شهیدی که بی تعارف تاییدیه علمی امام (ره) را گرفت
مُهر تایید بی تعارف امام(ره) بر علم شهید هاشمی نژاد
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، به مناسبت فرا رسیدن چهل و سومین سالروز شهادت جوانمرد فاضل، آیتالله «سید عبدالکریم هاشمی نژاد»، منش و سلوک و خاطراتی از شهید را از زبان مرحوم آیت الله عبدالکریم موسوی، از هم دوره های دوران طلبگی او، برگرفته از سی و پنجمین شماره از مجله «شاهد یاران» که از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران منتشر شده است، را در ذیل مرور می کنیم:
دوستی که با عرفان گره خورد بود
آشنایی من با ایشان مربوط است به سال های اولی که به قم آمدم؛ یعنی اواخر سال 1321. بعد از آن خیلی نگذشته بود که مرحوم آقای هاشمی نژاد را به عنوان یک طلبه مجد خیلی خوب و درسخوان و زحمتکش، می شناختم. بعد از مدتی ایشان با مرحوم فرید الاسلام، رفیق شدند. آقای فرید الاسلام ابتدا در مشهد بود و بعد آمد قم و با مرحوم هاشمی نژاد رفیق شدند. مدتی هم می دیدم ایشان را که از وقتی با مرحوم فرید رفیق و دوست شد، نزد ایشان استفاده های معنوی بسیاری کرد و به مسائل معنوی و روحانی و عرفانی، بیشتر روی آورد به دلیل آن که مرحوم فریدالاسلام خودش از این جهت، انسان کاملی بود. فرید الاسلام را هم در مشهد و قم و هم در مسافرت های تبلیغی که با ایشان به بابل می رفتیم، می دیدم و ایشان را از نزدیک می شناختم که مرد کم نظیر و خوب و وارسته ای بود. مرحوم هاشمی نژاد که با ایشان رفیق و دوست بود، بیشتر به مسائل عرفانی و معنوی رو آورد.
حصیرهایی معمولی، حکایت سادگی
من یک سال مسافرت کردم به بهشهر و مرحوم هاشمی نژاد هم آمد. من در جای دیگری و در منزل کسی بودم. ایشان مرا با اصرار دعوت کردند به منزلشان که یک اتاق ساده بود با همان حصیرهایی که در آن روزها در مازندران معمول بود و یک تخت داشت. اتاق بسیار ساده ای بود که در آنجا از ما پذیرایی کرد. در بهشهر شب و روز با ایشان بودیم و من از نزدیک با روحیات و معنویات و افکار ایشان آشنا شدم و دیدم که الحق انسانی است بسیار باارزش و ارزنده. فکر خوبی داشت و خوب مطالعه می کرد. بعدها که کتاب “مناظره دکتر و پیر” را نوشت و منتشر کرد، معلوم شد اهل فکر و قلم و سلیقه است.
دست خالی از زندان برگشتم
من در مازندران دیدم که منبرش بسیار گرم و خوب بود و مردم را جمع می کرد و آنها هم خوششان می آمد و او دین اسلام را با خلوص کامل تبلیغ می کرد. بعد کم کم به ایشان نزدیک تر شدیم به طوری که در آن مدت که ایشان در مشهد بودند، من اگر یک وقتی مشرف می شدم، بر خود لازم می دیدم که سری به ایشان بزنم و حالی بپرسم. ایشان هم خیلی به ما محبت می کرد. یادم هست یک سال به مشهد رفتم و حال ایشان را پرسیدم. گفتند ایشان را دستگیر کرده اند و در زندان هستند. میوه ای هم خریدم که وقتی به دیدنش می روم، دست خالی نباشم. رفتم زندان و تا دو بعد از ظهر معطل شدم. زمستان بود و هوا خیلی سرد. بالاخره هم موفق به دیدن ایشان نشدم و گفتند که ممنوع الملاقات هستند. ما با کمال یأس برگشتیم و بسیار متأثر شدیم که در آن سفر نتوانستیم ایشان را ببینیم.
خیانت بزرگی که به اسلام شد
مساله انقلاب که پیش آمد، ایشان یکی از چهره های بسیار خوب انقلاب و نیرویی ارزنده بود. آدمی بود نترس که جز خدا ملاحظه چیزی را نمی کرد. در خبرگان هم یادم هست که ایشان بودند و در مجلس کارهای بسیار خوب، دفاع های خوب، پیشنهادهای خوبی از اسلام ارائه می دادند. من ایشان را یک مرد فاضل، متعبد، مسئول و متفکر، اهل قلم و بیان می دانستم و آن چیزی که برای من خیلی جالب بود، افتادگی و تواضع و حسن اخلاق و تهذیب ایشان بود که مدت ها مجاهدت هایی در این راه کرده و بسیار ارزشمند بود. وقتی که شهید شد، دل همه ما و دوستان و رفقا و مردم را جریحه دار کرد و با شهادت ایشان خیانت بزرگی به اسلام شد و جای ایشان خالی است و به این زودی ها هم پر نخواهد شد.
رد پای خوش فکری در مناظرات دکتر و پیر
اولین کتابی که من از ایشان دیدم یک مقدار مسایل در اصول که مربوط به آقای فرید بود و ایشان هم زیاداتی و حواشی هایی بر آن داشت. اولین نوشته ای که در بُعد علمی از ایشان دیدم، همان بود و بعد هم کتاب “مناظره دکتر و پیر” را نوشت و منتشر کرد. در آن زمان ایشان جوان بود و بعد از انتشار آن کتاب، همه او را به فضل و علم می شناختند. من نمی توانم حد و اندازه فضل ایشان را بیان کنم، همین قدر می توانم بگویم که ایشان جزو خبرگان بود. اگر کسی مدارج علمی بالایی نداشت، اورا جزو خبرگان اول که می بایست از مجتهدین والا مقام باشند برای تصویب قانون اساسی کشور، قرار نمی دادند و ایشان جزو خبرگان اول بود و در تنظیم قانون اساسی همکاری داشت.
فصل الخطاب امام (ره) و سکوت واجب
حضرت امام (ره) درباره ایشان تعابیر فوق العاده ای داشتند و فرمودند:”مردی جوانمرد، عالم، فاضل و مجاهد بود”. در جایی که حضرت امام (ره) درباره ایشان این حرف را بزنند، من دیگر نظری ندارم؛ چون همه می دانند که حضرت امام (ره) نه اغراق گو بودند و نه اهل تعارف و هر قدر هم کسی را دوست داشتند، بیش از اندازه ای که افراد را شناخته بودند، چیزی نمی گفتند و همین مقدار کافی است که درباره ایشان با این تعبیرات تجلیل فرمودند.
انتهای پیام/ع
منبع خبر