به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهارم بهمن ماه سال ١٣٥٤ رژیم شاهنشاهی، مرتضی لبافینژاد از مبارزان انقلابی را به شهادت رساند. شهید مرتضی لبافینژاد که سال ۱۳۴۹ در رشته پزشکی فارغ التحصیل شده بود در سال ۱۳۵۰ به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد و پس از آن در سال ۱۳۵۱ با پروین سلیحی که از خانوادهای متدین بود ازدواج کرد و نتیجه این ازدواج فرزندی به نام یاسر بود.
یاسر تنها فرزند مرتضی و پروین، زمانی که فقط یکسال و نیمه بود، پدرش شهید شد و مادر نیز که در راه مبارزه با رژیم شاهنشاهی به تبع همسرش گام گذاشته بود، چند سالی را در زندان ساواک به سر برد و در نتیجه، یاسر طبق وصیت پدر شهیدش در سایه پدربزرگ و مادربزرگش پرورش یافت، در ادامه مصاحبه خبرنگار نوید شاهد با فرزند شهید مرتضی لبافی نژاد را می خوانید.
یاسر لبافی نژاد فرزند شهید مرتضی لبافینژاد در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد گفت: من متولد ۱۴ اسفند سال ۱۳۵۲ و نزدیک به دو سال سن داشتم که پدرم توسط ساواک شهید شد. پدرم در مردادماه سال ۵۴ توسط ساواک دستگیر و در بهمن ماه همان سال تیرباران شد.
وی در ادامه با بیان این مطلب که هرگز پیکر پدر شهیدم پیدا نشد، اظهار کرد: پیکر این شهدا به دریاچه نمک قم ریخته شد و بهتبع نیز قبری ندارد.
فرزند شهید تشریح کرد: در زمانی که پدرم شهید شد، مادرم نیز چند سالی در زندان های ساواک به سر می برد و من در کنار پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام زندگی میکردم حتی زمانی که مادرم از زندان آزاد شد و با او ملاقات کردم ایشان را نمیشناختم.
یاسر لبافینژاد اظهار کرد: در تمام سالهای نبودن پدر، تنهایی و سختیهای بسیاری را در زندگی متحمل شدم اما اینکه انسان فرزند چنین شهیدی باشد تحمل این سختی برایش آسان می شود.
پدرم با وجود آنکه در خانواده ای مذهبی بزرگ شده بود اما شخصیت علمی، مذهبی و اجتماعی ایشان بسیار متفاوت بود، زمانی که در آزمون سراسری شرکت میکند هم زمان در چندین دانشگاه مطرح کشور و همچنین دنیا پذیرفته می شود و پزشکی دانشگاه تهران را انتخاب میکند. در واقع ایشان در آن زمان به راحتی میتوانست در آمریکا تحصیل کند و درباره تحصیل در ایران و یا خارج از کشور از حضرت امام خمینی (ره) استفتا گرفتند که حضرت امام ایشان را «مخیر» دانستند و در نهایت پدرم ماندن در وطن را انتخاب میکند.
فرزند شهید لبافینژاد همچنین تشریح کرد: شهید در رشته پزشکی تحصیل میکند و در ادامه مسیر زندگی و زمانی که با ظلم و جور زمانه روبرو میشود به مبارزه با آنان میپردازد، در ادامه این راه زمانی که متوجه میشود گروه مجاهدین خلق از مسیر اصلی و مبارزه واقعی فاصله گرفته، راهش را جدا میکند و به دوستان خود نیز این موضوع را اعلام میکند.
وی گفت: در دادگاهی که در زمان شاه ایشان محاکمه میشود، به دلیل اینکه متهم ردیف هشتم بود اگر از مسیر مبارزه ابراز ندامت میکرد می توانست از اعدام نجات یابد اما شهید لبافینژاد نپذیرفت و اظهار میکند که این مسیری بود که من برای رضای خدا و نجات مردم در آن قدم گذاشته ام و از این راه باز نخواهم گشت و در نهایت با هفت نفر دیگر از همرزمانش توسط رژیم شاهنشاهی تیرباران شده و به شهادت می رسند. از مردادماه تا بهمن ماه سال ۵۴ که در چنگال ساواک اسیر بود بسیار مورد ازار و شکنجه جسمی قرار گرفت و در موزه عبرت میتوان نمونه هایی از آن ها را مشاهده کرد.
فرزند شهید لبافی نژاد درباره ویژگی های اخلاقی و روحی شهید اظهار کرد: همیشه مادربزرگ ام که به نوعی پس از شهادت پدرم نقش زینب گونه خود را ایفا کرد برای ما تعریف میکرد که شهید شیفته مردم بود و لحظه ای از حال فقرا غافل نبود، شخصیت کاریزماتیک شهید در میان اقوام مثالزدنی بود، کارت عروسی پدر ومادرم در سال ۵۲ نیز به گونه ای بود که در آن ذکر شده بود بانوانی که حجاب ندارند در این مراسم شرکت نکنند.
وی در پایان با تاکید بر این موضوع که ترویج فرهنگ ایثار و شهادت از اصلیترین مسائل است، اظهار کرد: شهدا برای ما از جان، مال، فرزند و تمام دارایی خود گذشتند و وظیفه ما شناسایی چنین افرادی است که در بهترین موقعیت شغلی، تحصیلی و زندگی بودند اما همه اینها را در راه کشورشان فدا کردند، شناسایی هدف و راه آنان کمترین کاری است که می توان برای آنان انجام داد.
منبع خبر