به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس؛ سعید شهرابی فراهانی مدیرتبیین اتاق تحلیل جبهه مقاومت در یادداشتی نوشت: “انقلاب به ما میگوید که در مقابل زورگویی و حرف زور دشمن، نباید تسلیم شد… این جزو اصول هست. این را تضعیف میکنند، [میگویند]مثلاً «آقا چرا، چه مانعی دارد، چه اشکالی دارد؟» یعنی کمرنگ کردن یک چنین اصول برجستهای… اینها بخشی از یک جنگ نرم وسیع و متنوّع دشمن هست که این را دنبال میکنند. بایستی به این توجّه داشت و در مقابل این حسّاسیّتزدایی باید ایستاد. اهل فکر، اهل قلم، اهل بیان، اهل فعّالیّتهای گوناگون اجتماعی، اهل فعّالیّت در فضای مجازی، آن کسانی که میتوانند و دستشان باز هست، در این زمینه مسئولیّت دارند؛ و نگذارند که دشمنان بتدریج این حسّاسیّت و حمیّت مردمی را کمرنگ کنند. “
بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در ارتباط تصویری با مردم قم – ۱۹ دی ۱۴۰۰
سوابق مردم ایران نشان داده هست که به خوبی زورگویی را تشخیص میدهند و متوجه تفاوتهای تحمیل و دلسوزی هستند. آیا مردمی که برای شهادت حاج قاسم سلیمانی آن گونه متأثر میشوند که میلیونی برای تشییع پهلوان سرزمین خود به خیابان میآیند و از جیب خودشان برای زنده نگاه داشتن یاد او خرج میکنند، ممکن هست گمان کنند که آمریکاییهای تروریست و قاتلان حاج قاسم، از روی دلسوزی و خیرخواهی برای ایرانیان چنین جنایتی کردهاند؟! چه کسانی و چرا باید این گونه تفکرات متناقضنما را در بطن جامعه ترویج کنند؟ آیا این رویکرد بخشی از یک مگاپروژه هست؟
مکتب سلیمانی که دربردارنده غیرت، بصیرت و عقلانیت دینی و شعبهای از حرکت موثر امام خمینی هست؛ یکباره سربلند نکرده هست بلکه در کوران حوادث و وقایع تلخ و شیرین تبدیل به یک پدیده «ملموس»، «کارآمد» و «چهارچوب دار» شده هست. مکتب سلیمانی برای مردم «جذابیت» دارد، زیرا به سه گانه «انسان-ابزار-امکانات» اهمیت میدهد. در مکتبی که حاج قاسم فرماندهی میکند انسانها محوریت دارند چه مالک اشتر باشد و چه «زنی در پناه اسلام بوده، بر او تاخته شده و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی راهی نداشته».
در مکتب سلیمانی علم تنها لقلقه زبانی نیست. وقتی که وعده انتقام شهید حججی را به شکست و پاکسازی داعش موکول میکند، به آن جامعه عمل میپوشاند. شمای مخاطب را به خدای قاسم قسم میدهم: در نظر شما شکست دادن داعش سختتر هست یا آن وظایف مشخصی که ابتدا و انتها و منابع و مصارفش معلوم هستند ولی برخی از کارگزاران گرامی با چندین و چند خدم و حشم و برو و بیا، برای تمشیت آن امور، مدتها دور خودشان میچرخند؟!
در مکتب سلیمانی ایستایی نیست بلکه به محض اطلاع از تکلیف قانونی به سمت هدف حرکت میکند. عدهای گمان میکنند که در جمهوری اسلامی باید لقمههای حاضر و آماده را ببلعند و لوح تقدیر و درجات ترفیعش را بگیرند. نه برادر! آن غیرتی که حاج قاسم را به همراه عدهای معدود به دل دشمن میکشاند تا محاصره متعرضین به جان و مال و ناموس مردم غیرهموطنش را بشکند، کنار میز مدیریتی خاتم کاری، زیر کولر گازی و پشت دربهای ضدصدا و در زیر سایه فوج قراول و یساول به دست نیامده هست. حاج قاسم سلیمانی از روی احساسات کور وارد عرصه نمیشد، بلکه با بصیرت، تفکر و تعقل و اشراف همه جانبه بر تکلیف؛ ابزار و امکانات را برای انسانها و نفراتش مهیا میکرد تا در روز اقدام و عملیات؛ مانند برخی حضرات کاسه چه کنم به دست نگیرد. فرماندهی و مدیریت و هدایت وقتی در قواره حاج قاسم باشد، واژگانی مقدس خواهند بود که به هر کسی که حکم مأموریت داشته باشد؛ تعلق نمیگیرند.
نگارنده بر این باور هست که دیر یا زود جریانهای خزندهای برای زدودن مکتب و منش و سلوک حاج قاسم سلیمانی از دل مردم جامعه دست به کار خواهند شد، زیرا جوانان و نوجوانان عصر ما که بروجردی، چمران، ستاری، احمد کاظمی، فلاحی، متوسلیان، صیاد شیرازی، همت و … را از نزدیک ندیده بودند؛ حاج قاسم سلیمانی را درک کردند و به حقانیت مکتب او و مرشد او اعتقاد پیدا کردهاند. مکتبی که جذب حداکثری دارد، بر سر اصول خود غیرتمندانه پافشاری میکند، با عقلانیت از مسائل گره گشایی نموده و با بصیرت مانع از غافلگیری خودیها و تسلط دشمن بر مقدرات مردم میگردد.
انتهای پیام/ 121
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست