به گزارش مشرق، فردا دومین سالگرد درگذشت ناصر چشمآذر است.آهنگساز خوش سلیقهای که در زمینه کنسرت، انتشار آلبوم و موسیقی فیلم یکی از بهترینها بود و درگذشت وی در 67 سالگی خیلی زود بود.ناصر چشمآذر اگر میماند، حتما باعث اتفاقات زیبا و ماندگاری در موسیقی ایران میشد.یکی از جاودانترین آثار او تک آهنگی است بهنام «باران عشق» که نام زنده یاد چشمآذر را بر سر زبانها انداخت و باعث شهرت او در میان عموم مردم شد. در دومین سالگرد درگذشت این آهنگساز با عباس سجادی، پژوهشگر و رئیس فرهنگسرای نیاوران که همولایتی چشمآذر هم هست و او را از نزدیک میشناخته و با هم رفتوآمد داشتهاند همصحبت شدم تا درباره این آهنگساز برایمان بگوید.
به نظرتان آقای چشمآذر چه تاثیری در شاخههای مختلف موسیقی ایرانی داشته؛ کنسرت، آلبوم و موسیقی فیلم؟
وقتی میخواهیم درباره ناصر چشمآذر صحبت کنیم، ابتدا باید به خانواده چشمآذر اشاره کنیم. موسیقی در خانواده او جاری و ساری بود و زادگاهش شهری بود که موسیقی فولکلور ایرانی در آنجا ریشهای قوی دارد و ملودیهای آذری را نمیتوان از تاریخ ایران جدا کرد. پدر و برادر بزرگش اهل موسیقی بودند و همه اینها در ذهن ناصر چشمآذر شبکهای را ایجاد کرد که از او یک موزیسین و آهنگساز برجسته ساخت.اولین سازی که در آن تبحر یافت، آکاردئون بود.
بعد از آشنایی کامل با موسیقی فولکلور، همه آنچه را باید از موسیقی ایرانی بیاموزید، فرامیگیرد و بعد به آمریکا میرود و موسیقی «جز» و مدرن را یاد میگیرد و در 18 سالگی به طور حرفهای وارد دنیای موسیقی میشود.بعد از پیروزی انقلاب برای دومین بار از آمریکا به ایران برمیگردد و ساخت موسیقی برای فیلم را شروع میکند.ناصر چشمآذر در همه سالهای حضورش در دنیای موسیقی همزمان با تولید موسیقی در این زمینه آموزش هم میدیده، چیزی که در هنرمندان کمتر اتفاق میافتد، وقتی یکی، دو، اثر شاخص میسازند از دنیای آموزش فاصله میگیرند تصور میکنند به اوج رسیدهاند اما ناصر چشمآذر همیشه در حال آموختن بود. به همین دلیل هر روز کارهایش کاملتر، بروزتر و مدرنتر میشد. او موسیقی الکترونیک را وارد ایران کرد که از میان آن میتوان به اثر جاودانه «باران عشق» اشاره کرد.
وقتی آقای چشمآذر موسیقی را به شکل حرفهای شروع میکند دیگر اثری از آکاردئون در کارهایش نمیتوان دید در حالیکه جای این ساز در موسیقی ایرانی خالی است و البته موسیقی جز هم به کارش نمیآید شاید به این دلیل که ایرانیها زیاد با این نوع موسیقی ارتباط برقرار نمیکنند.
اگر آهنگسازی، موسیقی «جز» را نشناسد یا از ظرفیتهای ساز آکاردئون بیخبر باشد باید به او ایراد گرفت.ناصر چشمآذر اما به هر دوی اینها مسلط بود و تاثیرش را در لایههای زیرین آهنگهای او میتوان دید.آکاردئون یکی از سازهای مورد علاقه چشمآذر بود.گاهی به من تلفن میکرد و برایم آکاردئون میزد و با زبان آذری میخواند چون من هم آذری هستم و زبان و نوای آکاردئون را به خوبی میشناسم. در دورهای که چشمآذر وارد دنیای موسیقی شد شیب موسیقی به سمت تغییر آنقدر تند و سریع بود و چشمآذر را آنقدر با خودش همراه کرد که او دیگر فرصت تمرکز روی ساز آکاردئون را پیدا نکرد.
باران عشق یکی از بهیاد ماندنیترین موسیقیهای ایرانی است که بیشتر مردم آن را میشناسند و حال خوب با آن را تجربه کردهاند.جایی آقای چشمآذر گفته که این موسیقی را برای شهدا ساخته.از این موضوع خبر دارید؟
بله خودش به من گفت باران عشق را تقدیم کرده به خانواده شهدای جنگ تحمیلی.میگفت اندوه اجتماعی در دوران جنگ و سالهای اولیه بعد از جنگ خیلی عمیق بود و من تلاش کردم موسیقیای بسازم که بازگو کننده این اندوه باشد و قطرات باران اول آهنگ نمادی است برای اشکهای مادران و پدران کشتهشدگان و شهدای جنگ. چشمآذر در مدینه فاضله ذهنش در زمان ساخت باران عشق حتی پدر و مادر کشتهشدگان سربازان عراقی را هم دیده است.
او بر این باور بود که پشت جنگ و سربازان عراقی، آدمی مثل صدام قرار دارد که جوانهای عراقی را به جبهه میبرد و آنها را مقابل جوانان و مردم همسایه خود قرار میداد. دو کشوری که سالهای زیادی با هم دوست و برادر بودند اما تفکر صدام آنها را مقابل هم قرار داده بود. از نگاه چشمآذر جنگ ایران و عراق به نوعی برادرکشی بود و باران عشق برای مادران و پدران سربازان کشته شده عراقی هم بود. به نظرم باران عشق یکی از شریفترین موسیقیهای ایرانی است.
در باران عشق، شادی و غمی توامان وجود دارد که متاثرت میکند…
غمی شریف است.به نظرم باران عشق، موسیقی جهانی است که حتی در برخی از ایرلاینهای معروف جهان هم از آن استفاده میشود. هر هنرمندی، از میان آثارش یکی را به عنوان امضا و اثرانگشت خود معرفی میکند و آن را بیشتر از بقیه دوست دارد.چنین به نظر میرسد که باران عشق برای آقای چشمآذر چنین اثری بود و هویت اصلی او همین باران عشق است.همچنان که «نینوا» برای آقای علیزاده چنین هویتی دارد.
مزار آقای ابوالفضل زرویی نصرآباد کنار مزار زندهیاد چشمآذر! دو آدمی که در ظاهر شاید هیچ شباهتی بههم نداشته باشند هر چند هر دو هنرمند بودند، اما انگار در باطن چیزهایی نادیدنی بوده که آنها را بههم مرتبط میکرده.
حتی اگر تصادفی هم باشد، حسن تصادف است.من با هر دو نفر دوست بودم.آقای ناصرچشمآذر بر خلاف ظاهرش، آدم شوخ و طنزی بود. آقای زرویی اما برعکس طنازی که به آن معروف بود، در خلوت آدمی جدی بود و شعارش این بود که طنز شوخی نیست! اما به نظرم همسایگی این دو نفر در دنیایی که ما آن را نمیبینیم ، زیبا خواهد بود چون در ظاهر نه اما در باطن بسیار شبیه هم بودند.آقای زرویی کارهای آقای چشمآذر را بسیار دوست داشت و دیده بودم که باران عشق را در منزل و خلوت خود گوش میداد.
*جام جم