همسرم می گفت: نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به مردم دارم، مسئولم

می گفت؛ نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به مردم دارم، مسئولم


به گزارش نوید شاهد، ماهنامه «شاهد یاران» برای بررسی  ابعاد زندگی این شهید والامقام با همسر مکرمه اش که سالیان طولانی زندگی مشترک شان، شاهد حیات و تلاش های ایثارگرانه همسرش بوده است، به گفت وگویی مشروح پرداخته است که در ادامه می خوانید.

می گفت؛ نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به مردم دارم، مسئولم

همسرتان را چگونه معرفی می کنید؟

دکتر محمد زارع جوشقانی متولد سال۱۳۳۱ در کاشان، برادر شهیدان «احمد» و «ماشاالله» زارع جوشقانی بود. رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی و بیمارستان شهید بهشتی کاشان، استاد تمام گروه چشم‌پزشکی دانشگاه شهید بهشتی و رئیس بیمارستان لبافی‌نژاد تهران و  فلوشیپ قرنیه و خارج چشمی بود. معاونت پشتیبانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، مدیرعاملی سازمان منطقه‌ای استان تهران، مدیریت شبکه بهداری کاشان و مدیر‌عاملی سازمان منطقه ای بهداری استان زنجان از دیگر سوابق اجرایی آن شهید است.

از نحوه آشنایی‌تان با شهید زارع جوشقانی بگویید:

ایشان قبل از پیروزی انقلاب در دانشگاه فردوسی مشهد دانشجو بود. ما توسط یکی از آشنایان به هم معرفی شدیم. سال 1356من سال آخر دبیرستان بودم و او سال آخر دانشگاه را می‌گذراند که باهم ازدواج کردیم که حاصل این ازدواج 5 فرزند است. همسرم در مشهد تحصیل می‌کرد و ما در این شهر ساکن شدیم و سال 1357 بعد از اتمام تحصیلاتش به زادگاه مان در کاشان برگشتیم .

همسرتان در دوران مبارزات انقلابی و پس از آن چه فعالیت هایی داشت؟

دکتر زارع در زمان دانشجویی فعالیت‌های انقلابی زیادی داشتندکه با اوج‌گیری دوران انقلاب این فعالیت‌ها گسترده‌تر شد. پیروزی انقلاب هم‌زمان بود با دوران سربازی و دوره طرح و برای طی کردن این دوران به یکی از مناطق خیلی محروم کشور در استان چهارمحال و بختیاری رفتیم که ازنظر امکانات مردم آنجا در آن زمان در محرومیت شدیدی به سر می‌بردند.

دکتر همیشه می‌گفت؛ دلیل اینکه آن منطقه را انتخاب کرده این بوده که بتواند کمکی به مردم محروم آن منطقه بکند. به دلیل شرایط جغرافیایی آن منطقه که کوهستانی بود در زمستان آب و هوایی به شدت سرد و پر بارش داشت و به نحوی که ما بعضا پیش می آمد به دلیل بارش زیاد برف روزها حتی برای تهیه آذوغه هم امکان رفتن به شهر را نداشتیم و تمام راه ها مسدود می شد. برق و آب لوله کشی وجود نداشت و شرایط بسیار سخت بود. ما آن زمان یک فرزند داشتیم. یک سال نیم در آن منطقه بودیم و دکتر دوره طرح و سربازی خود را در همان‌جا گذراند و هر کمکی از دستش برمی آمد برای مردم آن منطقه انجام داد. دکتر خالصانه تمام تلاشان را برای برطرف کردن مشکلات مردم انجام می داد با آنها ارتباط خیلی خوبی برقرار کرده بود. مردم هم دکتر را خیلی دوست داشتند. اقداماتش محدود به اقدامات پزشکی و درمانی هم نبود. رایزنی هایی  با مسئولان شهری آن منطقه انجام داد و اقدامات مهمی مانند  عریض کردن جاده روستا و بهبود وضوع مسیر تردد مردم، ایجاد حمام و سرویس های بهداشتی عمومی در آنجا انجام داد.

بعد از آن دوباره به کاشان برگشتید؟

بله. بعد از اتمام دوران خدمت همسرم به کاشان برگشتیم. وقتی می خواستیم از آن منطقه برویم مردم آنجا به شدت ناراحت بودند. می گفتند درست است که شما دوران سربازی و طرح تان را در روستای ما گذراندید ولی اگر مدت بیشتری اینجا بمانید اوضاع بهتر می شود و منطقه ما از این محرومیت نجات پیدا می کند.

چهارم اردیبهشت ماه 1359 «ماشاءالله» برادر همسرم در جبهه کردستان و به دست گروهک ضدانقلاب کومله به شهادت رسید.دکتر به مادرش بسیار علاقه داشت و برای اینکه در آن شرایط کنار مادر باشد به کاشان برگشت. اما شهادت برادرش انگیزه و تعهد بیشتری برای خدمت به مردم و انقلاب  در او ایجاد کرد.

می گفت؛ نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به مردم دارم، مسئولم

فعالیت‌های شهید زارع در کاشان به چه صورت تداوم یافت؟

او مدتی رئیس بهداری شهر کاشان بود. ما چهار سال در کاشان زندگی کردیم و در  این دوران خداوند دو فرزند دیگر به ما هدیه کرد. بعد از آن به پیشنهاد وزیر وقت بهداشت مدیرعامل بهداری زنجان شد و ما به آن شهر رفتیم.  اردیبهشت ماه 1361 «احمد» برادر دیگرش در خرمشهر شهید شد. دکتر احمد علاقه ویژه ای داشت و این موضوع تأثیر زیادی در روحیه اش داشت و برای ادامه مسیر خدمت به مردم و انقلاب بسیار مصمم‌تر از قبل شد.

برای چه مدتی در زنجان زندگی کردید؟

سال های1362و136 در زنجان بودیم. سالهای جنگ بود و بمباران‌ها و موشک‌باران‌های زیادی انجام می‌شد و شهر زنجان هم از این قاعده مستثنی نبود. چندین بار موشک‌ها به شهر اصابت کرده بود و تعداد زیادی از مردم زخمی و شهید شدند. دکتر روزهای بسیار پرکاری داشت و خیلی کم به منزل می‌آمد. بیشتر وقتش را در بهداری مشغول خدمت‌رسانی به مردم بود و من با بچه‌ها در منزل تنها بودیم.  موشک‌باران هم خیلی زیاد شده بود و دکتر خیلی نگران ما بود و می‌گفت: من در محل کار دائم نگران شما هستم. این شد که  من و بچه‌ها را به کاشان فرستاد و خودش آنجا ماند.

دکتر چه زمانی به کاشان برگشت؟

بعد از اینکه اوضاع زنجان آرام‌تر شد، برای تخصص چشم اقدام کرد و در دانشگاه شهید بهشتی تهران قبول شد و بعد از آن عازم تهران شدیم.

این جابجایی‌های برای شما و بچه‌ها سخت نبود؟

سخت بود. بچه‌ها مدرسه می‌رفتند و اینکه به شهر دیگری بروند برایشان مشکل بود ولی ما سعی می‌کردیم مانعی برای فعالیت‌های دکتر نباشیم .

در زمان گذراندن دوره تخصص، دکتر زارع از فعالیت‌های اجرایی فاصله گرفتند؟

خیر، هم‌زمان با تحصیل اقدامات و فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی خود را هم ادامه می‌داد. در این دوران به دلیل علاقه خاصی که به کاشان داشت با تعدادی از دوستانشان اقدام به تأسیس دانشکده علوم پزشکی در آنجا کرد.

دکتر زارع به جبهه  هم رفتند؟

بله سال 1367 چند ماه داوطلبانه به عنوان پزشک به جبهه رفت و در عملیات مرصاد شرکت داشت. با شدت یافتن درگیری ها با ضد انقلاب و اینکه عملا جنگ و به شهرها کشیده شده بود، دکتر و دیگر همرزمان پزشکش اسلحه به دست گرفته و وارد صحنه جنگ شده بودند.

می گفت؛ نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به مردم دارم، مسئولم

پس از پایان جنگ در چه مسئولیت هایی مشغول به کار شدند؟

همسرم پس از جنگ به تحصیلاتش را ادامه داد و همزمان با فارغ التحصیلی در دوره تخصص و فوق تخصص مسئولیت های مختلف اجرایی را به عهده گرفت. مدتی مدیرکل بهداری تهران بود. سپس معاون پشتیبانی دانشگاه شهید بهشتی شد. پس‌ از آن آقای دکتر مرندی وزیر وقت بهداشت صحبت کردند و گفتند چون شما خودتان بنیانگذار دانشگاه علوم پزشکی کاشان بودید و فعالیت‌های زیادی در آنجا داشتید به کاشان برگردید و ریاست آن دانشگاه را به عهده بگیرید. دکتر هم پذیرفت و ما از تهران به شهر خودمان کاشان برگشتیم.

چه مدت ریاست دانشگاه  دانشگاه علوم پزشکی کاشان را به عهده داشتند؟

حدود 11 سال. در طی این سال‌ها  فعالیت‌ها و خدمات بسیار زیادی داشت. به‌نحوی‌که الآن باگذشت حدود 17 سال از پایان مدیریت دکتر در دانشگاه کاشان آثار برخی اقدامات او در آنجا وجود دارد و به نیکی و خوش نامی از ایشان یاد می‌شود.

بعد از  دانشگاه علوم پزشکی کاشان چه سمتی داشتند؟

همسرم عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران بود. به تهران برگشتیم و او در بیمارستان شهید لبافی نژاد مشغول به کار شد. آن سال‌ها هم‌زمان بود با دوران پایان دبیرستان بچه‌ها و آنها داشتند خودشان را برای کنکور آماده می‌کردند و احتیاج به تمرکز داشتند ولی با پدر همراهی کردند و با آغوش باز سختی این جابجایی را برای پدرشان تحمل کردند. دکتر چند سالی رییس بیمارستان «نگاه» بود بعد از آن معاون آموزشی بیمارستان لبافی نژاد شد و این اواخر هم  به ریاست بیمارستان شهید لبافی نژاد منصوب شد .

با توجه به مسئولیت‌های مختلف اجرایی که به عهده داشتند طبابت هم می کردند؟

دکتر در تمام این سال‌ها طبابت را رها نکرد. این موضوع را همچنان ادامه می‌داد و ارتباط خیلی خوبی با بیماران داشت.

می گفت؛ نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به مردم دارم، مسئولم

اگر بخواهید ویژگی های اخلاقی شهید زارع جوشقانی را توصیف کنید به چه مواردی اشاره می کنید؟

از همان روز اول که ایشان را شناختم فردی بسیار مصمم بود. در محل کارش بسیار جدی بود و اصلا تعارف نداشت. اگر به کسی مسئولیتی می سپرد، خیلی قاطع بود و برایش فرقی نمی کرد آن فرد فرزندش باشد یا بهترین دوستش. کار برایشان اولویت بود. خودش هم بسیار سخت کوش و پر تلاش بود. ما 43 سال با هم زندگی کردیم من در تمام طول این سال ها یک روز هم ایشان را بیکار ندیدم. همیشه مشغول کار و فعالیت بود. حتی روزهای تعطیل هم یا تلفنی در حال رسیدگی به مسائل بیماران و بیمارستان بود و یا در حال مطالعه.

با توجه به همه این مشکلات و مشغله های فراوان که داشت از خانواده به هیچ عنوان غافل نبود. پدری بسیار مهربان برای فرزندان و همسری دلسوز و فداکار برای من بود. بچه ها یا من اگر چیزی می خواستیم یا کاری داشتیم فقط با یک تلفن به ایشان می گفتیم که فلان کار را می خواهیم انجام بدهیم و فلان چیز را نیاز داریم هر طور که شده در کمتر از یکی دو ساعت  فراهم می کرد. نه فقط برای همسر و فرزندانش به این گونه بود برای تمامی اقوام و آشنایان هم به همین صورت رفتار می کرد به نحوی که هر کس در فامیل مشکلی داشت به ایشان مراجعه می کرد و دکتر غیر ممکن بود دست رد به سینه کسی بزند.

همسرم به صله رحم خیلی اهمیت می داد. به دیدن اقوام می رفت. در تمام زندگی تلاشش این بود که باری از دوش کسی بردارد. با مردم بسیار با مهربانی و روی باز برخورد می کرد . در شهر های مختلفی که در طول این سال ها زندگی کردیم به دلیل اخلاق و رفتار خوب با تعداد زیادی ارتباط داشت و این ارتباطات هنوز هم پس از گذشت سالها ادامه دارد.

پس از شهادت دکتر ما پیام های تسلیتی از این مناطق داشتیم که بسیار ابراز ناراحتی و همدردی می کردند و می گفتند؛ ما یک برادر خوب را از دست داده ایم.

یکی دیگر از دلایل محبوبیت دکتر صداقتش بود هرکز کسی از زبانش دروغی نشنیده است. اگر بنا بود کاری را انجام دهد برای موقعیت و پست و مقام نبود که آن کار را انجام می داد. صداقت داشت و با نیت خالص کار می کرد.

فعالیت های خیریه و عام المنفعه دکتر به چه صورت بود؟

دکتر در بسیاری از موسسات خیریه فعال بود. به عنوان مثال در شهر کاشان آسایشگاهی را برای معلولین راه اندازی کرده بودند و مدتی هم مدیریت آن مرکز را به عهده داشتند که این مرکز هنوز هم وجود دارد و به فعالیتش ادامه می دهد.

نحوه مواجهه دکتر زارع با همه گیری کرونا به عنوان رئیس بیمارستان شهید لبافی نژاد چگونه بود؟

چند ماه از مسئولیت بیمارستان شهید لبافی نژاد می گذشت که بیماری کرونا در کشور شیوع پیدا کرد. علی رغم اینکه بیمارستان لبافی نژاد ماموریت اصلی اش مقابله با کرونا نبود، اما با توجه به شرایط بحرانی کشور و نیاز مردم به مراکز درمانی، دکتر زارع بخشی از بیمارستان را آماده کرد و  به عنوان بخش ویژه کرونا به بیماران کرونایی اختصاص داد و یک آزمایشگاه مخصوص کرونا هم در محل بیمارستان ایجاد کرد.

همسرم در این دوره بصورت شبانه روزی در بیمارستان مشغول به خدمت به بیماران بود. یک ماه مانده بود به ایام نوروز سال 1398 که این بیماری شیوع پیدا کرد. دکتر تمام تعطیلات عید را هم در بیمارستان بود و علی اما آنچه باعث نگرانی ما و بچه ها بود اینکه؛ رغم ظاهر سرحال و شاداب و پر انرژیی که همسرم داشت به بیماری های زمینه ای متعددی مانند بیماری قلبی ، دیابت  مبتلا بود و مواجهه مستقیم با بیماران کرونایی برایش بسیار خطرناک بود.

می گفت؛ نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به مردم دارم، مسئولم

این نگرانی ها را با همسرتان در میان می گذاشتید؟

 بله. ما خیلی نگران این موضوع بودیم. بارها به ایشان توصیه کردیم که اگر خدای نکرده به این بیماری مبتلا شوید برای شما خیلی خطرناک است. حتی پزشک معالج قلب ایشان که بارها دکتر را آنژیو کرده بود با دکتر  تماس گرفته و گفته بوذ با توجه به وضعیت قلبی شما به هیچ عنوان نباید در معرض ویروس کرونا قرار بگیرید. 

پاسخ دکتر زارع به شما چه بود؟

همسرم می گفت: نسبت به خون برادران شهیدم و تعهدی که به این مردم دارم، مسئولم و الان که شرایط کشور دشوار است هر چه در توان دارم انجام بدهم. بسیار پرانرژی و فعال به کار در بیمارستان ادامه داد و تلاش می کرد مشکلات و مسائلی از جمله کمبود دارو و امکانات را حل کند.

ابتلای دکتر زارع به کرونا و شهادتش چگونه اتفاق افتاد؟

حضور دکتر در بیمارستان دائمی بود و با بیماران کرونایی در ارتباط بود.  اواسط مهر ماه 1399 با تب و لرز شدیدی به خانه آمد. من و بچه ها گفتیم بستری شوید که مخالفت کرد و گفت: ریه‌ام درگیر نیست و در خانه رسیدگی می‌کنم. چند روز در خانه بود ولی به‌مرور درگیری اش شدید شد و در بیمارستان لبافی نژاد بستری شد. بعد از آن برای ‌عکس برداری ریه به بیمارستان بقیه‌الله منتقل شد و چند روزی در آی سی یو آن بیمارستان بستری بود و در نهایت پس از روزها نبرد سخت با بیماری کرونا، در روز 27 مهر  به شهادت رسید و به دو برادر شهیدش پیوست.

در پایان اگر نکته ای دارید بفرمایید:

امیدوارم جوان های این مملکت راه انسان هایی مانند دکتر زارع که راه خدمت به مردم بود را ادامه بدهند. همه ما قدر این سرزمین و آب و خاک را بدانیم و برای سربلندی اش تلاش کنیم .

پایان/



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید