درگیری شروع شد. آن‌هایی که دشمن را غافلگیر کرده بودند، سروصدا نداشتند و با واحد‌های عقبه دشمن درگیر شده بودند. نیرو‌هایی که از ساعت ۱۰ شب شروع کرده بودند، حدود دو تا سه صبح تقریباً بیشترشان عبور کرده بودند. عراقی‌ها کاملاً در آرامش بودند و واکنشی نشان نمی‌دادند.

یگان‌ها خطوط اول را پشت سر گذاشتند و به نخلستان رسیدند. سپس از نخلستان عبور کردند و در رده‌های دوم که درگیر شدند، اولین گردان تیپ ۱۱۱ به فرمانده تیپ گزارش داد که موردتهاجم قرار گرفته است.

اینجا دیگر رادیو باز شده بود. بی‌سیم عراقی‌ها صبح باز شد و ما مکالماتشان را دریافت می‌کردیم. هنوز گزارش بعدی تیپ ۱۱۱ مخابره نشده بود که گردان ۲ تیپ ۱۱۱ گفت به من تک شده است و واحدهایم پایگاه‌های ساحل را از دست دادند و تعدادی‌شان به سمت فاو حرکت می‌کنند. فرمانده تیپ گفت باید آن‌ها را حفظ کنی. کجا فرار می‌کنند؟ یگان‌های ما نزدیک ظهر به قرارگاه تیپ ۱۱۱ که داخل شهر فاو بود، رسیدند. فرمانده قرارگاه تیپ ۱۱۱ اطلاع داد که تیپ من دارد سقوط می‌کند. رده مافوقش به او هشدار داد؛ باید مقاومت کنی، برایتان نیرو می‌فرستیم. عملیات ایرانی‌ها یک عملیات ایذائی است.

خوب این اولین ارتباط این رده‌های عراقی بود که ما دریافت کردیم و طولی نکشید که قرارگاه تیپ ۱۱۱ به دست رزمندگان ما افتاد. تا عصر روز بیست و یکم، تقریباً هم سایت موشکی و هم جاده البحار تا زیر منطقه کارخانه نمک تصرف شد.

هشدار واحد جنگال درباره ورود لشکر گارد به منطقه

صبح روز بیست و دوم بهمن برای عراق مسجل شد که منطقه اصلی عملیات ایران، منطقه فاو است؛ چراکه تا قبل از آن با توجه به اینکه قرارگاه قدس سپاه، عملیات ایذائی را در جزیره ام الرصاص انجام می‌داد و ارتش هم در هور با اجرای آتش توپخانه تظاهر به حمله می‌کرد، باعث شده بود که عراقی‌ها نسبت به منطقه عملیاتی اصلی ایرانی‌ها مردد شوند.

تیپ ۴ گارد ریاست جمهوری، اولین تیپی بود که وارد عمل شد. این تیپ را از جاده ام القصر آوردند.

استراتژی یگان گارد ریاست جمهوری این بود که هیچ‌وقت در پدافند قرار نمی‌گرفت. وقتی می‌آمد، هرچه بود منهدم می‌کرد! حتی بعضی جا‌ها برای اینکه بتواند دفاع خوبی داشته باشد و یک پاتک خوبی انجام دهد، واحد‌های خودش را می‌زد و واحد‌های حشدالشعبی را هم می‌زد و جلو می‌رفت. همه گونه پشتیبانی موشکی، هوایی، توپخانه‌ای و این‌ها همراهش بود. توپخانه خود کششی پشت سرش می‌آمد. این خیلی بحث مهمی بود. به‌محض اینکه گارد در روز می‌زد و به شب می‌رسید، شب آن یگانی که استقراری و پدافندی بود، می‌بایست خط را تحویل می‌گرفت.

ناکامی عراقی‌ها در بازپس‌گیری مناطق عملیاتی والفجر ۸

بلافاصله بعدازاینکه ما فرماندهی را از آمدن تیپ ۴ گارد ریاست جمهوری عراق مطلع کردیم، فرمانده کل سپاه پاسداران، آقای محتاج، فرمانده قرارگاه کربلا را توجیه کرد و گفت: «فرماندهی دشمن به نیرو‌های مخصوص گفته است، شما بروید جلو ما نیرو وارد می‌کنیم. باید بچه‌ها این‌ها ر ا بزنند. این‌ها خط‌شکن بقیه هستند. اگر از این‌ها انهدام بگیرید، بقیه کپ می‌کنند. اینجا باید گور حزب بعث بشود.»

از آخر‌های شب بیست و یکم که دستور آماده‌باش داده شد، ساعت شش صبح، گارد به منطقه رسید. این زمان برای کسب آمادگی یگان‌های ما کافی بود. یگان‌های ما در خط آماده بودند، توپخانه آماده بود.

روز بیست و سوم، عراقی‌ها اولین پاتکشان را انجام دادند که ناموفق بودند. سه گردان از تیپ ۴ گارد ریاست جمهوری که عراق فرستاده بود، به‌اضافه یک تیپ پیاده، ۷۰ درصدشان درمجموع کشته، زخمی و یا اسیر شدند.

زمانی که تیپ ۴ گارد متوقف شد، لشکر ۲۶ مکانیزه را برای پشتیبانی تیپ گارد فرستادند و تا روز بیست و هشتم بهمن آخرین تلاششان به سمت خاکریز ما و منطقه عمومی جاده استراتژیک و کارخانه نمک بود. وقتی در این روز هم نتوانستند کاری انجام دهند، تیپ ۳۰ زرهی با چند گردان نیروی مخصوص و تیپ کماندو از لشکر ۵ آخرین تلاششان را انجام دادند و موفق نبودند. روز سی‌ام دیگر عراقی‌ها در منطقه تلاشی نکردند. آن‌ها کاملاً مطمئن شده بودند که منطقه عملیات تصرف شده و به‌طورجدی آسیب‌پذیر شده‌اند.

حضور صدام در منطقه عملیاتی

صدام در قرارگاه سپاه سوم بود. او برای تقویت روحیه فرمانده تیپ‌هایی که وارد عمل شده بودند، همه را تشویق می‌کرد و می‌گفت شما توانستید مقاومت کنید، محکم ایستادید، جلو دشمن را گرفتید. دشمن قصد داشت مثلاً تا بصره بیاید و از آنجا به ام القصر برود. شما باعث شدید که نتواند این کار را انجام دهد. صدام در مدت این ۹ روز، دو بار به قرارگاه سپاه سوم رفت‌وآمد داشت.

مشکل کشف صحبت کردن در بی‌سیم

بیست و هشتم بهمن‌ماه، سرهنگ احمد علی ناصر، فرمانده تیپ ۲۳ لشکر ۸ عراق – که در این عملیات پناهنده شد – یک موضوعی را طرح می‌کند و آن کشف صحبت کردن نیرو‌های ما در بی‌سیم است.

به همه فرماندهان یگان‌ها دستور داده شده بود که به‌صورت کشف صحبت نکنند و از دفترچه‌های کد رمز استفاده کنند. مخابرات دفترچه‌های کد رمز را به‌صورت ساعتی، هر ۶ ساعت یکبار، هم روزانه و هم هفتگی تهیه کرده بود. بعد این کد رمز‌ها برحسب وضعیت منطقه عملیات و حوزه سرزمینی مأموریت آن یگان آماده شده بود. در حین عملیات فرمانده لشکر یا تیپ، فرصت نداشت بیاید از دفترچه استفاده کند. در جلسه جمع‌بندی امنیت ارتباطات تصمیم گرفته شد که در وضعیت اضطرار، یگان‌ها بتوانند از زبان محلی خودشان به‌عنوان کد دوم استفاده کنند؛ مثلاً آذربایجانی‌ها با همدیگر آذری حرف بزنند، چون شنود عراقی‌ها نمی‌توانست همه لهجه‌های محلی را شناسایی کند.

اقدام ضد جنگال رژیم بعثی در والفجر ۸

دشمن که از پاتک‌هایش نتیجه‌ای نگرفته بود، برای پی بردن به اقدامات ما، یک واحد جنگ الکترونیک را به منطقه آورد و با کنترل ارتباطات یگان‌هایمان متوجه شد که ما در حال تحکیم خطوط پدافندی هستیم و نتیجه گرفت قصد پیشروی بیشتر نداریم؛ لذا به‌طور گسترده‌ای عقبه‌های مهندسی، پشتیبانی، پل‌ها و قرارگاه‌ها را بمباران کرد و هم‌زمان، با استفاده از بالگرد‌ها و یگان‌های زمینی، فشار زیادی به خطوط دفاعی کارخانه نمک وارد آورد و بخش‌هایی از کارخانه نمک را پس گرفت. پس از ۲۰ روز جنگ بسیار سخت، عراق به این نتیجه رسید که قادر به بازپس‌گیری منطقه نیست و اقدام به ایجاد مواضع دفاعی کرد و ما نیز مواضع خود را مستحکم کردیم.

آماده‌باش‌های مکرر باوجود تثبیت منطقه عملیاتی

عملیات والفجر هشت جنگ طاقت‌فرسا و خیلی سختی بود؛ به خاطر عوارض زمین، پشتیبانی، مشکل عقبه، رساندن مجروحان به آن‌طرف اروند، رساندن امکانات و مقدورات، داشتن یک عقبه نامطمئن، یعنی پل روی رودخانه اروند که همیشه در معرض تهدید بود و…

این جنگ سخت ۲۰ روزه توان فرماندهان ما را از نظر جسمی، نه از نظر روحی تحلیل برده بود. یک مرحله آقای احمد کاظمی و حسین خرازی، به قرارگاه آمدند سراغ من. می‌خواستند من را کتک بزنند{با خنده}. می‌گفتند چقدر تو آماده‌باش می‌دهی؟! بابا پدر ما درآمد! بیست روز است به ما یک حمام رفتن و یک سروصورت شستن را هم حرام کرده‌ای.

دلیل این آماده‌باش‌ها هم این بود که ما شبانه‌روز بیدار بودیم و می‌دانستیم الآن اگر این گزارش را ندهیم و به‌خصوص اگر از منطقه البحار و استراتژیک ذره‌ای غافل شویم، عراقی‌ها آمده‌اند، چون می‌دانستیم اینجا برای عراق خیلی ارزشمند و مهم است.

سقوط پی‌درپی هواپیما‌های عراقی

بیشترین ضربه به نیروی هوائی ارتش عراق در طول جنگ، در عملیات فاو وارد شده است. البته درباره تعداد هواپیما‌های ساقط شده عراقی اختلاف آمار وجود دارد. اگر از جنبه‌های تبلیغاتی موضوع بگذریم، همه در آمار ۴۵ تا ۵۰ هواپیمای ساقط شده اتفاق‌نظر دارند.

ما با سایت‌های نیروی هوایی ارتش ارتباط داشتیم و باهم هماهنگ بودیم. ما اطلاعات پرواز‌های عراقی را وقتی‌که از پایگاه‌های هوایی‌شان حرکت می‌کردند، به سایت موشکی نیروی هوائی می‌دادیم.

هواپیما که می‌خواهد از آشیانه روی باند بیاید و پروازش را شروع شود، این حالت را «تاکسی اوت» می‌گویند. از زمانی که این‌ها تاکسی اوت می‌شدند، تا زمانی که اوج می‌گرفتند و روی منطقه می‌آمدند، همه این وضعیت را با سایت‌هایی که داشتیم، دریافت می‌کردیم.

دلیلش هم این بود که پایگاه‌های هوایی این‌ها، شبکه اصلی‌شان را برای اینکه تا عمق منطقه بتوانند ارتباط قوی با هواپیما داشته باشند، باز می‌کردند. هواپیما که بالا می‌آمد، آخرین وضعیتش را با لیدرش چک می‌کرد و لیدرش آن را به پایگاه انتقال می‌داد؛ یعنی مثلاً می‌گفت، ما الآن در صد مایلی هدف هستیم. موقعیتمان با هدف این است. نقاط کمکی هدف را می‌گفت، سطح ارتفاع را می‌گفت، همه این‌ها را می‌گفت، تعداد سورتی پروازی را هم که داشت، می‌گفت. ما همه این‌ها را به سایت انتقال می‌دادیم. سایت هم زمانی اکتیو می‌شد که این‌ها دیگر با هدفی که می‌خواستند بیایند بمباران کنند، فاصله‌ای نداشتند. در همین فاصله، نیروی هوایی ارتش، رادار را فعال می‌کرد، هواپیما در بردش بود. روی هواپیما قفل می‌کرد و می‌زد.

در واقع عملیات والفجر ۸ نقطه اوج فعالیت‌های واحد جنگ الکترونیک در طول جنگ بود.

ما همه کد رمز‌های عراقی‌ها را متوجه می‌شدیم؛ البته رادیو هواپیما‌ها و هلی‌کوپترهایشان همه کدر داشتند و ما سیستم کد شکن الکترونیکی داشتیم و به‌راحتی می‌توانستیم صدای آن‌ها را دریافت کنیم. اصطلاح‌ها، واژه‌ها و اقدامات فنی‌ای که می‌خواستند انجام دهند، لیدر و فرماندهی که هدایت می‌کرد، همه این‌ها را داشتیم و متوجه می‌شدیم و از این نظر مشکلی نداشتیم.

منبع: ایزدی، یدالله، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت علی اسحاقی: جنگ الکترونیک، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۷

اتهای پیام/ 112



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید