به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از لرستان، شهید «مرتضی آقایی»، بیست و پنجم شهریور ۱۳۵۰، در روستای دارایی از توابع شهرستان خرمآباد به دنیا آمد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم فروردین ۱۳۶۶، در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع هست.
وصیتنامه شهید:
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون «قرآن کریم»
با سلام و درود به پیشگاه حضرت ولی عصر مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه شریف) و با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی و با سلام بر امت ایثارگر و فداکار ایران و با درود بر رزمندگان سلحشور و سلام بر شهیدان راه حق و حقیقت از هابیل تا شهدای کربلای حسینی و کربلای خونین ایران. بنده با امام امت میثاق بستهام و به او وفادارم، زیرا او به اسلام و قرآن وفادار هست و اگر چندین بار مرا بکشند و زندهکنند دست از او نخواهم کشید. راه سعادتبخش حسین را ادامه دهید و زینبوار زندگی کنید.
خدایا! بارالها معبودا معشوقا وای مولایم بنده ضعیف و ناتوانم دوست دارم دشمن چشمهایم را در اوج دردش از حدقه درآورد و دستهایم را قطعه قطعه کند پاهایم را از بدن جدا سازد و قلبم را آماج رگبارهایش قرار دهد و سرم، چون دیگر برادرانم در کردستان از تن جدا نماید تا دشمنان مکتبم در کمال رنج و اندوه مشاهده کنند که گرچه چشمها و دستها و پاها و سر و قلبم را از من گرفتند، اما یک چیز را نتوانستهاند از من بگیرند و آن هدف و ایمان بنده میباشد، زیرا به خالق مطلق هستی عشق میورزم.
سخنی با پدرم: پدر عزیز شما بودید که از دوران طفولیت تا امروز زحمات بسیار زیادی برای فرزند خود کشیده و بنده را بزرگ نموده و همانند ابراهیم (ع) روانه قربانگاه نمودی و روانه جنگ با مزدوران آمریکایی گردید. اکنون زبان من قادر نیست از شما تشکر نمایم ولی شما باید قلباً مرا ببخشی و از من راضی باشی، زیرا راه من راه حسین (ع) یعنی کربلا و مقصد من مقصد او یعنی شهادت و دیدار خدا و قول میدهم این راه را به پایان برسانم.
اما سخنی با مادر مهربانم: سلام بر توای مادرای کسی که شبهای تاریک مرا در دامن میگذاردی و نوازش میکردی، چگونه درباره تو سخن بگویم به نام تو که میرسم عرق بر پیشانیام میخشکد. دستم قدرت گرفتن قلم را ندارد و قلم یارای نوشتن، اما همین مقدار با تو بگویم که بعد از مرگ من گریه و زاری مکن. تو که مرا به مهر علی و حسین (ع) پروریدی میخواهم زینبوار زندگی کنی و صبر پیشهسازی که مرگ در راه خدا ماتم و زاری ندارد. لباس سیاه نپوش و از تو میخواهم مرا حلال نمائی، تنها سخنم با خواهرانم رعایت حفظ حجاب و پاکدامنی و عفت هست؛ و پیام بنده برای امت شهیدپرور و مقاوم ایران اینست که امام را تنها نگذارید پشت جبهه را خالی نکنید و تمام افرادی که قدرت سلاح گرفتن دارند جبههها را پر کنند که این یک وظیفه دینی و الهی هست، این قافله بهسوی کربلا در حرکت هستای کسانی که به دنیای مادی دلبستهاید حرکت کنید که به حق مولایم حسین عزت شما در گرو مرگ سرختان میباشد و ذلت شما در سکوت و ضعف شماست.
برخیزیدای رزمآوران گاه ستیز هست، هنگام یاری کردن قدس عزیز هست. امیدوارم وصیتم را عمل کنید و بدانید که شهیدان زندهاند و ما راه شهیدان را میپیمائیم و از حوادث روزگار هراسی نداریم.
و، اما سخنی با تنها برادرم و تنها امید آینده خانوادهام: در ابتدا امیدوارم بعد از مرگ برادرت بهجای گریه با پرچمی قرمز و لبخندی بر لب و مسرور بر سر مزارم بیایی و با افتخار و شادی خودت دشمنان اسلام را ناشاد نمائی. برادر عزیز! در مقابل سختیها مقاومت کن، زیرا بعد از مرگ برادرت بار سنگین زندگی خانواده و مبارزه بر علیه ظلم و ستم و دفاع از امام و اسلام بهعهده شماست. انشاءالله بعد از من راه تو صراط مستقیم و خط تو خط رهبر کبیر انقلاب باشد.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست