مرحوم احمدی جزو بنیانگذاران دفتر تحقیقات جنگ سپاه بود

مرحوم احمدی جزو بنیانگذاران دفتر تحقیقات جنگ سپاه بود


مرحوم احمدی جزو بنیانگذاران دفتر تحقیقات جنگ سپاه بودمجید نداف راوی وقت مرکز اسناد و تحقیقات جنگ در قرارگاه خاتم الانبیا در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس درباره مرحوم اسد الله احمدی از راویان این مرکز که دو روز پیش‌بر اثر ابتلا به کرونا فوت کرد، اظهار داشت: زمان آشنایی بنده با مرحوم اسدالله احمدی به دوران شکل‌گیری سپاه در پادگان سعدآباد سابق باز می‌گردد؛ یک ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که تحت فرماندهی دکتر چمران جوانان انقلابی از درون هسته‌های مبارزاتی قبل از انقلاب آنجا جمع شده بودند.

وی افزود: پس از پایان ۲۰ روز آموزش فشرده به مرکز ساواک سابق آمدیم و مسئولیت حفاظت از ساختمان و اسناد آن‌جا را به عهده گرفتیم؛ بعد از گذشت یک ماه، چمران عده‌ای را برای مقابله با اقدامات تجزیه طلبانه در خوزستان سازماندهی و اعزام کرد که بنده را به دلیل اینکه برادر بزرگترم همراه با مرحوم احمدی جزو گروه اعزامی بودند، نبردند.

نداف ادامه داد: بعد از  مدتی از ساختمان ساواک سابق به ساختمان نخست وزیری سابق واقع در میدان پاستور رفتم و در آنجا نگهبانی می‌دادم تا حوادث کردستان پیش آمد لذا توسط چمران به پادگان مریوان اعزام شدم. وی اضافه کرد؛ غائله پاوه در ۲۸مرداد ۱۳۵۸ موجب شد گروهی که به جنوب اعزام شده بودند هم به ما اضافه شدند. بنابر این ما مجددا احمدی را در پادگان مریوان ملاقات کردیم؛ وی در پاکسازی شهر و روستا‌های اطراف مریوان نقش بسزایی ایفا کرد تا اینکه دهم شهریور ۱۳۵۷ چمران ستونی از ارتش و سپاه را با هدف آزادسازی شهر بانه حرکت داد.

این راوی دفاع مقدس تصریح کرد: بعد از سر راه برداشتن موانعی در روستای بسطام، معلوم نشد که یک قبضه خمپاره ۶۰ از کجا و چگونه تحویل احمدی شد؛ چون وی قبلا آموزش دیده بود خدمه خمپاره انداز شد که بنده هم احمدی را کمک می‌کردم؛ در همین رابطه خاطرم هست یک شب را تا صبح کنار خمپاره در پیچ و خم جاده طی کردیم و صبح که برای نماز برخواستیم دیدم وی از شدت سرما پتویی را دور من پیچیده و بغلم کرده بود.

وی در ادامه عنوان کرد: در آن شرایط که بودیم احمدی به بنده گفت عجب خواب سنگینی داری، چون پرتاب دوسه تا خمپاره هم بیدارت نکرد؛ در مسیر حرکت به سمت بانه با کمین ضد انقلاب مواجه و مجبور شدیم از کامیون‌های نظامی پیاده و در کنار جاده درازکش شویم.

نداف تصریح کرد: در آن شرایط بنده در کنار احمدی از استقامت بدنی و سلحشوری او متعجب شده بودم؛ آن زمان سلاح ما در آن زمان ژ۳ که اسلحه خیلی سنگین است، بود؛ اما با این‌حال وی با یکدست به بالا خم می‌شد و رگبار می‌بست و پوکه‌هایش هم به سر و صورت من می‌خورد.

وی افزود: بعد از آزادسازی بانه مجدداََ به فرماندهی چمران جهت آزادسازی سردشت حرکت کردیم؛ به شهر که رسیدیم ضدانقلاب پابه فرار گذاشته بود، ولی در عین حال به دستور چمران در تپه‌های اطراف مشغول سنگرکنی و نگهبانی شدیم؛ یکبار در جریان ساختن یکی از سنگر‌ها ما به سنگ بزرگی برخوردیم که هرچه با کلنگ و بیل زدیم، تکان نمی‌خورد. ناگهان احمدی رسید بالای سر ما و با همان خوشرویی همیشگی کنارمان زد و با چند بار ضربه زدن، سنگ بزرگ را از دل زمین درآورد و به کنار پرتاب کرد.

این راوی دفاع مقدس ادامه داد: در پادگان سردشت که بودیم یک روز بنده، احمدی و گمانم داود ریاحی در محوطه صبحگاه در حال گشت و گذار بودیم که مجادله تندی با یکی از ارتشی‌های ناراضی پیدا کردیم. در زمانی که بحث ما بالا گرفته بود و من تند شده بودم، یک نظامی دیگر با سیبیل‌های بلند به جمع ما اضافه شد. حالمون گرفته شد، چون گمان کردیم او به کمک آن افسر آمده، ولی کمی که گذشت دیدیم او در دفاع از انقلاب و آرمان‌های امام از ما که پاسدار بودیم، حزب‌الهی‌تر دفاع می‌کند و اصلا میدان بحث را از ما گرفت؛ در واقع این نظامی با سبیل‌های بلند همان خلبان علی اکبر شیرودی بود و این اولین دیدار ما با وی بود.

نداف گفت: زمانی که با توافق گروه حسن نیت و ضد انقلاب مستقر در کردستان، پاسداران مجبور به خروج از منطقه شدند، بنده و احمدی، چون با جو سپاه موافق نبودیم به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی واقع در میدان بهارستان رفتیم و به اتفاق بازرس مناطق ۱۰ گانه کمیته‌های انقلاب اسلامی، شدیم؛ البته بعد از حدود چهار ماه مجددا با آغاز دوره فرماندهی مرحوم دوزدوزانی در سپاه به ستاد مرکزی بازگشتیم و در دفتر سیاسی سپاه مشغول شدیم. تا این‌که جنگ تحمیلی آغاز شد و شاید بعد از دوسه ماه وی به همراه برادران دیگر از جمله محمد درودیان و جواد زمان‌زاده جزو بنیانگذاران دفتر تحقیقات جنگ سپاه شدند.

این راوی دفاع مقدس سپس اظهار داشت: احمدی در جبهه‌های میانی و غرب مسئولیت بر عهده گرفت که یکی از اقدامات به جای‌مانده از وی مصاحبه تاریخی او با حاج‌احمد متوسلیان در منطقه عمومی اورامانات کرمانشاه است؛ البته وی بعد از مدتی به جبهه‌های جنوب رفت و به عنوان راوی در کنار فرماندهان لشکر‌های ۱۴ امام حسین (ع) و ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) و… قرار گرفت؛ در واقع وی جزو اولین راویان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) اصفهان به فرماندهی حسین خرازی بود.

وی افزود: بعد از درگیری‌های کردستان به دلیل شایستگی‌هایی که در وی دیده بودیم، انتظار داشتم به عنوان فرمانده یکی از یگان‌های رزمی سپاه انتخاب شود، اما وی به کار تحقیقات جنگ و ضرورت روایت جنگ  علاقه‌مند بود لذا به همین کار هم مشغول شد.

نداف اضافه کرد: وی به عنوان یک راوی، گزارش نویسی‌های خوبی انجام داد به نحوی که بنده برای تدوین کتاب «نبرد فاو» از گزارش‌ها و مصاحبه‌های وی به علت دقیق بودن اطلاعات ثبت شده، استفاده زیادی کردم.

انتهای پیام/ 231



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید