مجازات انقلابی فرمانده ژاندارمری به جرم اهانت به امام خمینی (ره)

مجازات انقلابی فرمانده ژاندارمری به جرم اهانت به امام خمینی (ره)


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، دفاع مقدس روایتگر حماسه و ایثار فرزندان ناب حضرت روح‌الله و انقلاب اسلامی است؛ پیران و جوانان نابی که با عشق به الله و سربازی اسلام، پا به معرکه جنگ و جهاد گذاشتند و حماسه‌هایی از جنس نور و ایثار و شهادت آفریدند.

بی‌شک آشنایی با سبک زندگی، راه، مرام و شخصیت الهی این شهیدان والامقام، درس زندگی و راه و روش متعالی است برای ما جاماندگان و گرفتار در این دنیای خاکی.

شهید «هادی مهرآزاد صابر» یکی از این شهدای والامقام است که خلاصه‌ای از زندگی‌نامه و نحوه شهادت این شهید توسط راویان را از نظر می‌گذرانیم.

«هادی مهرآزاد صابر» اول خرداد سال ۱۳۳۲ در «رشت»، در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی و تحصیل خویش را تا پایان دیپلم در رشت گذران و آن‌گاه در تلاطم زندگی دعوت معشوقش را پذیرفت و از امانت رهانیده شد و جوار ملکوت اعلی را برای مرحله دوم زندگی خود انتخاب کرد.

صلابت و ایمانش روایت‌گر حکایت زندگی سراسر افتخار اوست. طراوت و شادابی و سرسبزی عشقی که در اندیشه و حرکات هادی مشهود بود و همگان از آن برخوردار بودند، از دامان خانواده‌اش که پایبند به دین و مذهب بودند، سرچشمه می‌گرفت. از مقلدان امام خمینی (ره) بود و درگیری‌اش با دژخیمان ستم‌شاهی در سیرجان به هنگام فرار از سربازی در زیر پرچم ظلم در نوع خود حماسه‌ای کم‌نظیر است.

حجت‌الاسلام «محمدصادق کریمیان» گفته است: «هادی مهرآزاد صابر» با بنده مشورت کرد و گفت: «فرماندهی ژاندارمری سیرجان به حضرت امام توهین کرده و مرتد است و تصمیم دارم او را بکشم.» وی را نصیحت کردم و گفتم که بایستی جان خودت محفوظ بماند؛ اما گفت: «من تصمیم خودم را گرفته‌ام و باید او را مجازات کنم.» دو تا سه روز بعد اقدام به کشتن فرماندهی ژاندارمری کرد.

«علی تبریزی» که شاهد واقعه بوده، چنین نقل کرده است: ما در خانه‌ای مجاور ژاندارمری مشغول بنایی بودیم که صدای تیر را شنیدیم، سریع از خانه بیرون آمده و جلوی ژاندارمری رفتیم؛ شهید هادی را دیدیم، در حالی که اسلحه ژ۳ در دست داشت، از داخل ساختمان ژاندارمری خارج شد. در همین حال استوار مهدوی‌فر از دفتر خارج شد و جلوی او را گرفت. هادی با صدای بلند گفت: کنار برو که شلیک می‌کنم و بعد از چند لحظه با شلیک گلوله مهدوی‌فر بر روی زمین افتاد و سپس هادی خارج شد و به بیرون آمد.

ما چون او را در مسجد صاحب‌الزمان (عج) دیده بودیم و می‌شناختیم، جلو رفته و به او گفتیم: «سرکار چه خبر شده؟» گفت: «کنار برو و به من کاری نداشته باش.» سپس به داخل پارک کودک رفت و به گفته بعضی‌ها چند تیر نیز به طرف سینما شلیک کرد و در کنار درختی به استراحت پرداخت. در همین حال افراد حاضر در ژاندارمری که به شدت ترسیده بودند، به سرعت در حالی که فریاد می‌زدند «کشتند، کشتند»، به طرف شهربانی شهر فرار کردند و ماموران شهربانی ضمن اعلام آماده‌باش، به سرعت پایگاه دریایی را به کمک فراخواندند و بعد از چند دقیقه اطراف پارک و خیابان‌های سعدی و سینما مملو از نیرو‌های نظامی و انتظامی شد و از تردد و حضور مردم در ان منطقه نیز جلوگیری به عمل آوردند.

هادی در جوی آب داخل پارک دراز کشیده بود. نیرو‌های نظامی و انتظامی که جرأت داخل شدن به پارک را نداشتند، تا ساعت ۵ عصر به محاصره پارک ادامه دادند و با شلیک گاز اشک‌آور و تیراندازی با مسلسل، سرانجام «هادی مهرآزاد صابر» از پشت سر مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید