گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ علی عبدالصمدی؛ روایت تاریخ در قالب فیلم و سریال هرگز محدود به تاریخ معاصر یا قدیم نیست. بخشی از تاریخ گذشته مربوط به دورهای است که اصطلاحا آن را دوران جدید نامگذاری میکنند.
در دوران جدید تاریخ سرزمینی ما بودهاند بزرگانی که روزگار سخت، اما حماسه آفرین جنگ تحمیلی را با چشم دیده و با استعانت از فرهنگ و آموزههای مستغنی دفاع مقدس طی سالهای بعد، وارد جبهههای علمی شدند.
«هناس» قصهی زندگی یکی از همین سلحشوران عرصهی علم و فناوری است: داریوش رضایی نژاد.
حسین دارابی سعی کرده است جنبههای شخصی و علمی شخصیت شهید داریوش رضایی نژاد را به تصویر بکشد. کارگردان فیلم با به تصویر کشیدن صحنههای کوتاه، اما پرمعنا سعی کرده ویژگی مسئولیت پذیری آن شهید والامقام را به نیکی به تجلی تصویر بکشاند.
از بدو داستان گرفته که «داریوش» در آستانهی سفر خارج از کشور جهت تحصیل علم در یک دانشگاه آلمانی، به فکر تعمیر لولهی آب حمام است تا زمانی که قبل از سوار ماشین شدنش همهی جوانب امنیتی را چک میکند و تا حتی لحظهی ترورش که به دخترش میگوید: «چشمهایت را ببند».
دیگر ویژگیای که از آن شهید بزرگوار در قالب «هناس» به نمایش درآمد ایستادگی و مقاومت او بود. او هم در برابر دشمنان خارجی ایستادگی کرد و هم در برابر رقبای داخلی با قدرت ایستاد. «داریوش» که اهل آبدانان، شهری مرزی در استان ایلام است جنگ را در دوران کودکی خود به چشم دیده و با مفاهیمی مانند مرز، حریم، حرمت و مقاومت آشنایی کاملی دارد. این امر زمانی تجلی میکند که وی رخ به رخ با رقیب داخلیش میایستد، از مسئولیتش در سازمان انرژی اتمی کشور شانه خالی نمیکند و اصطلاحا زیر بار حرف زور نمیرود.
عشق به خانواده شاید دیگر ویژگی «داریوش» است که فیلم هویداست. دعوای بین آن شهید بزرگوار و همسرش سر عدم تفاهم نیست بلکه دربارهی مسائلی است که امنیت خانواده را تهدید میکرده و او برای آن که استرسی به آنها وارد نکند، آن موضوعات را در محیط خانوادگی بازگو نمیکند.
یکی از شخصیتهایی که بسیار دقیق در این فیلم طراحی شده اند، کاراکتر همسر شهید داریوش رضایی نژاد بسیار دقیق طراحی شده است. «شهره» علی رغم این که تحصیلات دانشگاهی دارد، اما در خانه نشسته است و به خاطر شغل حساس همسرش خانه داری میکند.
اما این همهی ماجرا نیست. او یک زن منزوی نیست و بسیار نگران وضعیت همسرش است. شهره بارها و بارها تهدید میشود تا اطلاعات مربوط به لپ تاپ شخصی همسرش را به عوامل بیگانه تحویل دهد، اما او دلیرانه جلوی دشمنان خارجی و حاسدین داخلی ایستادگی و مقاومت میکند و عملا اثبات میکند که لیاقت همسری دانشمند هستهای کشورمان را دارد.
او با استاد، دوست و حتی رقیب سرسخت داریوش وارد مذاکره میشود تا در اثنای تهدیداتی که «داریوش» را هدف قرار داده اند، مراقبش باشند. آخر هم شهید رضایی نژاد جلوی چشمان شهره و آرمیتا دخترش به فیض شهادت نائل میشود. از نقاط قوت این اثر نام فیلم است که رمز لپ تاپ آن شهید هم بوده است. انتخاب یک واژهی کردی نشان دهنده و نمایندهی اصالت آن شهید بزرگوار حتی در اوج موقعیتهای اجتماعی است.
در مقام نقد، باید نوشت وجود صحنهی آغازین فیلم که لحظات مربوط به ترور همسر شهید است (که البته در فرجام اثر نیز به صورت مفصل تری آمده است) هیچ گونه ضرورتی نداشت. در چهره پردازی و گریم هم دقت نظر بیشتری باید میشد.
اگرچه بازی بازیگران (بهروز شعیبی و مریلا زارعی) بسیار عالی بوده و سعی داشته اند بنا به نظر کارگردان چهرهای رئال، باور پذیر و الگویی در خور شان را از شهید «رضایی نژاد» ارائه دهند، اما نقش گریم در باور پذیرتر کردن این اصل بسیار مهم تلقی میشود.
پرداختن به سیرهی زندگی شهدای هستهای که جهت اعتلای فرهنگی و علمی کشورمان طی سالیان اخیر از جان خود گذشتند، در قالب فیلم و سریال بسیار نیکو و پسندیده است. ساخت و پرداخت این گونه آثار سینمایی مخاطبین کنونی و آیندهی سینمای ایران را با سیرهی شهداء هستهای بیشتر آشنا میکند.
انتهای پیام/133
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است