به گزارش مشرق، محمّدتقی تقیپور از محققان مرکز اسناد انقلاب اسلامی یادداشتی را در اختیار مشرق گذاشته که متن کامل آن چنین است:
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ[۱]
مرحوم علّامه سیّد محمّد حسین طباطبائی، در تفسیر گرانسنگ المیزان، درباره آیة یاد شده تصریح کرده است: «این آیه مربوط به اهل کتاب و مخصوصاً «یهود» است. از دو کلمة «یقتلون» و «یکفرون» در آیه، استمرار و تداوم مستفاد میشود. […] کفر ورزیدن به آیات الهی، عبارت از کفری است که از روی ظلم و ستم، پس از بیان کافی و شافی باشد؛ هم چنین « قتل انبیا» که کشتن به غیر حق است. [یعنی یهود نه از روی نادانی بلکه با علم بر این که آنان پیامبر خدا هستند دست به قتل آنان می زدند] و کشتن کسانی که دعوت به عدالت و نهی از ظلم و ستم می کنند. تمام این ها عادت جاریه و سیرة مستمر این جماعت است. چنان چه تاریخ یهود شاهد روشنی بر این مطلب می باشد. آنان افراد زیاد وعده بسیاری از انبیای خود را کشتند و مردان نیکوکاری را که امر به معروف و نهی از منکر می کردند به قتل رساندند.»[۲]
مرحوم شیخ عباس قمی در منتهی الامال دربارة قاتل حضرت امیر علیه السلام نقل کرده اند که وقتی شمشیر بر فرق مبارک امام فرود آمد و تا موضع سجده را شکافت، حضرت فرمود: «سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم» و صیحه شریفه اش بلند شد که «فرزند یهودیه ابن ملجم مرا کشت، او را بگیرید.»[۳]
با این حال جای تعجب است که بسیاری از تاریخ نگاران و سیره نویسان، از ابن ملجم صرفاً به عنوان عضو یک فرقه انحرافی (خوارج) یاد می کنند!
دربارۀ رحلت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نیز روایت شده است که «زینب» بنت «حارث» همسر « سلّام بن مِشکَم» یهودی آن حضرت را مسموم کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خود نیز در بستر بیماری خطاب به «اُمِّ بِشر» دختر «براء بن مَعرور» که به عیادت آن حضرت آمده بود، به صراحت به این موضوع اشاره فرمودند؛ زیرا پدر این دختر بر اثر همان سم، پیش از آن مسموم شده و وفات یافته بود.
در حادثه بسیار تلخ و اسفناک تهاجم به بیت مبارک حضرت زهرای اطهر( سلام الله علیها)، نام و نقش یک عامل و مهاجم اصلی از قلم بسیاری از مورخان اسلامی، سیره نویسان و پژوهشگران افتاده است؛ آن جانی کسی نبود جز «محمد بن مَسلمه» که همواره کینه شدیدی از امیرالمؤمنین به دل داشت. این یهودی مخفی از بیعت با حضرت امیر (علیه السلام) در آغاز خلافت آن حضرت امتناع ورزیده بود. حضرت امیر (علیه السلام) نیز درباره او فرموده بود که «گناه من نسبت به «محمد بن مَسلمه» آن است که برادرش مرحب یهودی را کشته ام». او در زمان تهاجم یادشده، مسؤول پی گیری اوضاع فرمانداران ولایات و مأمور اجرای عملیات و اقدامات امنیتی و سرّی بود.
قتل و شهادت مظلومانه مُحمّد بن ابی بکر نماینده و حاکم منصوب حضرت امیر در مصر به دست «معاویه بن خدیج» یهودی نمونه آشکار دیگری در تاریخ صدر اسلام است.
نقش مزورانه و مرموزانه کعب الاحبار یهودی در تبعید جناب ابوذر از اصحاب نزدیک پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیر (علیه السلام)، به بیابان خشک و بی آب و علف «رَبَذِه» در دوران خلیفه سوّم، که سبب وفات آن صحابی بزرگ شد، از دیگر دسایس یهودی دوران صدر اسلام است. درباره حادثه دشت کربلا و شهادت سیّد و سالار شهیدان و اهل بیت و اصحاب آن حضرت، نسبت به عهدشکنی، خیانت، بی صداقتی، دورنگی و فریب کاری مردم کوفه فراوان سخن گفته و قلم زده شده است؛ اما متأسفانه، کمتر مورخ یا پژوهشگری به این واقعیت تاریخی تصریح کرده است که در سال بیست هجری، یعنی چهل و یک سال قبل از عاشورای حسینی، چند هزار یهودی به دستور خلیفه دوّم به کوفه کوچانده و در آن سامان، اسکان داده شده بودند. این یهودی ها عمدتاً به ریخته گری، یعنی آهنگری، و ساخت و ساز شمشیر، سپر، زره و کلاهخود جنگی اشتغال داشتند.
میزان حضور و تأثیر این جماعت یهودی طی چهل و یک سال در فرهنگ، مرام، منش، سیاست و روحیات مردم آن سامان چقدر و چگونه بود؟ اساساً در زمان حادثه کربلا، این جماعت کجا بودند و در این رویداد بزرگ چقدر و چه نقش و دخالتی داشتند؟
شکنجه و شهادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام توسط «سندی بن شاهک» یهودی در زندان هارون الرشید خلیفه عباسی، یک نمونه برجسته و آشکار دیگر از ده ها مورد مشابه، در تاریخ اسلام و همه این ها از مصادیق بارز آیه ۲۱ آل عمران است.
سقوط پایگاه های صهیونیسم در ایران
سقوط سلطنت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی موجب برچیده شدن پایگاههای صهیونیسم در این سرزمین از یک سو و تبدیل ایران اسلامی به کانون مرکزی حمایت از آرمان آزاد سازی سراسر فلسطین و حذف رژیم غاصب اسرائیل از صفحه روزگار گردید. رویداد بسیار بزرگ و جدیدی که سناریوی چندصد ساله صهیونیسم را با چالشی جدی روبرو ساخت. انقلاب اسلامی روح تازه ای بر کالبد فسردة فلسطینیان دمید. بیداری فلسطینیان آن هم با رویکرد کاملاً اسلامی، آن چنان سریع و توفنده بود که در انتفاضه اول معروف به «انقلاب سنگ»، زمین زیر پای اشغالگران صهیونیست به لرزه در آمد. انتفاضه دوّم موسوم به «انتفاضه مسجدالاقصی»، تزلزل ارکان و پایه های قدرت اشغالگران را به نمایش گذاشت و خیزش های بعدی نسل مقاومت اسلامی در اراضی اشغالی به وضوح آشکار ساخت که «اسرائیل» یک پدیدة جعلی و چون خانة عنکبوت شکننده و زودگذر است.
گفتمان انقلاب اسلامی نه فقط هیمنۀ اسرائیل غاصب بلکه راهبرد توسعه طلبانه قدیمی صهیونیسم را در منطقه به شکست کشانید. این تغییر موازنۀ قدرت، مسئله ای نبود که از دید رهبران و فرماندهان دولت صهیونی نهان باشد. حضرت امام خمینی (س) پرچمدار و معمار انقلاب اسلامی، در پی این رویداد بی نظیر تاریخی، در همان زمان طی پیامی به صراحت فرمود: «حماسۀ مردم فلسطین یک پدیدۀ تصادفی نیست؛ آیا دنیا تصوّر می کند که این حماسه را چه کسانی سروده اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کرده اند که بی محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانۀ صهیونیست ها مقاومت می کنند؟
آیا تنها آوای وطن گرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خودفروخته است که بر دامن فلسطینیان میوۀ استقامت و زیتون نور و امید می ریزد؟ اگر این چنین بود، اینها سالهاست در کنار فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده اند! شکّی نیست که این آوای الله اکبر است، این همان فریاد ملّت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی کشاند. ]…[ آری فلسطینی راه گم کردۀ خود را از راه برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد و چطور خواب بنی اسرائیل در تصرّف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب دُرّیّۀ فلسطین از شجرۀ لاشرقیه و لاغربیۀ ما برافروخت.
و امروز همان گونه که فعّالیّت های وسیعی در سراسر جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن شعله های خشم ملّت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است.»[۴] بر این اساس، همه تحرکات تهاجمی و توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی، پس از این رویدادها را باید از زاویه سردرگمی، استیصال و انفعال سیاست گذاران و برنامه ریزان صهیونی در عرصه منطقه ای و جهانی ارزیابی و بررسی و تحلیل کرد.
پروژۀ اسرائیلی دولت عراق و شام
بی تردید پدیده ای به نام داعش یا همان «دولت اسرائیلی عراق و شام»، بخشی از پروژه قدیمی سازمان جهانی صهیونیسم در مسیر تعقیب استراتژی «اسرائیل بزرگ» به پهنة «نیل تا فرات» بود. کانون ها و رهبران صهیونی که ده ها سال بر روی این پروژه کار و سرمایه گذاری کرده بودند، پس از مشاهده امواج بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان، عملیّات خزنده و انحرافی خود را آغازیدند.
آن ها از طریق آماده سازی گروه های تکفیری از قبیل داعش، سعی کردند اوّلاً مسیر حرکت نهضت جهانی اسلام را در کشورهای اسلامی منحرف کرده و به بیراهه بکشانند؛ ثانیاً از این طریق موجبات نجات و عدم سقوط حکام، امیران و تاج داران دست نشانده و وابسته به خود را فراهم سازند و نیز زیر ساخت های جهان اسلام را نابود کنند؛ ثالثاً و مهّم تر از همه، به خیال خود، بدون آن که جامعه یهودی- صهیونی هزینه آن چنانی بپردازد، استراتژی ایجاد اسرائیل بزرگ را در سرزمین هایی به وسعت عراق و شام، این بار تحت پوشش جریان های سلفیِ به ظاهر مسلمان، تحقق ببخشند.
شکست داعش، یعنی پروژه دولت اسرائیلی عراق و شام، ضربة بسیار سخت و سنگینی بود که صهیونیسم جهانی، ایران اسلامی را عامل اصلی آن می دید. این چندمین شکست طرح های توطئه آمیز و خطرناک صهیونیسم در منطقه بود که بیش از پیش موجب بغض و خشم برنامه ریزان و سیاست گذاران کهنه کار صهیونیستی گردید.
خصم در کمینِ سردار
چه کسانی بیش از همة دشمنان از سردار بزرگ جبهه جهانی مقاومت، شهید حاج قاسم سلیمانی وحشت و به همان میزان با او خصومت داشتند؟
پس از شهادت سردار عزیز سپهبد سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس جانشین فرماندهی حشدالشعبی عراق توسط تروریست های سفاک آمریکایی، رسانه ها و کانون های اطلاعاتی و امنیتی صهیونیستی اعتراف کردند که طی سال های گذشته، همواره در تعقیب حاج قاسم سلیمانی بودند و تمامی رفت و آمدهای او را به طور دقیق تحت رصد و کنترل داشته اند.
در گزارش یک پایگاه های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی در این باره چنین آمده است:
«طی چند سال اخیر وبلاگ اینتلیجنس تایمز، تحرکات و فعالیت های فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را به طور کامل پی گیری می کرد و تمرکز خاصی روی فعالیت ها و سفرهای وی به عراق و سوریه داشت. این پایگاه توانسته بود همانند سازمان های اطلاعاتی، اطلاعات مصور ذی قیمت و پرونده قابل توجهی از رفت و آمدش در سفرهای مختلف به عراق و سوریه جمع آوری کند.»[۵]
قاسم سلیمانی نماد قدرت انقلاب اسلامی
یک مرکز امنیتی ـ پژوهشی صهیونیستی، چند سال پیش با انتشار مقاله ای ضمن اشاره به قدرت منطقه ای ایران و نماد قدرت نمایی انقلاب اسلامی، نوشته بود:
«ایران می خواهد نشان دهد، تأثیرگذارترین طرف خاورمیانه است. در بُعد شخصیتی نیز قاسم سلیمانی به سمبل قدرت ایران در منطقه تبدیل شده است.» [۶]
در ادامه این مقاله با اشاره به نقش تأثیرگذار و کلیدی سردار سلیمانی در آزادی فلوجه عراق از چنگال داعش آمده است:
«در یکی از تصاویر، سلیمانی در کنار فرماندهان ارشد گروه شبه نظامی [حشدالشعبی] عراق دیده می شود […]. دست آوردهای داعش در عراق، ایران را جری و جسور کرد تا مستشار و سلاح به عراق بفرستد. در رأس افراد اعزامی به عراق، قاسم سلیمانی بود که جنگ نظامی در عراق را از طریق شبه نظامیان شیعه[حشدالشعبی] و با هماهنگی دولت عراق هدایت و فرماندهی کرد.»[۷]
در این نوشته ضمن اعتراف به توانمندی و قدرت خلاقیت و ابتکار حاج قاسم سلیمانی، نسبت به میزان ترس و هراس کانون های صهیونیستی از گسترة نفوذ و قدرت این سردار شهید چنین اعتراف شده است:
«قاسم سلیمانی» در راستای تلاش هایش برای مقابله با سرعت پیشروی داعش در عراق، با سفرهای متعدد، منظومه ای از هماهنگی در حوزه اقدامات جنگی بین ارتش آن کشور و شبه نظامیان شیعه [حشدالشعبی] را ایجاد کرد. او مذاکرات دوره ای و منظمی را با شخصیت های بارز عراقی حاضر در قدرت در مرکز بغداد و نیز رهبران کرد در شمال عراق سازماندهی و مدیریّت کرد. […] نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دخالت قاسم سلیمانی در جنگ علیه داعش در عراق امری تصادفی محسوب نمی شود. این اقدام برای تقویت هیبت بازدارندگی ایران و سپاه پاسداران به عنوان صاحب نفوذ در خاورمیانه نشان می دهد آنها علیه دشمنان خود و در رأس آن ها داعش، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل با شدّت و جدّیّت اقدام می کنند. این واقعیّت را نمی توان نادیده گرفت که قاسم سلیمانی هم اکنون سمبل قدرت ایران در منطقه است.»[۸]
مغز متفکر و معمار راهبرد ایران در منطقه
روزنامه اسرائیلی معاریو طی مقاله ای در خرداد سال ۱۳۹۶، با اشاره به تصویری از سردار حاج قاسم سلیمانی در کنار شماری از مبارزان افغانی فاطمیون و نقش تأثیرگذار او در منطقه، نسبت به وحشت اسرائیل از او اعتراف کرده و می افزاید:
«تصویر کاریزماتیک ژنرال سلیمانی تأثیرگذارترین شخص ایران، در سوریه گرفته شده است. […] این تصویر به خودی خود بیانگر آن است که ایران دست برتر و سلطه خود را بر بخشی از خاورمیانه پیدا کرده و این سناریویی است که به شدت اسرائیل را به وحشت می اندازد.» [۹]
اگر چه مظلوم نمایی همواره چاشنی تبلیغات سیاسی، رسانه ای و روانی صهیونیست ها در طول تاریخ نکبت بارشان بوده است، اما نباید واقعیت ها را نادیده گرفت که به دلیل تحولات چند دهه اخیر، معادلات منطقه به کلّی به هم خورده، و اسرائیل با تمام نفوذ و حضور گروه های فشار صهیونی در جهان غرب، امروز آن چنان شکننده و آسیب پذیر است که مقامات و رؤسای مراکز اطلاعاتی و امنیتی صهیونی به خوبی بدان واقفند. یک پایگاه اسرائیلی ضمن تصریح به این که «نیروی قدس هزاران جنگجوی مسلح در سوریه، عراق، لبنان، یمن، کشورهای آفریقا و شاید اروپا دارد»؛ مدعی است که ایران از طریق سردار قاسم سلیمانی سلاح و نیرو برای فلسطینیان فرستاده است :
«شخصیت شماره یک مسؤول قاچاق به اسرائیل، ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی است. ما در این جا به طور مختصر درباره این «مرد بد» خاورمیانه نوشته ایم. سلیمانی مغز متفکر این ساختار است.»[۱۰]
گادی ایزنکوت، رئیس وقت ستاد ارتش اسرائیل در گفت و گو با نیویورک تایمز آمریکا در دی ماه ۱۳۹۷، گفت: «سلیمانی مسؤول اصلی تقویت حضور ایران در عراق، لبنان، سوریه، نوار غزه، یمن و … محسوب می شود. ژنرال قاسم سلیمانی به شکل گسترده ای معمار راهبرد نظامی ایران در منطقه محسوب می شود.»[۱۱]
یک پایگاه دیگر اسرائیلی در شهریور سال ۱۳۹۷ طی مقاله ای، سردار سلیمانی را «شهید زنده» نامید و افزود: «در شامگاه ۱۷ و ۱۸ ژوئن (۲۷و۲۸ خرداد ۱۳۹۷) حمله هوایی سنگینی، یکی از منازل مسکونی در شهر بوکمال واقع در مرز سوریه و عراق را با خاک یکسان کرد. «رانین سالمون» پژوهشگر امور اطلاعاتی با استناد به اطلاعات افشا شده وتحلیل داده های منتشر یافته به این نتیجه رسید که این تهاجم ظاهراً برای ارسال پیامی به یک شخصیت خاص انجام گرفته است: او کسی نیست جز قاسم سلیمانی. سلیمانی شخصیتی است که به « شهید زنده» معروف است. سلیمانی یکی از قدرتمندترین شخصیت های ایران محسوب می شود. […] جایگاه او چیزی شبیه به جایگاه رئیس موساد [در اسرائیل] است که او نیز نیروهای نظامی را برای انجام مأموریت های فرا منطقه ای هدایت و فرماندهی می کند. […] وقتی عراق به اشغال آمریکا در آمد، او به عنوان یک مرد اطلاعاتی وارد صحنه شد و زندگی را برای آمریکایی ها سخت و دشوار کرد؛ بعد از آن برای نجات بشار اشد به سوریه رفت؛ از نصرالله در لبنان حمایت کرد؛ به جنگ علیه داعش پیوست و یا علیه سعودی ها به یاری یمن شتافت.» [۱۲]
«رانین سالمون» پژوهشگر صهیونیست در حوزه های اطلاعاتی، در این مقاله تصریح می کند: «قاسم سلیمانی مستقیماً با رهبر انقلاب [آیت الله] علی خامنه ای در ارتباط است، به نحوی که می توان جایگاه او را بالاتر از فرمانده سپاه پاسداران و یا رئیس ستاد کلّ نیروهای مسلح ایران تجسّم کرد.[دست راست] و بازوی قاسم سلیمانی در ساختار حشد الشعبی در عراق، فرمانده این سازمان به نام جمال جعفر محمّد معروف به "ابومهدی المهندس" است.»[۱۳]
هراس اسرائیلی ها از آزادسازی بوکمال
آزادسازی بوکمال آخرین پایگاه دولت اسرائیلی عراق و شام (داعش)، بیش از همه موجب نگرانی و هراس مقامات اسرائیلی گردید. صهیونیست ها سردار سلیمانی را عامل اصلی سقوط بوکمال یعنی آخرین لانه داعش در سوریه می دانستند.
پژوهشگران و تحلیل گران حوزه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در این باره نوشتند:
«در پایان سپتامبر ۲۰۱۷( اوایل مهر۱۳۹۶ شمسی) عملیات فجر ۳ برای اشغال [ آزادسازی] بوکمال آغاز شد؛ این منطقه آخرین پایگاه شهری تحت حاکمیت داعش محسوب می شد. شمار زیادی از نیروهای نظامی و شبه نظامی در مقابل داعش صف آرایی کردند؛ واحدهای نخبه ارتش اسد، اعضایی از حشدالشعبی عراق در کنار شبه نظامیان دیگر عراقی، نیروهای حزب الله لبنان، شبه نظامیان شیعی پاکستانی و افغانستانی، همه بودند. آن ها دستورات را از فرماندهان و مستشاران نظامی ایرانی و البته همه چیز را از قاسم سلیمانی دریافت می کردند.»[۱۴]
پژوهشگران اسرائیلی در حوزه های امنیتی و اطلاعاتی درباره ترددها و رفت و آمدهای سردار سلیمانی، به گونه ای قلم فرسایی می کردند که گویی لحظه به لحظه او را تحت تعقیب داشتند؛ آن چنان که در ادامه این مقاله آمده است:
اوایل نوامبر [آبان ۱۳۹۶]، دو ماه پس از آغاز عملیات فجر ۳، سلیمانی به دلیل وفات پدرش حسن سلیمانی، به ایران بازگشت تا در مراسم تشییع پیکر او در محل تولدش در شرق ایران شرکت کند. […] «شهید زنده» به پافشاری اش در عدم استفاده از جلیقه ضد گلوله و حتی اسلحه در جبهه ها، شهره خاص و عام است. [این ویژگی ها] چهره او را به عنوان مردی با خلوصِ یک جنگاور شجاع و بدون ترس نمایان می کند؛ او پس از مدت کوتاهی مجدداً به خط اوّل جنگ [در سوریه] بازگشت.»[۱۵]
عدم دریافت نامۀ رئیس سیا
کارشناسان و مأموران اطلاعاتی اسرائیلی به طور تلویحی ضمن اشاره به عظمت، اقتدار و سازش ناپذیری سردار سلیمانی در برابر دشمنان جهانی نظام و انقلاب اسلامی نوشته اند: « در ماه دسامبر ۲۰۱۷ (آذر ۱۳۹۶) مایک پمپئو رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) تلاش کرد تا پیامی شخصی را برای قاسم سلیمانی ارسال کند. این پیام در حالی ارسال شد که ژنرال سلیمانی در منطقه جنگی حضور داشت. او گفت: به ایرانی ها توضیح داده بودم که آن ها مسؤول هر نوع تهاجمی علیه منافع آمریکا در عراق و دیگر مناطق تحت کنترل آمریکایی ها، می باشند. این پیام از سوی افسر رابط سازمان سیا ارسال، اما فرماندة نیروی قدس حاضر به دریافت آن نشد و گفت: « من هیچ چیزی برای گفتن به این افراد [مقامات آمریکایی] ندارم.» در ژانویه ۲۰۱۸ نیز ایالات متحده [به طور نافرجام] تلاش کرد تا به شکل دیگری، پیام هایی را برای سلیمانی ارسال کند.»[۱۶]
سیا و موساد در تعقیب حاج قاسم
این منبع اسرائیلی، ۱۵ ماه قبل از شهادت سردار سلیمانی، به طور تلویحی از هماهنگی آمریکا (سیا) و اسرائیل(موساد) برای ترور سردار سلیمانی پرده برداشته و نوشته بود:
«روزنامة کویتی الجریده، برخی ماجراها و رخدادهای سیاسی و امنیتی اسرائیلی را چنین فاش کرد: «واشنگتن برای ترور فرماندة نیروی قدس چراغ سبز نشان داده است.»[۱۷]
منبع اسرائیلیِ یاد شده با اشاره به یک تهاجم نظامی هوایی در ۲۴ ماه مه ۲۰۱۸ (۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷) از سوی اسرائیل یا ائتلاف آمریکایی در سوریه و کشتار ۲۴ نفر از شبه نظامیان عراقی (حشدالشعبی عراق) می افزاید:« در [۱۹ژوئن] ۲۰۱۸ (خرداد ۱۳۹۷) یک حمله هوایی غیر عادی [در واقع اسرائیلی] مقر گروه های شبه نظامیان شیعه را در بوکمال هدف قرار داد. در جریان این تهاجم بیش از ۵۰ نفر کشته شدند که اکثر آن ها از اعضای حشدالشعبی عراق بودند. ساختمانی که هدف حمله قرار گرفت دقیقاً همان خانه ای بود که قاسم سلیمانی ۷ ماه قبل با شماری از دستیارانش در آن جا عکس گرفته بود.
بنابراین می توان این گونه فرض کرد که او هم چند روز قبل از آن [بمباران هوایی] در آن خانه حضور داشت. با این حال، این معمّا هم چنان تا به امروز بدون پاسخ مانده است. حمله هوایی با استفاده از سلاح های سنگین به ویرانی کامل این خانه منجر و آن را با خاک یکسان کرد. این بدان معنی است که حمله هوایی توسط یک ارتش منظم( کلاسیک) هم چون اسرائیل انجام گرفته است. گرچه هدف حمله گروه النجبای عراق بود که تهدیدهایی را در جبهه جولان داشتند، اما همین، قاسم سلیمانی را بر ان داشت تا هشدار جدی [علیه اسرائیل] صادر کند. این در حالی بود که قدس [دولت اسرائیل] هم چون گذشته [درباره این تهاجم نظامی هوایی] سکوت مبهمی را پیش گرفته بود.»[۱۸]
تهران دیگر همین جاست!
به دنبال شکست و عقب نشینی تدریجی و متوالی تروریست های تکفیری و حامیان جهانی و منطقه ای آن ها از عراق و شام از یک سو و پیشروی های اعجاب آور نیروهای جبهه مقاومت از سوی دیگر، یعنی دو سال و نیم قبل از شهادت سردار سلیمانی، روزنامه اسرائیلی معاریو، طی مقاله ای با عنوان «تهران دیگر همین جاست»، با اشاره به نقش و حضور ایران در منطقه، به خصوص در سوریه و نیز بحران های داخلی در جامعه یهودی اراضی اشغالی فلسطین و شکست های پی در پی و ناتوانی های نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی نوشت:
«روند رخدادها در منطقه ما به خودی خود کافی است که ]در جامعۀ یهودی[ حتی برای کسانی که در جای خود بی تفاوت نشسته اند، سرگیجه و سردرگمی به همراه آورد. طی یک هفته موصل در عراق از دست داعش خارج شد و به دست شیعیان تحت الحمایه ایران افتاد. قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به یک کارشناس بزرگ در ارزیابی و تشخیص ضعف منطقه تبدیل شده است. به دنبال خلاء [قدرت] ایجاد شده […]، کشتی ما [ اسرائیلی ها] در این دریای خروشان به دست ناخدایی [به ویژه نتانیاهو نخست وزیر] است که نه می بیند و نه می فهمد.»[۱۹]
هراس اسرائیلی ها از موقعیت برتر جبهه مقاومت اسلامی و شکست پی در پی طرح ها و نقشه های توطئه آمیز صهیونی در منطقه، به شدّت موجب سردرگمی برنامه ریزان و سیاستگذاران صهیونیست به ویژه در عرصه های اطلاعاتی و امنیتی شده بود.
روزنامة اسرائیلی هاآرتص با اشاره به پاره ای موضع گیری های متفاوت در داخل ایران، تلویحاً اذعان می کند که این مسایل تأثیر آن چنانی در موقعیت و جایگاه برتر ایران در منطقه نداشته و سردار سلیمانی هم چنان به عنوان پرچمدار این برتری در جهان شهره است:
«ایران شاهد اختلافات شدید داخلی در رابطه با حجم حمایت مالی از فعالیت های حزب الله است. رئیس جمهور روحانی تلاش می کند تا این کمک ها را محدود کند. [… با این حال هم چنان] ایران با قدم های موفقش چگونگی نجات رئیس جمهور بشار اسد را سامان داده است. […] ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ایران [عامل عمده این موفقیت]، شخصیت معروفی محسوب می شود. سلیمانی چند سال پیش شاهد انتشار مقاله ای بود که در مجله « نیویورک» دربارة شخصیت او منتشر شده بود.»[۲۰]
جایگاه محوری قاسم سلیمانی
مرکز پژوهش های امنیت ملی دانشگاه تل آویو در اکتبر ۲۰۱۷ (مهر۱۳۹۶)، با انتشار مقاله ای درباره حضور ایران در منطقه و نقش جبهة مقاومت اسلامی در شکست توطئه غربی ـ عبری و عربی در جهان اسلام، به جایگاه محوری سردار سلیمانی اشاره کرد و نوشت:
بین سال های ۲۰۱۲(۱۳۹۱) تا ژوئن ۲۰۱۴ [خرداد ۱۳۹۳] افراد نیروی قدس سپاه پاسداران ایران به فرماندهی قاسم سلیمانی نقش محوری در کمک و ارائۀ مشاوره به بشار اسد ایفاکردند که مهترین آن ها فعال سازی نقش حزب الله لبنان و گروه های شیعه عراقی [حشدالشعبی] در این کشور بود.
[…] دخالت نظامی ایران در سوریه که به طور اساسی در سال ۲۰۱۴ [۱۳۹۳] آغاز شد، اقدامی بی سابقه در منطقه و بیانگر پارامترهای جدید در رفتار ایران است. […] هسته مرکزی مدیریت و هدایت کننده نیروهای اعزامی به سوریه، نیروی قدس سپاه پاسداران است که دو محور از نیروهای جنگی را هدایت می کند.»[۲۱]
محور اوّل، نیروهای ایرانی و محور دوّم هزاران نفر از داوطلبان کشورهای عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه و… هستند. مرکز اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی یاد شده، به طور تلویحی ورود روسیه به جنگ سوریه و حضور نظامیان و مستشاران روسی را در این جنگ، متأثر از نقش ایران و به طور مشخص سردار حاج قاسم سلیمانی ارزیابی و تصریح کرده است:
« ظاهراً ایرانی ها با ذکاوت رفتار می نمایند. […] جولای ۲۰۱۵ (تیرماه ۱۳۹۴ ) بود که قاسم سلیمانی به مسکو سفر کرد، در این سفر دو طرف بر سر دخالت نظامی روسیه در سوریه با همکاری و هماهنگی ایران و از طریق تقسیم وظایف فیمابین به توافق رسیدند […] پس از توافق، اتاق عملیات مشترکی با حضور نمایندگانی از ایران، روسیه، ارتش سوریه و حزب الله لبنان تشکیل شد.»[۲۲]
این مرکز امنیتی اسرائیلی، پس از همۀ تحلیل ها و ارزیابی های اطلاعاتی، نتیجه گیری کرده که علی رغم حضور مقاومت اسلامی متشکل از نیروهای کشورهای مختلف در عراق و سوریه، خطر و چالش اصلی و واقع گرایانه برای اسرائیل، هم چنان حزب الله لبنان است که در جنگ سوریه بسیار تجربه آموخته و آبدیده شده است:
«تلاش های نظامی اسرائیل هم چنان به سمت حزب الله متمرکز و در مسیر نحوه بازدارندگی حسن نصر الله است. با این همه در آینده این تهران است که مشخص خواهد کرد، چگونه حزب الله جنگ خود علیه اسرائیل را آغاز می کند؛ بنابر این دشمن واقعی، ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس؛ واحد عملیات های خارجی سپاه پاسداران ایران است.»[۲۳]
وحشت کانون های دسیسه گر صهیونی و توطئه گران عرصه سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی، نسبت به جایگاه برتر جبهة مقاومت اسلامی در منطقه و در جوار و مرزِ جامعه صهیونی در فلسطین اشغالی، به وضوح در رسانه ها و اظهارات کارشناسان، نویسندگان و مقامات صهیونیست طی سال های اخیر قابل رؤیت بوده است. یکی از پایگاه های خبری اسرائیلی، چند ماه قبل از شهادت سردار سلیمانی با اشاره به گفت و گوی خبرنگار این پایگاه با یک مقام ارشد اطلاعاتی صهیونیست، بدون ذکر نام وی می نویسد: «طی سه سال گذشته، کلنل Q[ کیو]، گزارش هایی را درباره پیچیده ترین دشمن اسرائیل در اختیار مراکز تصمیم گیری ذی ربط قرار داده است. [… از او سؤال می شود:] چگونه قاسم سلیمانی از تمامی سوء قصدها [ترورها] جان سالم به در برده است؟
ج [جوابQ]: « با لبخند تمسخر آمیز» مگر چه کسی او را تعقیب می کند؟!»[۲۴]
اظهارات و اعترافات پی در پی مقامات صهیونیست و رسانه های اسرائیلی درباره شخصیت، جایگاه و نقش بی بدیل سردار سلیمانی، نشانگر بی چون و چرای عظمت این سردار بزرگ در نگاه کانون های صهیونی است.
روزنامه اسرائیلی «یسرائیل هیوم» طی مقاله کوتاهی با عنوان «تلاش ایران برای جلوگیری از سقوط [عادل عبدالمهدی] نخست وزیر عراق»، ضمن اشاره به « جایگاه راهبردی عراق در معادلات منطقه، به رایزنی ها، تلاش ها و توفیق سردار سلیمانی به ایجاد همفکری، تفاهم و هماهنگی در میان برخی مقامات، سران و رهبران احزاب و گروه های عراقی اشاره و از این بابت ابراز نگرانی کرده است. این نشریه اسرائیلی هم چنین با یادآوری نقش این سردار بزرگ ایرانی در کاهش و کنترل جریان اغتشاشات و نا آرامی های داخلی در شهرهای مختلف عراق که کانون های توطئه گر آمریکایی و اسرائیلی به آن دامن می زدند، به شدت نسبت به این مسأله اعلام نگرانی و آن را به ضرر اسرائیل ارزیابی کرده است.[۲۵]
از کابوس اسرائیلی تا مظلوم نمایی یهودی
بحران امنیتی، سیاسی و اجتماعی در جامعة یهودیان اراضی اشغالی فلسطین از یک سو و نیز سردرگمی و آشفتگی روانی مقامات، برنامه ریزان و سیاستگذاران سیاسی و اطلاعاتی اسرائیلی و حتی سرایت آن به درون جامعۀ صهیونیست ها و شهرک نشین های یهودی، به شدت موجب شکنندگی و هراس صهیونیست ها، به ویژه در سال های اخیر بوده است.
به اعتراف استراتژیست ها و تحلیل گران سیاسی و اطلاعاتی اسرائیلی، اگر تا پیش از این، آن ها کنشگر عرصه نظامی و آغاز کننده تهاجم علیه همسایگان و دشمنان خود بودند و به گفتة خود دست برتر را داشتند، امروز این معادله کاملاً بر عکس شده است. روزنامه اسرائیلی معاریو در نوامبر ۲۰۱۹/ آبان ماه ۱۳۹۸، یعنی حدود دو ماه قبل از شهادت سردار سلیمانی طی مقاله ای، ضمن اعتراف به این مسأله، به صراحت نوشت که نه فقط یاد حاج قاسم سلیمانی که برخی فرماندهان میدانی گروه های مبارز و جهادی فلسطینیِ مریدِ سردار بزرگ جبهه مقاومت نیز، موجب وحشت سران و رهبران اسرائیلی است:
« فلج شدن کلی اوضاع اسرائیل که طی چند ماه اخیر دامن بسیاری از سازمان [های اجتماعی، سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل] را فرا گرفته، به ساختار امنیتی نیز سرایت کرده است. از چند هفته پیش اسرائیل در شرایط انتظار قرار دارد. انتظار انجام اقدامی توسط ایران. اگر در روزگاری شرایط انتظار مختص طرف مقابل بود؛ مثلاً ناصر [جمال عبدالناصر رئیس جمهور وقت مصر] منتظر اقدام اسحاق رابین [وزیر وقت جنگ اسرائیل] بود، امروز این اسرائیل است که منتظر اقدام سلیمانی است؛ در انتظار اقدامی که توسط او و یا جوجه اش «بهاء ابوالعطا» در غزه انجام می شود.»[۲۶]
اگر چه این واقعیت را نمی توان پنهان کرد که مظلوم نمایی همواره یکی از شگردهای اساسی و کابردی جامعه یهودی در طول تاریخ بوده است. با این حال تردیدی نیست که مهاجمان تروریست و اشغالگر صهیونیست به ویژه جامعه اطلاعاتی اسرائیل، امروز به موقعیت شکننده خود به درستی پی پرده و حیات زودگذر خود را بر روی بشکه های باروت، به خوبی احساس می کنند. این درماندگی و استیصال آن چنان آن ها را به جنون فکری دچار ساخته است که به هر جنایتی برای توجیه حفظ موقعیت خود متوسل می شوند. ترور وحشیانه بهاء ابوالعطا از فرماندهان برجسته جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ۲۱ آبان ۱۳۹۸، یعنی سه روز پس از انتشار این مقاله روزنامه صهیونیستی معاریو، گواه روشنی است در صدق این مدعا.
تجربه تاریخی نشان داده است که صهیونیست ها همواره در موقعیت و شرایط مقتضی، از یک فرضیه، و شگرد کهنه یهودی، مثل ماجرای «پوریم»، با شعار «جنگ را به خانه دشمن ببر و اولین ضربه را وارد کن» پیروی می کنند؛ یعنی اقدام پیش دستانه علیه دشمن احتمالی یا فرضی خود. با این حال، اشغالگران صهیونیست از آن جا که رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی و یا هرگونه ضربه مستقیم علیه منافع و امنیت ملی ایران را موجب تزلزل و به خطر افتادن ارکان قدرت و حاکمیّت صهیونی در فلسطین اشغالی ارزیابی می کنند، بنابراین از طریق نفوذ و سیطره ای که در ارکان قدرت تصمیم گیری و سیاستگذاری ایالات متحده دارند، آمریکا را به نیابت از خود وادار به اقدام می کنند. مراکز فرماندهی صهیونیسم مستقر در نیویورک و واشنگتن در چنین مواقعی، رئیس جمهور و دیگر مقامات آمریکا را چون عروسک تحت فرمان و کنترل،به هر اقدام جنایتکارانه ای وادار می کنند؛ حتی اگر این جنایت مغایر با مصلحت، منافع و امنیت ملی ایالات متحده باشد.
اعتراف و افشای رمزآلود عملیّات ترور حاج قاسم
کمتر از دو ماه قبل از ترور سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی، روزنامه اسرائیلی «یسرائیل هیوم» در مقاله ای درباره «تهاجم پیش رو علیه ایران» نوشت:
« یک منبع آگاه نزدیک به کاخ سفید [ شما بخوانید یهودیان ذی نفوذ در کاخ سفید] به یسرائیل هیوم خبر داد: به عکس تصور رایج در افکار عمومی، مبنی بر این که ترامپ نگران از دست دادن محبوبیت خود در صورت انجام تهاجم [ نظامی به ایران] است، چنین اقدامی می تواند به طور بالفعل به او در انتخابات پیش روی آمریکا کمک کند. [… به گفته این منبع آگاه کاخ سفید:] در حال حاضر فرصت معقولی برای [یک] تهاجم توسط ایالات متحده علیه ایران، حتی پیش از آغاز انتخابات ریاست جمهوری که قرار است نوامبر آینده انجام شود، وجود دارد. اگر رؤسای جمهور در شرایط بحران به سر ببرند (امری که امروز ترامپ در ارتباط با تلاش ها برای عزلش با آن مواجه است)، از این رو برای انحراف اذهان، نگاه و توجّه عمومی را به مسایل دیگری معطوف می کنند.»[۲۷]
این مقاله به طور تلویحی، نه فقط از دخالت و نقش مستقیم و بی چون و چرای صهیونیست ها در تصمیم گیری های کاخ سفید حکایت دارد، بلکه اقدام ترامپ، پنتاگون و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را در ترور سردار بزرگ جبهه ی اسلام حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهانشان از قبل رمزگشایی کرده و به طور رمزآلود خبر داده است.
در اظهارات، قلم فرسایی ها و موضع گیری های هم زمان برخی دیگر محافل صهیونی، این اسرار به شکل دیگری بازخوانی شده است.
پایگاه اسرائیلی NZIV.NET، در ۲۲ آبان سال جاری، یعنی دو روز پس از انتشار مقاله یاد شده در یسرائیل هیوم، با انتشار مقاله ای، ضمن اشاره به تاریخ تولد و پیشینه فعالیت های سردار سلیمانی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز حضور ایشان در کشورهایی مثل افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و…، با بی شرمی و گستاخی تمام چنین تصریح کرده است:
«از دیدگاه مسؤولین نظامی اسرائیلی او «سرِ مار» است؛ او دشمن شماره یک و مسؤول ادامه توسعه حضور ایران در سوریه و حمایت از طرح موشکی حزب الله لبنان است. در اوت سال جاری [۲۰۱۹- مرداد ۱۳۹۸] یک مقام و مسؤول بلند پایة نظامی اسرائیل اعلام کرد: سلیمانی در رأس ۲ تهدید از ۳ خطری است که اسرائیل را تهدید می کند.»[۲۸]
این پایگاه اسرائیلی به صراحت نسبت به برنامه ها و اقدامات پیشین رژیم صهیونیستی در ترور و به شهادت رساندن سردار سلیمانی چنین اعتراف کرده است:
«بر اساس گزارش های خارجی، سلیمانی از چند سوء قصد اسرائیلی در گذشته جان سالم به در برده است. اکتبر[مهر] گذشته بود که اعلام شد ، توطئه ای عربی ـ اسرائیلی برای ترور سردار سلیمانی از طریق بمب گذاری خنثی شده است. عاملان این اقدام قصد داشتند بمبی ۳۵۰ تا۵۰۰ کیلو گرمی را در سالن برگزاری مراسم عاشورا در زادگاهش جاسازی کنند. چندی قبل تر از آن ، سلیمانی از عملیات ترور در بیروت جان سالم به در برده بود. این حادثه مربوط به سال ۲۰۰۶ [۱۳۸۵] و جنگ دوم لبنان بود.»[۲۹]
با عرض پوزش از روح ملکوتی شهید سلیمانی و خانواده بسیار گرامی و صدها میلیون دوستدار مخلص این عزیز، مقاله صهیونیستی یاد شده با بی شرمی و دهن دریدگی خاص بنی اسرائیلی، ضمن به کارگیری عبارات اهانت بار نسبت به سردار عزیز دل ها، در ادامه می افزاید:
«او همانند […] ۹ جان دارد. سلیمانی از عملیات تروری که عماد مغنیه در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) قربانی آن شد، جان سالم به در بُرد. عماد مغنیه از رهبران برجسته و بارز حزب الله لنبان بود که در سال ۲۰۰۸ در سوریه به قتل رسید.
ترور او منسوب به اسرائیل و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا) است و گفته می شود با همکاری یکی از سازمانهای عرب کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس انجام گرفته است. روزنامه [آمریکایی] واشنگتن پست به نقل از یک مقام سابق آمریکایی در سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) نوشته بود: در لحظه ای هر دو نفر (سلیمانی و عماد مغنیه) در آن جا بودند، درهمان مکان و در همان خیابان؛ تنها چیز مورد نیاز، فشردن یک دکمه بود، اما به مأموران دستور داده شد؛ فقط مغنیه. سلیمانی تا به امروز توانسته است از خشم اسرائیل در رفته و در امان ماند؛ اما برنامه اش برای «از بین بردن اسرائیل» می تواند او را در مرکز اهداف ارتش اسرائیل قرار دهد.»[۳۰]
این مقاله اگرچه حدود چهل و یک روز پیش از شهادت سردار سلیمانی نوشته و منتشر شده بود، با این حال نه فقط صریح ترین تهدید بلکه آشکار ترین اعتراف به برنامه، نقش و دخالت اسرائیل و شبکه امپراتوری صهیونیستی برای ترور و شهادت سردار بزرگ جبهه مقاومت اسلامی است. پس از ترور سردار سلیمانی، کانون های اطلاعاتی، نویسندگان و کارشناسان صهیونیستی سعی کردند با اظهارات چند پهلو، به طور تلویحی از یک سو به سهم خود در این جنایت بزرگ به عنوان یک برگ برنده و امتیاز اعتراف کنند و از سوی دیگر به دلیل ترس و هراس از انتقام ایران و جبهه مقاومت اسلامی، تلاش کردند آن را به گردن شخص ترامپ و مقامات آمریکایی بیندازند.
روزنامه اسرائیلی هاآرتص دو روز پس از شهادت سردار سلیمانی نوشت: «ترور قاسم سلیمانی با دستور مستقیم ترامپ و توسط نیروی هوایی آمریکا انجام گرفت تا یکی از مهندسان بارز و برجسته تروریسم [!] در منطقه کنار گذارده شود. [….] سلیمانی بازوی اصلی ایدئولوژی، برنامه ریزی و عملیات راهبردی بود که ایران تلاش می کرد از طریق آن به ابر قدرت منطقه ای برخوردار از نفوذ جهانی برسد؛ برنامه ای که با خروج وی از صحنه هم همچنان به قوّت خود باقی مانده است.»[۳۱]
این مقاله که عنوان «هیأت تحریریه» به جای نام نویسنده آن قید گردیده، سعی دارد وانمود کند اسرائیل در این جنایت سهم و نقش نداشته است. با این حال در ادامه با عبارات دو پهلو می افزاید:
«به رغم آن که اسرائیل هم چنان در فهرست اهداف ایران و سازمان های زیر مجموعة آن مانند حزب الله لبنان یا شبه نظامیان متحد ایران در سوریه قرار دارد، اما برای اسرائیل بهتر است که هرچه می تواند ]در بیان آشکار[ خود را از همکاری با آمریکا دور نگه دارد. سخنان و شایعات منتشر شده مبنی بر کمک های اسرائیل به ایالات متحده [در این خصوص] بسیار زیاد و حتی بیشتر از حد متعارف است و نیازی هم به کوبیدن بر طبل پیروزی نیست.»[۳۲]
نویسنده یا نویسندگان مقاله هاآرتص از یک سو تلاش دارند سهم و خوشحالی خود را پنهان نکنند و از سوی دیگر، به دلیل هراس از انتقام ایران و دوست داران و علاقمندان سردار سلیمانی، مرموزانه سعی در کتمان دخالت خود در این جنایت بزرگ دارند. هاآرتص در ادامه مقاله، امنیت جامعه صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین و نیز آرامش روانی شهرک نشین های یهودی را اولویت اوّل دولت اسرائیل قلمداد کرده و به طور تلویحی به نویسندگان و مقامات اسرائیلی یادآوری می کند که هرگونه اعتراف به نقش صهیونیست ها در این جنایت، موجب بر هم خوردن اوضاع امنیتی در سراسر مناطق یهودی نشین در فلسطین اشغالی و خارج شدن چرخه وضعیت و فعالیت از حالت عادی به وحشت و نگرانی خواهد بود:
«باید به یاد داشته باشیم که بازگشت به زندگی طبیعی که ارتش اسرائیل آن را به ساکنان ]یهودی[ مناطق شمالی اعلام کرده، جزیی از زندگی عادی در میان خطرهایی است که ده سال است اسرائیلی ها را تهدید می کند. […] اسرائیل می تواند نسبت به این واقعیت که رهبر جنگ ایران در خاورمیانه [سردار سلیمانی] از صحنه خارج شده، خوشحال و راضی باشد، اما باید به یاد داشته باشد که رویارویی اش [فقط] با شخص سلیمانی نبود؛ البته این سوای آن است که خود اسرائیل چند بار فرصت ترور وی را داشت. به هر شکل حلقه خطرها در اطراف اسرائیل با حذف سلیمانی هم شکسته نشده است.»[۳۳]
برخی رسانه ها و نویسندگان اسرائیلی بر اثر کج فهمی و شاید هم خصیصة یهودی تحریف گری و ایجاد جنگ روانی، از یک سو به عکس العمل مردم در قبال ترور سردار بزرگ جبهه مقاومت و پیامدهای خطرناک آن برای قاتلان این شهید اذعان و از سوی دیگر شهادت او را، فرصتی برای تقابل جدی تر با ایران اسلامی قلمداد کرده و نوشته اند:
«درست است که سلیمانی یک قهرمان شمرده می شد و ترور او خشم مردمی را علیه آمریکا برانگیخت؛ اما در این برهه، ظاهراً پنجره فرصتی برای سرنگونی نظام ایران باز شده است، […] همه می دانستند که او عزیز [حضرت آیت الله] خامنه ای بود. ایران اکنون در شرایط حساس نظامی و در شرایط نه چندان سهل در صحنه بین الملل قرار دارد.»[۳۴]
روزنامه صهیونیستی معاریو هم در ۲۳ دی ماه، یعنی ده روز پس از شهادت سردار سلیمانی، درباره میزان تأثیر و پیامدهای ترور این بزرگمرد، در سرزمین سوریه و لبنان و نیز چگونگی ایفای نقش رژیم صهیونیستی نوشته است:
« بسیاری از مسؤولان امنیتی اسرائیل به این نتیجه رسیده اند که بعد از ترور قاسم سلیمانی، اسرائیل باید فشارهای خود را علیه استقرار ایران در سوریه افزایش داده و بر این امر تأکید شود که ادامه استقرار و حضور ایران در سوریه در راستای منافع دمشق نخواهد بود. اسرائیل بر این باور است که حزب الله لبنان [پس از شهادت سردار سلیمانی] هم چنان به افزایش توانمندی خود علیه اسرائیل ادامه خواهد داد. با این همه، این سازمان در رابطه با موضوع ادامه یا توقّف توسعه پروژه موشک های دقیق [نقطه زن] خود که قاسم سلیمانی شخصاً آن را هدایت، کمک و تأمین مالی می کرد، باید تصمیم دیگر و جدی بگیرد[!].»[۳۵]
سردرگمی اسرائیلی ها در تحلیل و ارزیابی وقایع و پیامد های پس از شهادت سردار سلیمانی و تأثیر آن در ثبات، امنیت و حتی تداوم حیات اسرائیل، به خوبی در رسانه های صهیونیستی آشکار است. مقاله روزنامه معاریو در این باره کاملاً گویاست:
« سازمان دفاعی [ ستاد جنگ ارتش اسرائیل] بر این باور است که ترور قاسم سلیمانی در کوتاه مدت عاملی محدود کننده در منطقه و یک تحول مثبت محسوب می شود. […] رویکرد تقویت توان بازدارندگی ایران حتی بعد از ترور سلیمانی هم همچنان ادامه دارد؛ همان طور که استفاده از محور مقاومت نیز بعد از آن ادامه پیدا کرده است. بنابراین سازمان دفاعی اسرائیل به شدت دنبال تعیین میزان دقیق این قدرت [مقاومت و بازدارندگی] است. […. با این حال] ترور سلیمانی به عنوان ستون فقرات امنیتی و تفکّر اصلی پیش روی سازمان نیروی قدس و متحدانش، نیز تأثیر خود را خواهد داشت.»[۳۶]
برخی محافل اسرائیلی برای رفع دغدغه های روانی و امنیتی و نیز آرامش بخشیدن به مخاطبان خود در جامعه یهودی اراضی اشغالی، ادعا کرده اند که با شهادت سردار سلیمانی موقعیت و جایگاه ایران در معادلات منطقه از جمله عراق آسیب پذیر شده است. یک پایگاه اسرائیلی دراین باره نوشت:
«شاید این نظریه کمی افراطی باشد، اما ایرانی ها ضربه خورده اند و قدرتی را که در عراق قبضه کرده بودند، آسیب پذیر یافته اند. عراق دارای جایگاه بسیار حیاتی برای منافع و امنیت ملی ایران است.»[۳۷]
از سوی دیگر، همین نویسنده در ادامه مقاله، به طور تلویحی اعتراف می کند که ساختار جریان مقاومت منطقه که از سوی سردار سلیمانی طراحی و معماری شده، آن چنان قوی و مستحکم است که حتّی موجب حیرت و سردرگمی بسیار از مقامات در کشورهای مختلف است:
«سلیمانی ساختار تأثیرگذار خود را در خاورمیانه، از طریق روابط شخصی خویش با رهبران برجسته در بخش میدانی بنا نهاده بود. شگفت انگیزتر آن که او این ساختار و نظام ارتباطی را با شمار کمی از اشخاص پایه ریزی کرده و همین مسأله است که بسیاری از رهبران و مقامات کشورهای منطقه را متحیّر و مدهوش کرده است.»[۳۸]
بعضی رسانه ها، نویسندگان و تحلیل گران اسرائیلی، ترور سردار سلیمانی را فرصتی برای پیشگیری از سرعت نفوذ و پیشروی ایران و جبهه مقاومت در منطقه ارزیابی کرده و مدعی اند که چنان چه موفق به بهره گیری از این فرصت نشوند، حضور جبهه مقاومت به رهبری ایران در پشت مرزهای سرزمین های اشغالی، موجودیت جامعه صهیونی در فلسطین و رژیم جعلی و غاصب اسرائیل را با چالش و تهدید جدی مواجه خواهد ساخت:
«اسرائیل باید از شرایط بازدارندگی موجود علیه ایران کمال استفاده را ببرد و به فعالیت، اقدامات و جنگ خود علیه حضور ایران در سوریه و لبنان ادامه دهد. اسرائیل باید نه تنها این رویکرد را تداوم ببخشد، بلکه با قدرت از این مشی پیروی کند؛ زیرا فرصت مناسبی فراهم شده است که می توان با استفاده از آن، [ از این دغدغه، هراس و کابوس] شبانه روزی که ایران پشت مرزهای ما قرار دارد، خلاص شویم.»[۳۹]
پینوشت ها
[۱] – قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۲۱.
[۲] – علامه سید محمّد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، جلد سوّم.
[۳] – مرحوم شیخ عباس قمی، منتهی الامال.
[۴] – صحیفۀ امام، جلد ۲۰، پیام مورخ ۲۹/۴/۱۳۶۷ حضرت امام خمینی (س).
[۵] – پایگاه اسرائیلی اطلاعاتی و امنیتی « اینتلیجنس تایمز» ۱۸ ژانویه ۲۰۲۰/ ۲۸ دی ۱۳۹۸.
[۶] – راز تاسمیت، مدیر مرکز امور ضد تروریسم اسرائیل، ۳۰ مه ۲۰۱۶/۱۰ خرداد ۱۳۹۵.
[۷] – همان.
[۸] – همان.
[۹] – یوسی ملمن، روزنامه اسرائیلی معاریو، ۱۶ ژوئن ۲۰۱۷ /۲۶ خرداد ۱۳۹۶.
[۱۰] – شای لوی، پایگاه اطلاع رسانی اسرائیلی ماکو، ۱۹ فوریه ۲۰۱۹ / ۳۰ بهمن ۱۳۹۷.
[۱۱] – پایگاه اطلاع رسانی اسرائیلی واللا، به نقل از گادی ایزنکوت، ۱۲ ژانویه ۲۰۱۹ / ۲۲ دی ۱۳۹۷.
[۱۲] – دانیل دالیف و رانین سالمون، دو پژوهشگر اطلاعاتی اسرائیلی، پایگاه اسرائیلی واللانت، ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۸ / ۲۳ شهریور ۱۳۹۷.
[۱۳] – همان.
[۱۴] -همان.
[۱۵] – همان.
[۱۶] – همان.
[۱۷] – همان.
[۱۸] – همان.
[۱۹] – آلون بن دیوید، مقالة « تهران دیگر همین جاست»، روزنامه اسرائیلی معاریو، ۱۳ جولای ۲۰۱۷/ ۲۳ تیر۱۳۹۶.
[۲۰] – عاموس هارئیل، روزنامه اسرائیلی هارتص، ۲۵ فوریه ۲۰۱۷ / ۶ اسفند ۱۳۹۵.
[۲۱] – افرایم کام، مرکز پژوهش های امنیت ملی دانشگاه تل آویو، اکتبر ۲۰۱۷ / مهر ۱۳۹۶.همان.
[۲۲] – همان.
[۲۳] – همان.
[۲۴] – عامیر بوحبوط، پایگاه اسرائیلی واللانیوز، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۹ / ۸ مهر ۱۳۹۸.
[۲۵] – روزنامه اسرائیلی یسرائیل هیوم، ۱۱ نوامبر ۲۰۱۹ / ۹ آبان ۱۳۹۸.
[۲۶] – آلون بن دیوید، روزنامه اسرائیلی معاریو، ۸ نوامبر ۲۰۱۹ / ۱۷ آبان ۱۳۹۸.
[۲۷] – آرییل کاهانا، روزنامه اسرائیلی یسرائیل هیوم، ۱۱ نوامبر ۲۰۱۹، ۲۰ آبان ۱۳۹۸.
[۲۸] – . پایگاه اسرائیلی NZIV.net، ۱۳ نوامبر ۲۰۱۹ / ۲۲ آبان ۱۳۹۸.
[۲۹] – همان.
[۳۰] – همان.
[۳۱] – هیأت تحریریه روزنامه اسرائیلی هاآرتص، ۵ ژانویه ۲۰۲۰ / ۱۵ دی ۱۳۹۸.
[۳۲] – همان.
[۳۳] – همان.
[۳۴] – تامارا عیلام جونیدین، استاد مرکز علمی شالیم و کارشناس امور ایران، روزنامه اسرائیلی یسرائیل هیوم، ۱۳ ژانویه ۲۰۲۰ / ۲۳ دی ۱۳۹۸.
[۳۵] – تل لیو رام، روزنامه اسرائیلی معاریو، ۱۴ ژانویه ۲۰۲۰ / ۲۴ دی ماه ۱۳۹۸.
[۳۶] – تل لیو رام، روزنامه اسرائیلی معاریو، ۱۳ ژانویه ۲۰۲۰ / ۲۳ دی ماه . ۱۳۹۸
[۳۷] – عامیر بوحبوط، پایگاه اسرائیلی واللانیوز، ۱۴ ژانویه ۲۰۲۰ / ۲۴ دی ۱۳۹۸.
[۳۸] – همان.
[۳۹] – کومی اوزیلی، به نقل از تزیپی یحزقلی، تحلیل گر مسائل جهان اسلام، پایگاه اسرائیلی www. Bhol.com، ۱۹ ژانویه ۲۰۲۰/ ۲۹ دی ۱۳۹۸.