نماد سایت مجاهدت

غوغای «حاج تقی» بالای چهارپایه

به گزارش مشرق، جواد کلاته عربی، نویسنده دفاع مقدس در مطلبی نوشت:

یک. دیروز، سخنران اصلی جلسه توی صحبت‌های کوتاهش یک جملهٔ خیلی کلیدی گفت. بحث دربارهٔ قیام پانزدهم خرداد و وظیفهٔ امروز ما در قبال اون بود. بندهٔ خدا گفت: «اصل بر قیامه؛ بقیهٔ اتفاق‌های خوب به تبع همین قیام، خودبه‌خود رخ می‌ده و کار می‌ره جلو.»

از دیروز دارم به همین یک جمله فکر می‌کنم. یا لااقل اگر هم فکر نکنم، از جلوی چشمام دور نمی‌شه.

دو. توی همون جلسه‌ای که گفتم سال‌ها پیش برقرار بود و من می‌رفتم، یک باوری بود. اون باور می‌گفت اگر یک نفر با خودش به وحدت و یگانگی برسه، تکلیفش رو با خودش بدونه، یا به تعبیر شهید مطهری همون چهارتا ایمانِ معروف (آمن بهدفه، بسبیله، بقوله و بربّه) رو داشته باشه، می‌تونه یک دنیایی رو تکون بده.

سه. من این حرف‌ها رو گذاشتم کنار خاطرت حاج تقی علایی و دیدم با هم مو نمی‌زنند. حاج تقی که ذوقی در شعر و ادب هم داره، می‌گه شبِ ماجرا ما چند نفر مداح و نوحه‌خوانِ پیشوایی جلسه‌ای گرفتیم. قرار گذاشتیم در کنار نوحه‌های حسینی، چند بیتی در جهت اعتراض به واقعهٔ فیضیه بخوانیم و نگذاریم این ماجرا فراموش بشه. حالا توی کجا؟ توی پیشوایی که اون زمان احتمالا یک قصبه بیشتر نبوده. و اینکه اصلن صداشون به کجا می‌توانسته برسه، مسئله‌ای‌ست. آن شب، شعر حاج تقی رأی می‌آورد.

چهار. ساعت حدود یازده ظهر، توی شور دسته‌های عزاداری در بازار پیشوا، حاج تقی چهارپایه را می‌گذارد روی زمین و بالا می‌رود. چند نفر از پاسگاه پیشوا با لباس شخصی لابه‌لای عزدارها هستند. حاج تقی همه‌شان را می‌شناسد. اما با خودش پیمان بسته و ترسی به دل ندارد. بلند فریاد می‌کشد:
حسین فی یوم العاشورا
فرمود هل من ناصرا
دادند جوابِ این ندا
در فیضیه قالو بلی

و غوغایی برپا می‌شود.
تازه از این به بعد است که خبر دستگیری آقای خمینی بهشان می‌رسد، می‌روند توی صحن امامزاده جعفر و قرار می‌گذارند با کفن به طرف تهران حرکت کنند.
و دوباره همین حاج تقی علایی می‌سُراید:
از جان خود گذشته‌ایم
با خون خود نوشته‌ایم
یا مرگ یا خمینی… .

پ.ن: خدا قوت به حاج آقای باقری و حسین قرایی به خاطر اینکه این خاطرات و خطرات رو به گوش صد نفر هنرمندِ نویسنده، شاعر، فیلم‌ساز، ناشر، نقاش و کاریکاتوریست رساندند.

منبع خبر

خروج از نسخه موبایل