فعالیت‌های آمریکا قبل از شکست مفتضحانه در ایران

فعالیت‌های آمریکا قبل از شکست مفتضحانه در ایران

به گزارش مشرق، «این دقیقا طرح ما بود؛ ما می‌خواستیم تمام نگهبان‌ها را در چهار یا پنج ساختمان و هر کس دیگری را که در این عملیات مداخله می‌کرد بکشیم. هر ایرانی مسلح در داخل ساختمان‌ها باید کشته می‌شد.

ما نمی‌رفتیم آنجا که نبض آنها را بگیریم و ضربان قلب‌شان را بشماریم؛ ما آنقدر گلوله خرج آنها می‌کردیم تا مسأله‌ای برایمان به وجود نیاورند. از وقتی که عملیات شروع می‌شود، تعداد زیادی از ایرانی‌ها برای ‌آوردن کمک پا به فرار می‌گذارند. دلتا وظیفه دارد که آنها را مثل آبکش سوراخ‌سوراخ کند و در این‌باره حرفی نیست. این طرح بود.

به علاوه من فکر نمی‌کردم که ایرانی‌ها در سفارت وجب به وجب ایستادگی و در مقابل مانعی ایجاد کنند. بله، ممکن بود یک نفر به علت پایبندی به اعتقاداتش تا پای جان ایستادگی کند؛ ما آماده بودیم به او کمک کنیم که به آرزویش برسد.» این سخنان چارلی بکویث، فرمانده عملیات طبس یا همان پنجه عقاب آمریکایی‌ها بود. در حالی که مدعی بود جیمی کارتر، رییس‌جمهور وقت آمریکا نگران جان افرادی است که احتمالا در این عملیات کشته می‌شدند و او اطمینان داده بود که اینطور نیست، با این حال در کتاب خاطراتش افشا می‌کند که «دلتا وظیفه دارد آنها را مثل آبکش سوراخ سوراخ کند.»

در این گزارش که بر اساس کتاب «نیروهای دلتا» خاطرات چارلی بکویث تهیه شده است، مخاطبان با جنبه‌های کمتر دیده یا گفته‌شده عملیات نیروهای دلتا برای آزادی جاسوس‌های آمریکایی آشنا خواهند شد. این کتاب در ایران توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
نگاهی به طرح‌های ابتدایی عملیات
برای هر عملیاتی لازم است راه‌های ابتدایی پیش‌بینی شود. در این عملیات هم چنین مساله‌ای اتفاق افتاد که این راه‌ها را مرور می‌کنیم. با اینکه ممکن است برای خواننده این گزارش مضحک و ابتدایی به نظر برسد اما این راهکارها در اتاق عملیات پنتاگون مورد بررسی قرار گرفته است:

یکی از این راه‌ها که توسط یک سرتیپ نیروی هوایی پیشنهاد شد، این بود که دلتا پس از فرود با هلیکوپتر، به وسیله دوچرخه از خیابان‌های تهران عبور کند. «هیچ‌کس به شما آزاری نخواهد رساند»؛ این شخص مرا به وحشت انداخت. او قبلا در ایران زندگی کرده بود. من نمی‌دانم که او اطلاعات بسیار خوبی داشت یا من حرف‌هایش را درک نمی‌کردم.

یک راه دیگر این بود که دلتا با چتر در اطراف تهران فرود بیاید، گروگان‌ها را آزاد و تمام آنها را از طریق خشکی با فرار و اختفا خارج کند. من شخصا نمی‌توانستم تصورش را هم بکنم که یک گروگان را مدت ۶ ماه، دو سال یا هر مدت دیگر دور ایران بچرخانم تا بتوانم او را به آمریکا بازگردانم.

در ملاقات دسامبر نظریه فرود با چتر به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در اولین نظر، این راه معقول به نظر می‌رسید اما هرچه بیشتر مورد بحث قرار می‌گرفت، به همان اندازه غیرممکن می‌شد. تجربه جنگ جهانی دوم نشان داده بود که اگر صد چترباز در یک زمین ناهموار فرود آیند، درحدود هفت تن از آنها تلف خواهند شد. بعضی ممکن است هدف آتش سلاح‌های کوچک قرار بگیرند. همچنین ممکن است عده‌ای کمرشان بپیچد یا دچار دررفتگی مچ یا حتی شکستگی پا بشوند. این کار ۷ درصد تلفات به دنبال خواهد داشت. چنین فرودی در نرماندی مشکلی بار نمی‌آورد؛ اما چارلی بکویث با مردی که در نقطه فرود یک پایش شکسته است چه کار می‌خواهد بکند؟ او نه می‌تواند مجروح را ترک کند و نه می‌تواند او را با خود ببرد. گرچه فرود با چتر راه حل دقیقی نبود؛ اما مورد تایید و توجه عده‌ای از طراحان قرار گرفت. این راه همچنان یکی از راه‌های قابل قبول بود.

یک راه حل ممکن دیگر نیز برای این مساله وجود داشت؛ چرا با کامیون از مرز ترکیه وارد ایران نشویم؟ این یک راه واقعا خوب برای ورود و خروج به نظر می‌رسید زیرا هر هفته تعداد زیادی کامیون از این طریق وارد ایران می‌شوند. آنها از آلمان غربی تا پاکستان می‌روند و بازمی‌گردند. سازمان سیا به بررسی لازم برای ورود به ایران از طریق هر یک از گمرک‌های این کشور پرداخت تا در صورتی که طرح ورود با کامیون مورد تایید قرار گیرد، مدارکی را فراهم کند. اگر ما می‌توانستیم تمام تدارکات لازم را برای درازمدت برآورد کنیم، احتمالا ورود به وسیله کامیون‌ها راه نسبتا خوبی بود؛ اما اگر این طرح با شکست مواجه می‌شد، راه دیگری برای نجات گروگان‌ها باقی نمی‌ماند.

مشارکت نیروهای آلمانی در این عملیات
همانطور که محرز است، این یک عملیات تمام آمریکایی برای خارج ‌کردن جاسوس‌های آمریکایی از ایران بود. تمام طراحی‌های آن هم توسط مقامات عالی‌رتبه آمریکا مدیریت شده است. با این حال کمتر کسی شاید بداند که در این عملیات کشور دیگری هم شرکت داشته است. بنا به آنچه در این کتاب جزئیات آن مطرح نشده است، تعدادی از نیروهای ویژه آلمان هم در عملیات پنجه عقاب شرکت داشته و نیروهای دلتا را همراهی می‌کردند.

در حالی که نیروهای دلتا فقط وظیفه داشتند به ساختمان سفارت آمریکا در تهران حمله کنند اما وظیفه نیروهای آلمانی چیز دیگری بود. «در آلمان غربی نیز یک هسته کوچک ۱۳نفره که به دقت انتخاب شده و برای تصرف وزارت امور خارجه ایران تعلیم دیده بود، به دلتا پیوست. در اواسط نوامبر مشخص شد که دو هدف مجزا وجود خواهد داشت. منابع اطلاعاتی دریافته بودند که سه کارمند سفارت آمریکا خارج از محوطه، در وزارت امور خارجه نگهداری می‌شوند.

دلتا مأمور تصرف سفارت بود و پرسنل اضافی برای اشغال ساختمان وزارت امور خارجه نداشت، بعد تصمیم گرفته شد که برای انجام این وظیفه، یک گروه برگزیده تشکیل شود. آنها جزو واحد نیروهای ویژه آلمان بودند و فرمانده آنها یک دوست قدیمی بود که تجربه فراوانی در فعالیت‌های عملیات ویژه داشت. او به چندین زبان صحبت می‌کرد و افراد تحت فرماندهی او احترام زیادی برایش قائل بودند. دلتا به‌ندرت با این هسته آموزش می‌دید؛ اما هماهنگی نزدیکی با آن داشت. به علل امنیتی تصمیم گرفته شده بود که این هسته در اروپا آماده شود و آموزش ببیند. ساختمانی شبیه به ساختمان وزارت امور خارجه در تهران، در آلمان غربی پیدا شد و این واحد شب‌ها طرح یورش خود را در آنجا تمرین می‌کرد. آنها خیلی سخت کار می‌کردند و به اندازه دلتا برای انجام سهم‌شان در این ماموریت آمادگی داشتند. این واحد نیز تحت فرماندهی عملیاتی من قرار گرفت.»
نفرات شرکت‌کننده در عملیات
عملیات پنجه عقاب به دلیل وسعت عملیات حضور نیروهای زیادی را ‌طلب می‌کرد؛ با این حال لازم بود افراد انتخاب‌شده حداکتر توانایی را هم داشته باشند. طبق خاطرات چارلی بکویث «۱۳۲ نفر در گروه وجود داشتند: دو ژنرال ایرانی و ۱۲ راننده؛ یک تیم ۱۲نفره که شامل مترجمان هم بودند بر جاده‌ها نظارت می‌کردند و علاوه برآن امنیت، کویر یک را نیز بر عهده داشتند؛ یک تیم مخصوص ضربت ۱۳نفره؛ و ۹۳ تن از عمل‌کننده‌ها و ستاد دلتا. تیم ناظر با یکی از سی-۱۳۰‌ها به مصر بازمی‌گشت و ۱۲۰ نفر سفر را تا مخفیگاه ادامه می‌دادند.»
همکاران ایرانی آمریکایی‌ها
در این عملیات دو ایرانی هم حضور داشتند. چارلی بکویث درباره آنها می‌گوید: دو ژنرال ایرانی به من معرفی ‌شدند. آنها وقتی که آیت‌الله خمینی قدرت را در ایران به دست گرفت، به ایالات متحد آمده بودند. هر دوشان باهوش و تحصیلکرده بودند و هیچ‌یک از آنها آدم بی‌مصرفی به نظر نمی‌رسید، فارسی صحبت می‌کردند و من فکر می‌کردم ممکن است در تهران به دردمان بخورند. یکی از آنها اطلاعات وسیعی درمورد نیروی هوایی ایران داشت و تصمیم گرفته شد که او همراه زیغرت با یکی از هلیکوپترها پرواز کند. به هریک از آنها یک اسلحه جدید از نوع ماگنوم ۳۰۷ اسمیت و وسون دادم.

دلتا تعداد چندانی از این نوع سلاح در اختیار نداشت؛ با این حال من آنها را به این ژنرال‌ها دادم، زیرا احساس می‌کردم که درخور درجه آنهاست… در مدت انتظارمان{در طبس}، به یکی از ژنرال‌های ایرانی که همراه ما آمده بودند، برخوردم. زیاد تحویلش نگرفتم. غلاف سلاحش خالی بود. از او پرسیدم که سلاحش کجاست، گفت: وقتی که از هواپیما پیاده می‌شدم، آن را گم کردم. دو نفر از افراد را برای پیدا ‌کردن تپانچه به داخل هواپیما فرستادم. آنها بعد از جست‌وجوی کامل، گزارش دادند که نتوانسته‌اند آن را پیدا کنند.

فهمیدم که ژنرال، بعد از دیدن اتوبوس و تانکر آتش‌گرفته، ترسیده و تپانچه‌اش را دور انداخته است. به وی گفتم: در ارتش آمریکا ما ژنرالی که سلاحش را دور بیندازد، نداریم! من به او اجازه داده بودم این تپانچه را همراه خود بیاورد و اکنون تا جایی که می‌توانستم او را تحقیر کردم. برایم مهم نبود او یک ژنرال است چرا که به اندازه یک سرباز هم لیاقت نداشت. بعد تصمیم گرفتم که او را همراه با مسافرانی که در اتوبوس بودند، بازگردانم. کم‌کم سربارمان می‌شد.»
عملیات آزمایشی قبل از شروع پنجه عقاب
وقتی قرار گذاشته می‌شود که نیروهای دلتا با هواپیما وارد دشت لوت ایران شوند، قرار می‌شود گروهی برای آزمایش خاک دشت به‌منظور بررسی امکان فرود هواپیماهای سنگین به ایران بروند و می‌روند. مدتی بعد «استول با اطلاعات لامز از کویر یک بازگشت. آنها نمونه‌هایی از سنگ و خاک آن محل را با خود آورده و عکس‌هایی هم گرفته بودند»
چگونگی تامین عملیات در تهران
جالب‌تر است بدانید که نه فقط نیروهای دلتا بلکه سایر نیروهای آمریکا در خلیج فارس هم قرار بود در این عملیات شرکت کنند. تامین امنیت این نیروها در ایران از زبان چارلی بکویث به شرح ذیل است: «ترتیبات برای پرواز دو هلیکوپتر توپدار آسی-۱۳۰ ئی اچ بر فراز شهر اتخاذ و قرار شد یکی از آنها با پرواز بر فراز سفارت از نزدیک ‌شدن هر زره‌پوش به خیابان روزولت، جلوگیری کند و دیگری نیز بر فراز فرودگاه بین‌المللی مهرآباد که از قرار معلوم دو فانتوم اف‌-ایران در باند آن در حال آماده‌باش بودند، دور بزند. پرواز هلیکوپتر توپ‌دار بر فراز تهران فقط برای خنثی ‌کردن هرگونه تهدیدی بود که دلتا قدرت مقابله با آن را نداشت.

به محض اینکه گروگان‌ها و دلتا، تهران را به سلامت ترک می‌کردند، هلیکوپتری که بر فراز سفارت دور می‌زد، به طور منظم ساختمان‌های سفارت را منهدم می‌کرد؛ آنقدر آنها را در هم فرومی‌ریخت تا گلوله تمام تفنگ‌هایی که از آنها شلیک می‌شد تمام شود. منظور این بود که هیچ اثری باقی نماند تا ایرانی‌ها از آن به‌عنوان تبلیغات استفاده کنند… در حالی که این عملیات ادامه دارد و اهداف در تهران تصرف می‌شوند، در ۳۵ مایلی جنوب تهران در منظریه، یک واحد رنجر با هواپیما وارد می‌شود و پس از تصرف فرودگاه آنجا، امنیت آن را تامین می‌کند. آنها تا هنگام خروج هلیکوپترها از تهران، آنجا را در اختیار می‌گیرند.
*صبح نو

منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید