«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد

«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پدرش تاجر فرش بود و خودش نخبه رشته ریاضی فیزیک. نخبه‌ای بود که سؤالات جبر کلاس‌های بالاتر را به راحتی حل می‌کرد. شهید «محمدصادق فرزامی» در طول دفاع مقدس چند بار به جبهه اعزام شده و در جریان عملیات «الی بیت‌المقدس» به عنوان سرباز ارتش در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ به شهادت رسید.

خانواده‌ای پرجمعیت و تحصیل‌کرده

خواهر شهید «محمدصادق فرزامی» درباره فضای خانواده می‌گوید: ما ۱۳ خواهر و برادر بودیم. محمدصادق نهمین فرزند خانواده بود. خواهر و برادرهایم همگی تحصیل‌کرده هستند. پدرم تاجر فرش بود و وضعیت مالی خوبی داشتیم. یکی از برادرهایم خلبان بود که در آمریکا تحصیل کرده بود. او از خلبانان پایگاه شهید نوژه همدان بود که در زمان دفاع مقدس حین آموزش هواپیمای اف ۱۴ مجروح شد و بعد ازمدتی خدمت در نظام، بر اثر شدت جراحت وارده درگذشت. او از جانبازان کشورمان بود، اما هیچ وقت پیگیر درصد جانبازی و امتیاز‌های آن نبود. حتی پسرانش بدون استفاده از موقعیت جانبازی برادرم، به خدمت سربازی رفتند.

«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد

برادرم نخبه ریاضی بود

این خواهر شهید درباره برادرش محمدصادق بیان می‌کند: برادرم متولد سال ۱۳۴۰بود. او تا مقطع راهنمایی را در شهرستان تکاب درس خواند و با توجه به محدودیت امکانات تحصیلی برای رشته ریاضی فیزیک، دوره دبیرستان را به تهران رفت و در مدرسه شهید طالبی‌نیا ادامه تحصیل داد. با توجه به اینکه به لحاظ درسی نخبه بود، در زمان پهلوی به او پیشنهاد شد برای ادامه تحصیل به شیراز برود و از آنجا به خارج از کشور منتقل شود. اما پدرم موافقت نکرد.

وی ادامه می‌دهد: محمدصادق در حساب کتاب به پدرم کمک می‌کرد. هر چقدر از خوبی‌های برادرم بگویم کم گفتم. چه به لحاظ اخلاقی و چه به لحاظ اعتقادی. با سن کمی که داشت روزه می‌گرفت و ثواب آن را به پدربزرگ مرحومم هدیه می‌کرد.

«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد

روایت برادرم از اجساد دختران خرمشهری در تنور خانه‌هایشان

خواهر شهید «محمدصادق فرزامی» درباره حضور برادرش در دفاع مقدس می‌گوید: محمدصادق در عملیات‌های متعددی از جمله عملیات طریق‌القدس شرکت کرد. او از لشکر ۲۱ حمزه سیدالشهدا (ع) به جبهه اعزام می‌شد. محمدصادق در عملیات آزادسازی خرمشهر هم شرکت داشت و در مرحله سوم این عملیات از ناحیه دست نیز زخمی شد، اما با جراحتی که داشت، باز هم به اصرار خودش می‌خواست به جبهه بازگردد. قبل از آخرین اعزامش که به مرخصی آمده بود، به او اصرار کردیم که دیگر به جبهه نرود. محمدصادق گفت: «دختران خرمشهری بخاطر تجاوز بعثی‌ها مرگ موش خورده بودند و خودشان را در تنور خانه‌هایشان پنهان کرده بودند تا مبادا دست بعثی‌ها به جنازه‌هایشان برسد. اگر شما هم وضعیت این دختران خرمشهری و خانواده‌هایشان را می‌دیدید، با من می‌آمدید.» برادرم در مرخصی نماند و بعد از دیداری کوتاه، دوباره به جبهه برگشت که آن آخرین دیدار با برادرمان بود.

«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد

شهادتی که برادرم منتظرش بود

فرزامی درباره علاقه برادرش به شهادت و مسیری که انتخاب کرده می‌گوید: قبل از شهادت برادرم یکی از اقوام درگذشته بود که محمدصادق در مراسم او در بهشت زهرا (س) گفته بود، «دفعه بعد حلوای شهادت من را می‌دهید.» او می‌توانست به سربازی نرود، اما رفت. او می‌توانست به مناطق جنگی نرود، اما رفت و شهادت مسیری بود که خودش انتخاب کرد.

شنیدن خبر شهادت، یکی از سخت‌ترین لحظه برای خانواده شهدا است. بخصوص که به خواهری خبر شهادت برادرش را بدهند. این خواهر شهید درباره شنیدن خبر شهادت برادرش می‌گوید: من و خواهرم در نماز جمعه مسئول انتظامات بودیم. روز جمعه آماده می‌شدیم که محل اقامه نماز در مدرسه شهید چمران تکاب برویم. با اینکه خرمشهر آزاد شده بود، اما غمی در دلمان بود. دامادمان وارد خانه شد و سراغ پدرم را گرفت. پدرم در حجره فرش بود و می‌خواست از بازار به نماز جمعه برود. دامادمان گفت: بیایید کار مهمی با شما دارم و به همین خاطر ما را از رفتن به نماز جمعه منصرف کرد. او با آرامش خاصی به پدرم گفت که برادرم در جبهه زخمی شده است و بعد خبر شهادت را به ما دادند.

«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد

آخرین نامه برادرم بعد از شهادتش به دستمان رسید

خواهر شهید فرزامی بیان می‌کند: مدرک دیپلم و آخرین نامه محمدصادق چند روز بعد از شهادتش به دستمان رسید. با توجه به اینکه بین زمان شهادت برادرم تا تشییع پیکرش چند روز فاصله بود، روز تشییع پیکر او نامه‌اش در مراسم قرائت شد. محمدصادق در آخرین نامه‌اش خطاب به مادرم نوشته بود «حتما پیروزی‌های جدید را شنیده‌ای! آزادی کامل جاده اهواز – خرمشهر و شلمچه همه این‌ها با خون و ایمان آزاد شد. چه افتخاری بالاتر از این برای مادری که فرزندش برای این آب و خاک محترم شهید گردد.»

برادرم روز سوم خرداد ۱۳۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گلویش به شهادت رسیده بود. اصابت ترکش از ناحیه گلو به بالا طوری بود که صورتش کاملاً سوخته بود و قابل شناسایی نبود. پیکر برادرم یک هفته بعد از شهادتش در گلزار شهدای تکاب آرام گرفت. برادرم تنها شهید آزادسازی خرمشهر شهرستان تکاب است. بعد از شهادت برادرم مدرک دیپلم‌اش را به ما دادند که معدل دیپلم او ۱۹ و ۹۸ صدم بود.

«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد

وصیت‌نامه شهید

این خواهر شهید به فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدصادق فرزامی» اشاره می‌کند و می‌گوید: برادرم در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود که «شهادت بالاتر از آن است که نصیب کسی بشود. مطمئنم من لیاقتش را ندارم که البته سعی برآن دارم که رستگار شوم» برادرم در نوشته‌هایش به این موضوع تأکید داشت که با خانواد‌های شهدا ارتباط داشته باشیم؛ زیارت مزارشهدا برویم و با خانواده‌های شهدا همدردی کنیم.

درعین حال به حجاب و اطاعت از امام خمینی (ره) و درس خواندن خیلی حساس بود. او همیشه در نامه‌هایش تأکید می‌کرد باید درس بخوانید و فرد مفیدی برای کشورتان باشید.

«محمدصادق فرزامی» نخبه شهید آزادسازی خرمشهر/ واقعه‌ای که خون شهید را به جوش آورد

گزارش از فاطمه ملکی

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید